جوان آنلاین: سرانجام نشست سوم دوحه در مورد آخرین تحولات افغانستان پس از دو دور ناکامی با حضور نماینده و هیئت ویژه حکومت طالبان و همچنین با حضور نمایندگان ویژه نزدیک به ۳۰ کشور و سازمان بینالمللی روزهای ۱۰ و ۱۱ تیر برگزار شد. از ظواهر امر چنین برمیآید که هم طالبان و هم سازمان ملل این نشست را دستاورد قابل توجهی برای خود میدانند و به دنبال بهرهبرداری حداکثری از آن، به خصوص عادیسازی روابط و تعامل بیشتر بین طرفین بودند.
دو نشست قبلی دوحه به دلیل عدمحضور طالبان و همچنین ملاحظات سیاسی برخی کشورها و قدرتهای همسایه افغانستان و منطقه به خصوص ایران، روسیه و چین ناکام ماند، اما این بار تحت فشار سنگین دیپلماتیک و سفرهای متعدد مقامهای سازمان ملل و اتحادیه اروپا به کابل و کشورهای منطقه و رایزنی با حکومت سرپرست افغانستان، طالبان در نهایت حاضر شدند در نشست سوم دوحه شرکت کنند. حالا سازمان ملل متوجه شده است بدون حضور طالبان نمیتواند نشست دوحه را به سرانجام برساند، به همین خاطر در نهایت مجبور شد برخی پیششرطهای اساسی طالبان، به خصوص عدمحضور فعالان سیاسی و فعالان مدنی مخالف و خارجکردن مباحث حقوق بشری از دستورکار را برای به دست آوردن رضایت طالبان بپذیرد.
وادارکردن سازمان ملل به پذیرفتن برخی پیششرطهای طالبان برای طالبان یک دستاورد بزرگ به حساب میآید. سازمان ملل در نهایت پذیرفت طالبان تنها نماینده رسمی افغانستان است، به همین دلیل نشست دوحه میتواند زمینه جدیدی برای برقراری ارتباط و افزایش تعامل بین حکومت طالبان، سازمان ملل و کشورهای غربی باشد.
تغییر لحن و رویکرد طالبان
برعکس برخی دیدگاهها در بین طالبان، زیاد هم نمیتوان به نتایج عملی این نشست از جمله رفع تحریمها و همکاری و تعامل غرب با حکومت سرپرست افغانستان، به خصوص تحت فشارها و سر و صداهای بسیار فعالان حقوق بشر در مورد وضعیت زنان و دختران در این کشور خوشبین بود. نکته قابل توجه این است که در نتیجه رفتوآمدهای دیپلماتیک بسیار در طول ماههای گذشته برای راضیکردن طالبان جهت شرکت در نشست دوحه، برداشت و درکی سطحی و کاذب به طالبان دست داده که غرب آماده است آغوش خود را به روی آنها باز کند، این در حالی است که فضای کشورهای غربی در مورد افغانستان به شدت تحت تأثیر فعالیتهای یکسری فعالان به اصطلاح جامعه مدنی و حقوق زن و سکولار قرار دارد.
تحت تأثیر چنین برداشتی از یک طرف و برآوردهنشدن برخی خواستهای بلندپروازانه طالبان، به صورت محسوس شاهد تغییر در نوع رفتار و رویکرد طالبان با ایران هستیم و به نظر میرسد روابط طالبان با ایران نیز پس از پاکستان، دستخوش برخی تغییرات است، هرچند ماهیت تنش در روابط طالبان و پاکستان کمی متفاوت است و بیشتر به دلیل برخی خواستههای غیرمشروع این کشور از آنهاست، اما در مورد ایران، حکومت طالبان به دنبال تعامل و همکاریهای نزدیکی که ایران با آنها به خصوص در عرصههای اقتصادی داشته، بدون دادن حق و حقوق آن یا امتیازات لازم، خواهان به رسمیتشناسی کامل آنهاست، در حالی که دیدگاههای ایران در مورد حق و حقوق خود از افغانستان و آینده این کشور، به خصوص تشکیل دولت فراگیر و ایجاد فضای باز سیاسی با حضور همه اقوام و طرفها و از سوی دیگر، عدممجال به غرب برای نفوذ و حضور دوباره در افغانستان همچنان به قوت خود باقی است.
در این زمینه، اولین جرقه ایجاد تنش یا به عبارت بهتر سردی و افول روابط دو طرف از قضیه برکناری سرکنسول افغانستان در مشهد از سوی طالبان و معرفی یک دیپلمات ارشد دیگر از تهران به عنوان سرپرست این کنسولگری، بدون تأیید وزارت امورخارجه ایران است، هر چند سفارت طالبان در تهران از قبل وزارت امورخارجه را در جریان این تصمیم خود قرار داده بود، اما فکر نمیکرد ایران به این راحتی با این تصمیم مخالفت کند و آنها توقع داشتند ایران با هر خواست آنها موافقت خواهد کرد، این در حالی است که جدای از مسئله رعایت عرف دیپلماتیک برای معرفی سرکنسول جدید افغانستان در مشهد، به لحاظ سیاسی و سطح روابط دو طرف، به نظر میرسد هنوز زمان تسلیمدهی این کنسولگری از دیپلمات نظام جمهوری به طالبان نرسیده بوده و طالبان در این زمینه شتابزده عمل کردند، هر چند وزارت امورخارجه ایران اجازه داده بود برخی دیپلماتهای جدید طالبان در کنسولگری افغانستان در مشهد مستقر شوند.
بعد از مخالفت وزارت خارجه ایران با تغییر سرکنسول افغانستان در مشهد، هرچند وزارت امورخارجه طالبان اعلام موضع رسمی نکرد، اما از موضعگیریهای برخی مقامها و دیپلماتهای ارشد این وزارت، از جمله ذاکر جلالی، رئیس اداره سوم سیاسی و مشاور وزارت خارجه طالبان میشد ناراحتی و عصبانیت طرف مقابل را متوجه شد.
شرکتنکردن در نشست گروه تماس
پس از این مرحله، شاهد تغییر لحن و رویکرد طالبان در مورد سطح روابط با جمهوری اسلامی ایران هستیم، به خصوص اینکه نماینده طالبان در نشست گروه تماس منطقهای در تهران شرکت نکرد و فراتر از آن، این نشست را غیرمشروع قلمداد کرد، در حالی که خود میزبان اولین نشست این گروه در کابل بود و به جای آن، در حالی که تا پیش از این مخالف شرکت در نشست دوحه بود و آن را غیرضروری میدانست، اعلام کرد به جای شرکت در نشستهای غیرضروری، چون گروه تماس منطقهای، به دنبال شرکت در نشست دوحه است.
در مطالبی که ذاکر جلالی، مشاور وزارت خارجه طالبان در هفتههای گذشته به صورت مشخص پس از نشست گروه تماس منطقهای در تهران تاکنون در صفحه شخصی خود در ایکس منتشر کرده است و پس از آن، موضعگیری رسمی امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان در نشست با اعضای این وزارت پس از عید قربان و در نهایت، سخنان چند روز گذشته ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان و نماینده حکومت سرپرست در نشست سوم دوحه، کاملاً آشکار است که طالبان در یک تغییر لحن و حالا با شرکت در نشست دوحه به دنبال تغییر رویکرد و سیاست به سمت کشورهای غربی است. در این زمینه، ذبیحالله مجاهد اعلام کرده است سیگنالهایی هم از غرب دریافت کردهاند که بر اساس آن، کشورهای غربی نمیخواهند از کشورهای همسایه و قدرتهای منطقه در ارتباط و تعامل با طالبان عقب بمانند، با این حال تاریخ تحولات افغانستان نشان داده حاکمان این کشور هیچگاه با نادیدهگرفتن یک طرف قضایا که همانا کشورهای همسایه و قدرتهای منطقه است و رویآوری به طرف دیگر و نوسان در سیاست و روابط خارجی نتوانستهاند به تأمین ثبات و امنیت در این کشور و منطقه کمک کنند. این در حالی است که رویکرد قبل از این طالبان، متکی بر همکاری، تعامل و هماهنگی نزدیک با همسایگان و قدرتهای منطقهای، به نظر رویکرد درستی بود و فضای مانور و قدرتنمایی زیادی را برای طالبان در برابر سازمان ملل و غرب فراهم کرد. یکی از دلایل شکست دو نشست قبلی دوحه و قدرتنمایی طالبان در برابر برنامههای مشکوک سازمان ملل تحت تأثیر امریکا و اروپا، همسویی و همراهی سه قدرت ایران، روسیه و چین با آنها بود، اما اگر طالبان این همسویی و همراهی را به دلیل سیگنالهای کاذب غرب از دست بدهد، قطعاً در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی تنها خواهد ماند، این در حالی است که در شرایط کنونی هیچ سیگنال مثبت و محسوسی در غرب برای آغاز رابطه و تعامل با حکومت طالبان مشاهده نمیشود، طالبان نیز نباید فریب این سیگنالها را به بهای از دست دادن حمایتهای منطقهای بخورد، بلکه مسیر به رسمیت شناختن این حکومت قطعاً از همسایگان و قدرتهای منطقه میگذرد. طالبان در یک مسیر گام به گام تعاملی با همسایگان و قدرتهای منطقه، باید زمینه به رسمیتشناسی خود را دنبال کند، نه سردی روابط با منطقه و رفتن به دنبال سیگنالهای غربی.