فصل تابستان در بین دانش آموزان و بسیاری از دانشجویان، به عنوان فصل رهایی
از مسئولیت های مدرسه و دانشگاه شناخته میشود.فصلی که دیگر خبری از دلهره
های شب امتحان و پرسش های معلم و استاد نیست و خیلی از محصلین چه در مدرسه و
چه در دانشگاه، این سه ماه را به دیدن تلوزیون،خواندن کتاب های مورد
علاقه،ثبت نام در کلاس های مختلف و ماندن بیشتر در کنار خانواده
میپردازند.عده ای هم ترجیح میدهند این سه ماه را به شغلی مشغول شوند و از
قِبل آن پولی به جیب بزنند.
اما در این بین هستند افرادی که بخشی از تابستان خود را در قالب اردو های
جهادی به یاری مردم محرومی می روند که خمینی بزرگ (ره) درباره آن ها
میگوید: «..اين طبقه..كه طبقه ضعيف هستند، طبقهاى هستند كه شماها اينها را
پايين مىدانيد و اينها از همه شما بالاتر و بلند مقام تر هستند، بايد
دولتها براى اينها كار بكنند.».
اردو های جهادی و بسیج سازندگی که در حقیقت ادامه دهنده راه جهاد سازندگی
است،حدود پانزده سال است که به طور رسمی کلید خورده است و بسیج
دانشجویی،انجمن اسلامی دانش آموزی و بسیج محلات آن را برگذار می کنند.یکی
از اهداف این اردوها رفع فقر و محرویت از میان اقشار محروم جامعه است.کمتر
کسی هست که یک بار در فضای اردوی جهادی تنفس کرده باشد و زندگی مردم این
روستاهای دور افتاده را از مقابل چشم گذرانده باشد و مثلا با قطع شدن برق
منزل خود به مدت دو ساعت در کل تابستان یا نامطلوب بودن کیفیت آب شیر، لب
به اعتراض بگشاید.چرا که قبلا روستاهایی را دیده است که اصلا شیری ندارد که
آبی از آن بیاید و برقی ندارد که قطع شود.بنابر این یکی از اثراتی که
اردوهای جهادی بر جهادگر میگذارد تقویت روحیه قناعت و مقابله با اسراف است.
در این اردو ها اهداف دیگری هم دنبال میشود که از جمله میتوان به اشاعه
فرهنگ کار و تلاش، اشباع حس هیجان طلبی جوانان،افزایش توان فنی و تجربی و
ایجاد شغل نام برد.به همین دلیل است که یکی از شعارهای مهم بچه های جهادی
این است: «میسازیم تا ساخته شویم».
بیشتر افراد با شنیدن نام اردو یاد گردش و تفریح و غذاهای درجه یک می افتند
اما در این اردو وضع طور دیگری است.همین که پسوند جهادی را ضمیمه اردو می
کنند یعنی دیگر از غذا های آنچنانی و خواب و استراحت بیش از حد خبری نیست و
کار در اولویت قرار دارد.به قول بچه های جهادی،کارعمرانی ناموس اردو است و
امید این مردم به ماست. اما این کار با همه ی کارها تفاوت دارد و هر لحظه
ی آن لذت بخش است و جهادگر در هرلحظه تجربه های بسیاری را می آموزد.تجربه
هایی که در هیچ جای دنیا به جز در این خانه های روستایی یافت نمی شود. کوخ
هایی که بزرگی شان یک صدم کاخ هاست و عظمت روح ساکنانشان صد برابر کاخ
نشینان است، چیز هایی را به انسان می آموزند که انسان در هیچ مدرسه و
دانشگاهی یاد نمی گیرد.شاید یکی از عیب های این اردو این باشد که اگر کسی
یک مرتبه به این اردو برود دیگر نمی تواند از این اردو دل بکند و از این
آتشی که در دلش افتاده است رها شود.
اولین بار که به اردوی جهادی رفتم هیچ وقت از خاطرم نمیرود .در یکی از
روستاهای استان ایلام، روستایی بود که در دل کوه قرار داشت و فاصله ی آن تا
شهرستان آبدانان حدود چهل و پنج دقیقه بود.چهل و پنج دقیقه ای که باید در
میان یک جاده کوهستانی پر پیچ و خم طی میکردید تا به شهر آبدانان،محل تولد
شهید رضایی نژاد، برسید.در این روستای دور افتاده که در آن تلفن همراه به
ندرت آنتن می داد و امواج تلوزیون های بیگانه زودتر از امواج رادیو و
تلوزیون ایران به آنجا می رسید، پیرمرد کرد زبانی را یافتیم که از عاشقان
امام (ره) بود و با همان زبان شیرین کردی میگفت: امام نوری بود که از آسمان
آمد و همه را از ظلمت رها کرد.
از جمله خاطراتی که هرگز از یاد جهادگران نمی رود بازی با بچه های روستاست
که دلشان به آمدن جهادگرها خوش است. این که چند ده آدم جدید را در
روستایشان می بینند که با هدف ارتقاع کیفیت زندگی آنها آمده اند و برای
روستایشان مسجد و درمانگاه می سازند، بسیار برایشان لذت بخش است و شاید این
جرقه در ذهنشان ایجاد شود که خودشان هم یک روز جهادگر بشوند.