
عید غدیر خم برای مردم ما یادگاری فرهنگی از عشق و ارادت به شاه ولایت حضرت علی (ع) محسوب میشود. نام علی شعر، شعار، فهم و بینش و در نهایت فرهنگ ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داده که بررسی آن مجالی گسترده میطلبد.
مجالی که در آن بتوان پاسخ داد که چرا تشیع یکی از آوردههای بینالمللی فرهنگ ایرانی محسوب میشود. اما در میان سنتهای تشیع عید غدیر بیش از همه یادگاری از اکرام سادات محسوب شده و به اصطلاح عید سادات است؛ عیدی که در آن مردم به دیدن سادات میروند و آنها را اکرام میکنند.
1- سنتهای تجلیل سادات در عید غدیر
مطابق گزارش مردم شناسان، از دیرباز در ایران شیعی عید غدیر به عنوان روز اکرام سادات مشهور بوده است.
در این روز عام (غیر سادات) به دیدن سادات به ویژه خانوادههای سادات روحانی و سادات مسن جمع میشوند و سادات بزرگ خاندان درخانه برای دیدن سایر اقوام و بازدیدکنندگان مینشستند.
به روایت محمد شعبانی، مردم شناس، سادات همچنین عیدیهای تبرکی از سکههایی که به ولایت امیر مؤمنان ضرب شده بود یا پولهایی که با مهر خود نشان دار باشد را مانند نوروز فراهم میکنند و لای قرآن میگذارند تا هنگام مراجعت میهمانان به رسم تبرک به آنها هدیه کنند.
تفاوتی که بین عیدی نوروز و عیدی سادات وجود دارد این است که عیدی سادات از لحاظ مقدار کمتر است اما نباید خرج شود ولی عیدی نوروزی به سان هدیه مورد استفاده قرار میگیرد.
عیدی سادات در عید غدیر اگر از نوع پول باشد به «مایه کیسه» معروف است که در میان پولها باعث برکت و ازدیاد نعمت صاحب کیسه خواهد شد.
2-احترام سادات در فرهنگ ایرانی
سید بودن یا انتساب به خانواده پیامبر از دیرباز در فرهنگ ایرانی دارای ارج و قرب خاصی است. به گونهای که بسیاری در پی این بودند که با پیوند خانوادگی با خانوادههای اصیل سادات پیوند خونی با این دودمان برقرار کنند.
تاریخدانان و مردم شناسان برآنند که مردم ایران از دیر باز به اصالت خانوادگی معتقد بودند و برخی از خاندانها را دارای فروه یا شکوه ایزدی میپنداشتند.
در جای جای شاهنامه فردوسی بزرگ این مطلب مذکور است که جامعه ایرانی برای پادشاهان دوره پیشدادی جایگاهی شبیه جایگاه پیامبران قائل بوده و داستانهای مختلفی وجود دارد که نشان میدهد که بر اساس چنین اصلی هر کسی خود را شایسته شاهی نمیدانسته است. بر اساس این بینش تنها کسانی حق حکومت داشتند که اصالت خانوادگی ایشان، نسل شاهی باشد. لذا برای همین موضوع رستم گرچه بارها پادشاهان را از انقراض و شکست نجات میدهد هیچگاه متعرض شاهی نمیشود یا وقتی کاوه آهنگر قیام میکند به دنبال کسی است که از تبار شاهان باشد.
پس از ورود اسلام نیز مردم ایران بر همین اساس توجه خاصی به موضوع احترام به خانواده پیامبر داشته و دارند و این خاندان را بر اساس انتساب به پیامبر میستایند.
3- ریشههای اسلامی احترام به سادات
مهمترین چیزی که مربوط به احترام خاندان پیامبر در متون دینی است یک آیه قرآن شریف است. در این کتاب آسمانی، از مسلمانان خواسته شده که به پاس زحمات پیامبر در جریان رسالت، اهل بیت وی را دوست بدارند. در میان مسلمانان بر همین اساس احترام به پیامبر و فرزندان و خاندان وی کاملاً معمول و متداول بوده است.
هر چند در فرهنگ عرب جاهلی نیز رسوم جوانمردی و حمیت عرب آن بوده که به خاطر احترام پدر به فرزندان احترام میگذاشتند.
نقل است که قبل از ظهور پیامبر اکرم (ص)، هاشم ابن عبدمناف جد اعلای آن حضرت (نیای بزرگ قبیله بنیهاشم) در جریان یک قحطی که باعث مهاجرت بزرگان مکه از آن شهر میشود در مکه باقی میماند و با ثروت شخصی تا پایان قحطی مردم را از مرگ حتمی و گرسنگی نجات میداده و به همین دلیل به او لقب سید البطحا داده شده و نسل او را به همین مناسبت «سید» نامیدند.
رسالت پیامبر اکرم (ص) نیز بر عزت این سیادت افزوده است گرچه احترام به سادات از نظر اسلام دلایل دیگری نیز دارد از جمله:
1-در روایات آمده که از بهترین کارها نیکی کردن به فاطمه و فرزندان فاطمه (س) است.
2-بر اساس نصوص مقدس اسلامی نسل پیامبر تا آدم ابوالبشر هیچگاه به بت پرستی وانجام کارهای زشت و ناپسند آلوده نبود و عمده سادات نیز از پیامبر تاکنون چنین سنتی را حفظ کردهاند.
3-احترام به سادات مقدمه ولایت پذیری از شجره طیبه امامت و حفظ کیان اهل بیت (س) تا ظهور حضرت مهدی (عج) است.
4-سادات یادی از اهل بیت و نشانهای از وجود مبارک آن حضرات از ورای اساطیر سایر دینها و فرهنگها هستند و باعث زنده نگه داشتن یاد ائمه میشوند.
نشانههای سیادت در فرهنگ ایرانی
محبت ایرانیان به اهل بیت از قرون اولیه اسلامی باعث شده که امروز کمتر خاندانی از نسل سادات بهرهای نداشته باشد اما از آنجا که نسل با مردان منتقل می شود به لحاظ فرهنگی به خانوادههایی لقب سید یا میر اطلاق میشود که از پدر منتسب به اهل بیت باشد.
در فرهنگ ایرانی میر لقب آنهایی است که به امام موسی ابن جعفر منتسب هستند. سادات طباطبایی از نسل امام حسن مجتبی (ع) و از فرزندان حسن مثنی فرزند امام حسن (ع) هستند که فرزندانش با واسطه مادر (سکینه یا فاطمه دختر امام حسین (ع)) هم از پدر و هم از مادر به حضرت فاطمه انتساب داشتند و به همین لحاظ گاهی به اشتباه مردم به ساداتی که پدر و مادرش سید هستند طباطبایی میگویند. در حالی که سادات طباطبایی از نسل امام حسن (ع) هستند.
امروزه سادات روحانی را با عمامههای سیاه میشناسند و نقل نه چندان معتبری وجود دارد که عمامه سیاه نشانی بود که پیامبر در غدیر خم بر سر امیرمومنان گذاشت.
آیتالله محمد حسین بحرینی در این زمینه نقدی مطرح میکند و میگوید: پیامبر عمامهای به نام سحاب داشتند که در مقاطع حساسی مانند جنگ خندق آن را به امام علی (ع) میدادند اما آنچه مشخص است ائمه همواره یک عمامه به یک رنگ خاص بر سر نمیگذاشتند و به مناسبتهای مختلف عمامههای مختلفی بر سر داشتند.
اما در این میان رنگ سبز به عنوان رنگ مشخص اسلام و پیامبر و خاندان پیامبر شناخته میشد. به ویژه بعد از آنکه ابومسلم خراسانی لباس و پرچم سیاه برافراشت و بنیعباس که خود را از سادات هاشمی میدانستند این رنگ را به عنوان رنگ رسمی خود برگزیدند. اهمیت این رنگها در جامعه اسلامی قرن دوم و سوم به نحوی بود که وقتی حضرت رضا (ع) به اجبار به عنوان ولیعهد مأمون مطرح شد مأمون جامههای مشکی بنیعباس را به جامههای سبز علوی تغییر داد و از این طریق کوشید که خود را به جامعه شیعه نزدیک نشان دهد.
*شجرهنامههای سادات
به دلیل استقرار شیعه از دوره صفوی در جامعه ایران و محبت مردم به اهل بیت احتمال سوء استفاده برخی افراد سودجو از لقب سید و میر بسیار زیاد بوده است. به همین دلیل هم بسیاری از مردم برای باور نمودن سادات از ایشان شجرهنامه طلب میکنند، شجرهنامه نمودار نسل است که خانوادههای اصیل سادات برای اثبات سیادت خود در خانواده حفظ نمودهاند.
سادات بر اساس احکام فقهی خاصی از صدقات و زکات عام استفاده نمیکنند و رسوم خاصی در برخی احوال شخصیه دارند گرچه این رسوم و محبت مردم به ایشان به معنای نادیده گرفتن خطاهای احتمالی آنها که از هر انسانی ممکن است سربزند نیست. ایرانیها برای این امر هم ضربالمثلی دارند که میگوید:
پسر نوح با بدان بنشست / خاندان نبوتش گم شد...