قتل همسر به خاطر نظافت منزل در تهران، قتل همسر حامله به خاطر دخترزایی در کرمانشاه، قتل همسر با ضربات پتک در تهران به خاطر طولانی بودن قهر، قتل همسر و دو فرزند در ایلام و قتل همسر با چاقو در فاروج از جمله پروندههای همسرکشی در سال جدید است که خبرهای آن به رسانهها راه پیدا کرده است. روشن است پروندههای بیشتری تشکیل شده که اطلاعرسانی درباره آن صورت نگرفته است. با این حال این دسته از خشونتهای خانگی نشانههای بروز افسارگسیخته خشونت در جامعه است که مدام در حال بروز است. هر کدام از این حوادث و حوادث مشابه در جای خود و با امکان دسترسی به محتویات پروندههای تشکیل شده قابل بحث است، اما این موضوع نمیتواند نافی کاهش آستانه تحمل جامعه مقابل تنشهایی باشد که به راحتی به خشونت منجر میشود. اینکه بسیاری از افراد جامعه به جای حرف زدن با هم به خشونت متوسل میشوند، رفتاری پرخطر است که منجر به ایجاد فاصله اجتماعی بین اعضای خانواده شده است. بدیهی است، اگر اعضای خانواده بخشی از زمان با هم بودن را صرف حرف زدن درباره امور جاری زندگی کنند و برای حل مشکلاتی که در زندگی مطرح است، همکاری داشته باشند خشونت کمتر فرصت این را پیدا میکند که به چنین کانونی راه پیدا کند. موضوع دیگر که راه گریزی از آن نیست، معیشت عمده افراد جامعه است که با بحرانهای بسیاری مواجه است و سرپرستان خانوارها برای تأمین معاش زندگی با دشواریهای بسیاری مواجه هستند. اینکه در بستر اجتماعی همواره نگرانی درباره تنشهای اقتصادی و سیاسی مطرح و زندگی اجتماعی مردم وابسته به نرخ دلار شده و بهای کالاهای اساسی هم هر لحظه رشد پیدا میکند در بستر اجتماعی هم تولید نگرانی کرده است. از سوی دیگر بدنه اجتماعی شاهد است دولتها برای رفع نگرانیهای موجود راه به جایی نبردهاند و بیشتر از اینکه برای حل معضلات تلاش کنند در نقش مشاهدهگر ظاهر شدهاند. پروندههای همسرکشی معضلات بسیاری برای خانوادهها به دنبال دارد؛ یک سوی ماجرا مادری است که قربانی خشونت شده و سوی دیگر پدری که دست به خشونت میزند و باید از زمان بازداشت تا تعیین سرنوشتش در زندان بماند. سوی دیگر فرزندانی هستند که با سرنوشت نامعلوم دست به گریبان خواهند شد. وقوع هر پرونده همسرکشی هشداری به ساختار قانونی است که باید به زمینههای بروز این خشونتها توجه کند، اما تکرار این حوادث نشان میدهد ارادهای برای نفی خشونت در این باره دیده نمیشود.