جوان آنلاین: «تحریمها نفس اقتصاد ایران را تنگ کردهاند، اما ریشه اصلی مشکلات جای دیگری است.» این جمله، تلخ، اما واقعی، سالهاست زیر سایه بحثهای سیاسی گم شده است. مذاکره با امریکا یا هر قدرت خارجی، بارها بهعنوان کلید طلایی حل بحرانهای اقتصادی ایران مطرح میشود؛ از رفع تحریمها تا گشایش ارزی و بهبود معیشت. اما آیا این کلید واقعاً قفل مشکلات را باز میکند؟ تجربه برجام در سال ۲۰۱۵ نشان داد که باز تورم کمر مردم را خم نگه داشت و بیکاری جوانان کاهش نیافت. چرا؟ چون گرههای اقتصادی ایران از وابستگی به نفت تا فساد و سوءمدیریت، ریشه در داخل دارند و تحریمها تنها بخشی از ماجرا هستند. دادهها نشان میدهد تورم بیشتر از سیاستهای پولی غلط داخلی نشئت گرفته است تا فشار خارجی. بر این اساس مذاکره بدون اصلاح ساختارهای داخلی، نهتنها راهحل نیست بلکه سرابی است که امیدهای کاذب میسازد و توجه را از اولویت واقعی - یعنی خودکفایی و مدیریت کارآمد - دور میکند. آیا وقت آن نرسیده که به جای نگاه به بیرون، درون را ترمیم کنیم؟
بپذیریم گرههای داخلی، دیواری بلندتر از تحریمهاست. اقتصاد کشورمان با چالشهایی عمیق روبهروست که ریشههایشان فراتر از تحریمهاست. وابستگی به درآمد نفت، یکی از بزرگترین این گرههاست. بخش عمده بودجه دولت از فروش نفت تأمین میشود. این وابستگی، اقتصاد را در برابر نوسانات بازار جهانی و تحریمها شکننده کرده است. حتی اگر مذاکره تحریمها را بردارد، بدون تنوعبخشی به منابع درآمدی، این آسیبپذیری باقی میماند. تاریخ نشان داده است درآمد نفت اغلب صرف هزینههای جاری یا پروژههای ناکارآمد شده است، نه سرمایهگذاری در تولید پایدار.
فساد و ناکارآمدی اداری هم زخمی کهنه است. طبق برخی گزارشها کشورمان در بحث شفافیت در رتبه ۱۴۷ از ۱۸۰ کشور قرار دارد. این رتبه نشاندهنده عمق عدم شفافیت است که منابع را هدر میدهد. برای مثال، پروژههای عمرانی با بودجههای کلان بارها به دلیل رانت یا سوءمدیریت نیمهتمام ماندهاند. مذاکره ممکن است برخی گرهها را باز کند، اما بدون اصلاح این سیستم، این منابع هم به سرنوشت مشابهی دچار میشوند. ضعف زیرساختها، از قطعی برق تا کمبود آب نیز نشان میدهد که مشکلات داخلی فراتر از دسترس تحریمهاست.
تجربه تلخ مذاکرات گذشته
تاریخچه مذاکرات ایران با غرب درسهای روشنی دارد. توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) نمونهای بارز است. پس از این توافق، ادعا شد بخشی از داراییهای بلوکهشده آزاد شد. اما چه شد؟ نرخ بیکاری در سال ۱۳۹۵ بالای ۱۲ درصد ماند و تورم که در سال ۹۴ کاهش یافته بود، دوباره در سالهای بعد اوج گرفت. دلیلش نبود برنامهریزی داخلی بود. بخش بزرگی از پول این مملکت صرف واردات کالاهای مصرفی شد، نه تقویت تولید.
علیرضا محمدی، اقتصاددان به «جوان» میگوید: «برجام نشان داد بدون اصلاحات ساختاری، هر گشایشی موقتی است.» خروج امریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ هم این شکنندگی را ثابت کرد و نقدینگی به بیش از ۶ هزار همت رسید؛ رشدی که نتیجه چاپ پول بدون پشتوانه بود و تورم را به ۴۸ درصد رساند. این اعداد نشان میدهند که ریشه بحران، بیشتر داخلی است تا خارجی.
مذاکره، راهحل یا توهم خوشبختی؟
مذاکره گاهی بهعنوان راهحل سریع تبلیغ میشود، اما آیا واقعاً جواب میدهد؟ بیکاری جوانان که در سال ۱۴۰۲ به ۲۳ درصد در گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ سال رسید، ربطی به تحریمها ندارد. این مشکل از ضعف تولید داخلی و نبود حمایت از کارآفرینی میآید. صنایع کوچک که میتوانند موتور اشتغال باشند، به دلیل بوروکراسی پیچیده و کمبود سرمایه زمینگیر شدهاند. اگر مذاکره تحریمها را بردارد، واردات ارزان دوباره رونق میگیرد و تولید داخلی را تضعیف میکند.
تورم هم همینطور است. یک گزارش در سال ۲۰۲۴ پیشبینی کرد تورم ایران بدون تغییر سیاستهای پولی، بالای ۳۵ درصد بماند. این یعنی حتی با گشایش ارزی، تا وقتی کسری بودجه با چاپ پول جبران میشود، قیمتها پایین نمیآیند. مذاکره در بهترین حالت، مسکنی موقت است، نه درمانی ریشهای. بهعلاوه، تجربه نشان داده است خوشبینی به مذاکره، توجه را از اصلاحات داخلی دور میکند و مشکلات را پنهان نگه میدارد.
خطر وابستگی بیشتر به بیرون
اتکا به مذاکره ریسک دیگری هم دارد؛ وابستگی بیشتر به اقتصاد جهانی. اگر ایران بدون تقویت زیرساختها و خودکفایی وارد تعاملات بینالمللی شود، ممکن است به یک واردکننده صرف تبدیل شود. در دهه ۱۳۸۰، با افزایش درآمد نفتی، واردات کالاهای مصرفی مثل خودرو و لوازم خانگی اوج گرفت، اما تولید داخلی رشد نکرد. مذاکره بدون برنامه داخلی، این چرخه را تکرار میکند و ایران را شکنندهتر میسازد.
زیرساختهای فرسوده هم مانع بزرگی است. قطعی برق در تابستان ۱۴۰۲ که بیش از ۵هزار مگاوات کسری ایجاد کرد، نشان داد که حتی با پول بیشتر، بدون مدیریت صحیح، مشکلات حل نمیشوند. اینها مسائلی هستند که مذاکره نمیتواند مستقیماً برطرف کند. وابستگی به بیرون، به جای حل مشکلات ممکن است ایران را در موقعیتی ضعیفتر قرار دهد.
راه پیشرو چیست؟
به جای دل بستن به مذاکره، ایران باید روی اصلاحات داخلی تمرکز کند. کاهش وابستگی به نفت با سرمایهگذاری در فناوری و کشاورزی، مبارزه با فساد از طریق شفافسازی مالی و حمایت از تولید داخلی با حذف موانع بوروکراتیک، قدمهای اولیهاند. برخی کشورها در دهه ۱۹۶۰ با تکیه بر تولید داخلی و مدیریت کارآمد، از فقر به توسعه رسیدند بدون انتظار کمک خارجی. دادهها نشان میدهد اگر ۲۰ درصد از منابع هدررفته، صرف تولید شود، میتواند تا ۵ درصد به رشد اقتصادی اضافه کند. این یعنی راهحل در دسترس است، اگر ارادهای برای تغییر باشد. اصلاح سیاستهای پولی و کاهش نقدینگی هم میتواند تورم را مهار کند، چیزی که مذاکره بهتنهایی قادر به انجامش نیست.
نتیجهگیری
مذاکره با امریکا یا هر قدرت خارجی، مثل آبی است که در کویر مشکلات داخلی میریزد. شاید لحظهای تشنگی را کم کند، اما چاره دائمی نیست. گرههای اقتصادی ایران - از فساد و وابستگی به نفت تا ضعف تولید و تورم- ریشه در داخل دارند و تا اینها باز نشوند، هیچ توافقی نجاتبخش نیست. تجربه برجام، شکنندگی این راه را نشان داد و اعداد تورم و بیکاری، واقعیت را فریاد میزنند. وقت آن است که به جای سراب مذاکره به فکر کویرزدایی از اقتصاد خودمان باشیم. اصلاحات داخلی، نهتنها پایدارتر است بلکه عزت و خودکفایی را هم به ارمغان میآورد. این مسیر سختتر است، اما آیا ارزشش را ندارد؟