کد خبر: 1281886
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
بررسی چرایی و چگونگی وقوع انقلاب اسلامی در گفت‌و‌گو با دکتر جواد منصوری
خست‌وزیر اسرائیل هم صریحاً گفت ما همه کشور‌های منطقه را می‌کوبیم ولی ایران را نمی‌توانیم بکوبیم، یعنی این قضیه ۱۰- ۱۵ ماه اخیر مسائل خیلی مهمی دارد.
حسین اصغری

جوان آنلاین: انقلاب اسلامی ایران بدون شک از بزرگ‌ترین، مهم‌ترین و تأثیرگذارترین انقلاب‌های جهان است که اثرات عمیقی را هم در داخل کشور و هم در نظام بین‌الملل از خود برجای گذاشته است؛ تأثیراتی که پس از گذشت ۴۶ سال از آن، همچنان دنیا شاهد آن است و روزبه‌روز بر این تأثیرگذاری افزوده می‌شود. به مناسبت چهل‌وششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی درباره دستاورد‌های این پدیده بزرگ تاریخی با دکتر جواد منصوری از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب و از شخصیت‌های سیاسی پس از انقلاب که اکنون هم مشاور علمی ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی است، به گفت‌و‌گو نشستیم تا به بررسی چرایی و چگونگی این اتفاق بزرگ بپردازیم. 
 
به‌عنوان مقدمه خوب است این سؤال مطرح شود: «چه شد که انقلاب رخ داد؟ چرا مردم انقلاب کردند؟» برای برخی از جوانان امروز، این سؤال وجود دارد که چرا در سال‌۱۳۵۷ در ایران انقلاب شد؟
اینکه «چرا انقلاب شد؟» تقریباً سؤال مستمری است که نه تنها در ایران، بلکه در تمام کشور‌های دنیا درباره انقلاب اسلامی ایران، به‌دلیل عظمت و غیرمنتظره بودن و ویژگی‌های خاص خودش همیشه مورد سؤال بوده است که چرا انقلاب شد؟ چگونه انقلاب شد؟ دستاوردهایش چه بوده است؟ آینده‌اش چگونه خواهد بود؟ این سؤالات چهارگانه به‌طور مداوم در مراکز مطالعات سیاسی و استراتژیک دنیا مورد بررسی قرار گرفته و می‌گیرد. در این گفت‌و‌گو، من فقط به قسمت اول که «چرا انقلاب شد؟» به طور اجمالی می‌پردازم. 
طبیعتاً مردم ایران به‌دلیل فساد مالی، اخلاقی و سیاسی رژیم شاه و خشونت و سرکوبی که در ایران وجود داشت به ستوه آمده بودند، یعنی رژیم شاه به هیچ وجه نتوانست مردم ایران را برای ادامه حکومت خودش قانع کند، بنابراین مردم با تمام توان خود به میدان آمدند و نظام را سرنگون کردند. نکته دومی که خیلی اهمیت دارد این است که به هرحال وابستگی رژیم شاه به امریکا و اینکه اداره کشور عملاً با امریکا، انگلیس و اسرائیل بود، مردم را به اینجا رساند که باید به استقلال برسیم. اینکه شما می‌بینید یکی از شعار‌های اصلی انقلاب «نه شرقی، نه غربی» یا «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است دقیقاً همین است، یعنی مردم می‌گویند ما به این جمع‌بندی رسیده‌ایم که بخش عمده‌ای از گرفتاری‌های‌مان و مفاسد کشور و بی‌لیاقتی‌های حکومت، ناشی از سلطه خارجی است و ما زیر بار سلطه خارجی نمی‌رویم. امروز هم که داریم صحبت می‌کنیم اگر به‌عنوان اولین، مهم‌ترین و اساسی‌ترین دستاورد انقلاب بخواهیم صحبت کنیم، این است که با افتخار در دنیا اعلام می‌کنیم ما یک دولت مستقل هستیم. این نکته جالبی است که دشمن‌ترین دشمنان ما هم نمی‌توانند این را منکر شوند که ما «مستقل هستیم»، حالا خوب یا بد، قوی یا ضعیف، ما زیر بار سلطه هیچ دولتی به هیچ میزانی نبوده و نیستیم و نخواهیم بود و هرکسی غیر از این تصور کند یا خودش را به جهالت می‌زند یا دیگران را می‌خواهد فریب دهد یا اینکه نمی‌داند. مطلقاً زیر بار سلطه هیچ قدرت و دولتی نرفته‌ایم و نخواهیم رفت. این نکته خیلی مهمی است. اما نکته دوم اینکه «چرا انقلاب شد؟»، برای پاسخ به این سؤال خیلی می‌توان صحبت کرد، اما معمولاً من مختصر و خلاصه اینطور می‌گویم که بیایید کتاب «یادداشت‌های علم» را بخوانید. علم در این کتاب بار‌ها به صراحت می‌گوید که این حکومت لایقی نیست، نوکر امریکا و نوکر انگلیس هستیم، سفیر امریکا آمد و به من (اسدالله علم) گفت که ما کاری در ایران می‌کنیم که تا ۵۰ سال‌دیگر هم به شما نمی‌گوییم! چرا این حرف را زده است؟ چون بعضی مناطق در ایران بود که حتی شاه مملکت هم حق ورود به آنجا را نداشته است. بسیاری از کار‌های ما در عرصه‌های مختلف، برنامه‌ها، پروژه‌ها، صادرات و واردات اصلاً تحت اختیار ایران نبوده است، یک رئیس بهائی و یک امریکایی در سازمان برنامه و بودجه گرداننده اقتصاد کشور بودند. از حرف‌های علم هم که بگذریم، من معمولاً ساده‌ترین دلیل در پاسخ به این سؤال که «چرا انقلاب شد؟» را حرف‌های خود شاه در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ می‌دانم. جوانان ما بیایند این متن را بردارند و بخوانند، متن نطق شاه در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ که در آنجا شاه به صراحت می‌گوید: «من صدای انقلاب شما را شنیدم، من در کنار انقلاب شما هستم، من انقلاب شما را تأیید می‌کنم.» خب صریح‌تر از این هم می‌شود؟ یعنی شاه اعتراف کرده است که شما حق داشتید که انقلاب کنید، شما باید انقلاب می‌کردید و من هم قبول دارم که باید انقلاب می‌کردید. شاه در ادامه نکات جالبی می‌گوید: «ما قبول داریم که بی‌قانونی کردیم، فساد کردیم، بی‌دینی کردیم، ما وابسته بودیم ولی قول می‌دهم از این به بعد مملکت را براساس منافع ملی اداره کنم. قول می‌دهم از این به بعد براساس مذهب شیعه اثنی‌عشری حکومت کنم، براساس قانون حرکت کنم». به نظر می‌رسد این صریح‌ترین چیزی است که دولتی بیاید و به حقانیت انقلاب اعتراف کند. دیگر ابهامی وجود دارد که چرا انقلاب شد؟ حالا جالب است، مردم گفتند خیلی خب، پس تو انقلاب ما را قبول داری؟ اما ما تو را قبول نداریم و باید بروی، بنابراین درروز عاشورای سال‌۱۳۵۷ که من نمی‌دانم چند میلیون نفر بودند (من خودم آن موقع در زندان بودم) یکصدا می‌گفتند مرگ بر شاه و مرگ بر امریکا، ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی. جالب است شاه با هلی‌کوپتر می‌آید و مسیر را از بالا می‌بیند و به دربار برمی‌گردد. آنجا تعدادی از سران کشور را احضار می‌کند. می‌گوید: شما که گفتید یک اقلیتی با ما مخالف هستند. اینها که همه ملت بودند و یک شعار هم می‌دادند! در واقع شاه در روز عاشورای سال‌۱۳۵۷ تصمیم گرفت از مملکت برود. اگر می‌بینید در فاصله ۲۰ آذر تا ۲۶ دی ۱۳۵۷ در ایران می‌ماند، به این دلیل است که در این مدت مشغول جمع‌آوری اموال، عتیقه‌جات و آماده کردن جایگاه بعدی‌شان بودند. با یک هواپیما، اختصاصاً این موارد را از ایران خارج کردند. در واقع رژیم شاهنشاهی در عاشورای سال ۱۳۵۷ سقوط کرد و تمام شد. این فاصله دوره انتقال بود و دوره احتضار یا هر چیز دیگری که می‌خواهید اسمش را بگذارید. 

 سند یا نشانه‌ای تاریخی هست که نشان دهد شاه از آن موقع زمزمه‌های فرار را داشته باشد یا عملکردش این را به ما نشان می‌دهد؟
ما در این فاصله از شاه صحبتی نمی‌بینیم، فقط یک صحبتی است که سفیر امریکا در خاطراتش نقل می‌کند و می‌گوید: قبل از فرار شاه، رفتم با شاه صحبت کردم، دیدم ایشان خیلی ناراحت و منفعل است. به او گفتم اعلیحضرت، هر کاری می‌خواهید بکنید بکنید و ما از شما حمایت می‌کنیم. سوهارتو در اندونزی ۱/۵ میلیون آدم کشت تا بر اوضاع مسلط شد و اصلاً اینها ژنرال هایزر را به ایران فرستادند تا یک‌میلیون نفر آدم بکشد. روز ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ برنامه آن کودتای کذایی تدارک دیده شده بود که قرار بود مردم را قتل‌عام کنند ولی آن حکم امام و آن حضور مردم برنامه آنها را به هم زد و آن را خنثی کرد، یعنی وقتی میلیون‌ها آدم به خیابان‌ها ریختند، دیگر آن حرکت برای‌شان امکان نداشت. سولیوان می‌گوید وقتی این حرف را زدم شاه گفت: آقای سفیر! با مردمی که از مرگ نمی‌ترسند و مرگ را شهادت می‌دانند (و این جمله را البته من اضافه می‌کنم «و به این شهادت افتخار می‌کنند») شما با این مردم می‌خواهید چه کنید؟ سفیر امریکا گفت: من نمی‌فهمم این حرف‌ها یعنی چه، تا اینکه به امریکا برگشتم و راجع‌به قضیه شهادت مطالعه کردم و دیدم که حق با شاه بود، امریکا در برابر مردمی که شهادت‌طلب هستند سلاحی برای تسلیم کردن آنها ندارد. امروز این را در غزه می‌بینید، همان فرهنگ است، در لبنان و یمن هم می‌بینید. حالا یک جمله‌ای بگویم که خیلی مهم است و آن اینکه یک هفته بعد از پیروزی انقلاب موشه دایان، وزیر خارجه وقت اسرائیل، این جمله را گفت: زلزله‌ای در ایران شد که خاورمیانه را خواهد لرزاند و به دنبال آن، دنیا خواهد لرزید! سپس از تمام دولت‌ها دعوت کرد که بیایید و جلوی این سیل را بگیرید، وگرنه همه ما را می‌برد. این جنایاتی که می‌بینید اسرائیل در این روز‌ها مرتکب می‌شود و این‌طور عمل می‌کند، ادامه حرف همان موشه دایان است، اینکه می‌گوید سر مار در ایران است، اینکه می‌گوید اصل مسئله «ایران» است، به‌خاطر همین است. در هر حال، انقلاب اسلامی با عنایت الهی و با رهبری حضرت امام (ره) که آن هم مورد عنایت خداوند بود، به پیروزی رسید، البته انقلاب بی‌نظیری در دنیاست و یک نظریه قابل اثبات این است که با هیچ‌یک از فرمول‌ها، معادلات و تعریف‌های موجود در دنیا تطبیق نمی‌کند. 

آقای دکتر به کلیاتی اشاره کردید که چرا انقلاب شد و مثلاً بحث استقلال و عدم‌وابستگی به بیگانگان را مطرح کردید که در شعار‌های انقلاب موج می‌زد، اما بیاییم سراغ این بحث که بالاخره انقلابی با این عظمت در دنیا شکل گرفت و الان هم ۴۶ سال از عمر آن می‌گذرد. چند نسل عوض شده‌اند، سؤال این است که این انقلاب چه دستاورد‌هایی داشته است؟ نسل امروز جامعه ما توقعاتی از این دستاورد‌ها دارد و دلش می‌خواهد آنها را حس کند. بالاخره این نسل، نسلی است که زمان قبل از انقلاب را ندیده، سختی‌های آن دوران را نچشیده، شاید اهمیت این استقلالی را که شما می‌فرمایید، درک نمی‌کند. دستاورد‌های انقلاب را چگونه می‌توان به نسل جوان توضیح داد تا برایش ملموس باشد؟
برای تبیین واقع‌بینانه دستاورد‌های انقلاب اسلامی طبیعتاً باید در چند حوزه گفت‌و‌گو کنیم، اول دستاورد‌های داخلی و دوم دستاورد‌های خارجی. دستاورد‌های مادی در داخل کشور و دستاورد‌های انسانی، اسلامی و فرهنگی چه بوده است؟ موقعیت ایران امروز در خارج از کشور چیست و ۴۶ سال پیش چگونه بوده است؟ موقعیت اسلام در دنیا چه بوده و امروز چگونه است؟ حرکت‌های ضدسلطه و ضداستکباری در دنیا چه بوده و امروز چگونه است؟ اگر اینها را مقایسه کنیم دستاورد‌های انقلاب اسلامی معلوم می‌شود، البته من در اینجا یک انتقاد دوستانه و صمیمانه از رسانه‌های خودمان که درباره دستاورد‌های انقلاب صحبت می‌کنند، دارم و آن این است که معمولاً می‌گویند قبل از انقلاب مثلاً ۴ هزار کیلومتر راه‌آهن داشتیم، اما امروز ۱۰ هزار کیلومتر داریم، فلان مقدار برق داشتیم، اما امروز فلان مقدار برق داریم، در صورتی که این‌گونه مقایسه کردن خیلی جالب نیست. بالاخره کشور‌های دیگر هم از این پیشرفت‌ها داشته‌اند و اصلاً در شعار‌های انقلاب ما این نبود که می‌خواهیم از لحاظ مادی درجه یک دنیا شویم، نه، این‌گونه نیست، آنچه ما می‌خواستیم چه بوده است؟ استقلال، کرامت انسانی و یک زندگی به هرحال سالم که متناسب با ارزش‌های خودمان باشد. باید ببینیم که آیا ما در حال حاضر زیر سلطه‌ایم؟ ما الان فقیرترین کشور دنیا هستیم؟ ما الان مشکل‌دارترین کشور دنیا هستیم؟ شما خیال می‌کنید الان در کشور‌های دیگر مشکلات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی وجود ندارد و همه این گرفتاری‌ها متعلق به ایران است؟ به نظر من خیلی اشتباه است، به‌دلیل تجربه کاری خیلی از کشور‌های دنیا را دیده‌ام و شاید بعضی‌ها باور نکنند که در کشور‌های دیگر چه مسائل عجیب و غریبی وجود دارد که من خیلی از آنها را نمی‌گویم، چون ممکن است مردم باور نکنند، وگرنه کسانی که رفته‌اند و دیده‌اند می‌دانند چه خبر است. در امریکا داستان‌هایی است از فقر، فساد، فحشا، ناامنی‌های اجتماعی و ناهنجاری‌های اخلاقی که غوغاست. بعضی‌ها فکر می‌کنند همه مشکلات در آنجا حل شده است درحالی‌که واقعاً چنین نیست. نکته دیگر اینکه ما در داخل کشور به معنی واقعی کلمه هنوز نتوانسته‌ایم به مردم خودمان بگوییم که ایران امروز با ایران ۴۶ سال قبل چقدر فرق دارد. واقعاً مردم نمی‌دانند که مثلاً از لحاظ فرهنگی، صنعتی و علمی چقدر پیشرفت کرده‌ایم، آنها هم با عشق و علاقه آمده‌اند در این پیشرفت‌ها حرکت کرده‌اند، مثلاً جهاد دانشگاهی، جهاد سازندگی و بسیج سازندگی، اینها چیز‌هایی بود خودجوش و حرکت‌های فوق‌العاده بالایی انجام شد. شما امروز در هر روستایی که بروید نسبت به اول انقلاب قطعاً پیشرفت‌های بسیار بالایی را شاهد خواهید بود و همین‌طور در سطح کشور. علاوه بر تمام این موارد، خود این مسئله که ۴۶ سال‌است ایران در مقابل دشمن ایستاده است، آیا ارزش نیست؟ یعنی دشمنی که ما به‌خاطر او انقلاب کردیم و بیرونش کردیم در سرجای خودش آرام ننشسته است. آیزنهاور در اولین صحبت بعد از انتخابش به ریاست جمهوری امریکا صریحاً می‌گوید: ما باید بر ایران حکومت کنیم. صریحاً به اعضای کنگره امریکا می‌گوید که شما نمی‌دانید ایران یعنی چه، ایران در حساس‌ترین نقطه جهان قرار گرفته، تاریخ فوق‌العاده‌ای دارد، ایران ثروت فوق‌العاده‌ای دارد، ایران قدرت فوق‌العاده‌ای دارد. کلینتون صریحاً گفت که اگر ما از همه دنیا خارج شویم، می‌توانیم آقای دنیا بمانیم، اما اگر از ایران خارج شویم، دیگر آقای دنیا نخواهیم بود. خب اینها را مردم ایران چگونه تفسیر می‌کنند؟ این بزرگ‌ترین افتخار و دستاورد ماست. من دارم می‌گویم شما کاری کردید که امروز در کاخ سفید نشسته‌اند می‌گویند ایران چگونه آینده دنیا را می‌سازد، من می‌گویم این یعنی دستاورد انقلاب. من می‌گویم این دستاورد انقلاب است که رئیس‌جمهور امریکا می‌گوید ما با ایران نمی‌جنگیم و حریف ایران نمی‌شویم.
نخست‌وزیر اسرائیل هم صریحاً گفت ما همه کشور‌های منطقه را می‌کوبیم ولی ایران را نمی‌توانیم بکوبیم، یعنی این قضیه ۱۰- ۱۵ ماه اخیر مسائل خیلی مهمی دارد. شما فکر نکنید فقط مسئله جنگ بین رژیم‌صهیونیستی و مردم فلسطین بوده، رئیس‌جمهور فرانسه این مطلب را می‌گوید: فرهنگ و فلسفه ما دوره‌اش تمام شد، این فرهنگ آسیایی است که دارد ما را تهدید می‌کند. منظورش از فرهنگ آسیایی معلوم است دقیقاً چیست، به‌دلیل آن تکبری که دارد اسم اسلام را نمی‌آورد، وگرنه در آسیا فرهنگی نیست که اروپا و غرب را تهدید کند جز اسلام. به هر تقدیر، بحث دستاورد‌ها به اعتقاد من خیلی بیش از آن چیزی است که در این مصاحبه بگنجد. حداقل یکی از دستاورد‌ها را بگویم. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شما به هرجای دنیا که می‌رفتید، اگر صحبت از اسلام می‌کردید یا هیچ چیزی از آن نمی‌دانستند یا اینکه می‌گفتند دینی است که فقط مربوط به رابطه بین مسلمانان و خداست و هیچ نقشی در جامعه، حکومت و دنیا ندارد، ولی امروز چه می‌گویند؟ امروز کیسینجر می‌گوید در سال‌۲۰۵۰ دو قدرت بر دنیا حکومت خواهند کرد: چین و اسلام ایرانی! این‌طوری است. بقیه هم همین حرف را می‌زنند. اصلاً این برنامه‌ای که اینها دارند در این منطقه پیاده می‌کنند و همه‌شان داخل این منطقه حضور فعال دارند، دقیقاً برای این است که جلوی اسلام را بگیرند، برای اینکه آن مقام اروپایی گفت، اسرائیل آخرین خاکریز ما در مقابل جهان اسلام است، اگر این خاکریز سقوط کند، اروپا در مقابل جهان اسلام هیچ سنگری ندارد. حالا سؤال من این است: مردم ما چقدر از این مسائل اطلاع دارند؟ اگر همه این انقلاب را در سفره‌مان خلاصه کنیم، کوتاهی و غفلت است. قبل از انقلاب، تنها تصوری که از ایران وجود داشت این بود که ایران نفت دارد، قالی دارد، شاه دارد. اما امروز چطور؟ امروز تمام کشور‌ها روی ایران حساب می‌کنند. الان شیعه‌شناسی، ایران‌شناسی و آموزش زبان فارسی در بسیاری از کشور‌های جهان راه افتاده است که قبلاً از این خبر‌ها نبود، البته بنده منکر بعضی از ضعف‌ها، ناکارآمدی‌ها و متأسفانه فساد نیستم و این در همه تاریخ بشر بوده و خواهد بود. اگر کسی روز اول انقلاب گفته است ما جامعه‌ای می‌سازیم که این موارد در آن نباشد یا انسان را نمی‌شناسد یا اشتباه کرده است. 

ریشه این مشکلات را در کجا می‌بینید؟
من اعتراف و ادعا می‌کنم و هرکسی هم که می‌خواهد بیاید بنشیند و باهم بحث می‌کنیم، نظام آموزشی ما ورشکسته است که این مشکلات به وجود می‌آید. ما نتوانسته‌ایم در نظام آموزش، مسائل اصلی را به مردم آموزش دهیم. مردم واقعاً نمی‌دانند. نوح پیامبر ۹۵۰ سال مردم را دعوت به توحید کرد ولی فقط تعداد محدودی ایمان آوردند؛ داستان بنی‌اسرائیل و حضرت موسی (ع)، بنابراین تعجبی ندارد. در هر حال، تعدادی کتاب، چه از سوی ایرانی‌ها و چه از سوی غیرایرانی‌ها، درباره پیامد‌های انقلاب اسلامی در دنیا نوشته شده است و من توصیه می‌کنم این کتاب‌ها خوانده شود، حتی بعضی از این کتاب‌ها را نویسندگان امریکایی نوشته‌اند که ایرانی، مسلمان، انقلابی و حزب‌اللهی هم نیستند. این کتاب‌ها باید خوانده شود تا مردم ببینند آنها چه گفته‌اند. ماروین زوینس در کتاب «شکست شاهانه» صریحاً نوشته است: ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، (که البته او تاریخ میلادی آن را نوشته است ۱۱ فوریه ۱۹۷۹) سرآغاز عصر جدیدی در تاریخ عصر بشریت شد، زیرا همه دنیا خواستند خودشان را به جای خدا بنشانند ولی امام خمینی خدا را به جای آنها گذاشت. در نتیجه همه این معادلات به هم ریخت. 

در این دستاورد‌ها و پیشرفت‌هایی که اشاره شد، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین‌الملل، نقش و جایگاه مردم چه بوده و کجا تعریف شده است؟ 
از ابتدای پیروزی انقلاب و حتی قبل از آن، شاخصه‌های مهم در انقلاب اسلامی، حضور فعال مردم متعهد و متدین در صحنه‌های مختلف بوده است، چه در صحنه‌های سیاسی و چه در اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، یعنی اصلاً جدایی دولت از مردم در ایران و جمهوری اسلامی معنا ندارد. مگر این مردم نیستند که رأی می‌دهند و براساس رأی آنها نمایندگان مجلس و رئیس‌جمهور و دیگران انتخاب می‌شوند و آیا رهبر انقلاب اسلامی، چه حضرت امام (ره) و چه مقام معظم رهبری، اصل کلمات‌شان و اصل تأکیدات‌شان بر مردم نیست؟ اصلاً شما در هیچ جای دنیا نمی‌بینید که رهبر یک کشور این‌قدر مسئله مردم برایش مهم باشد؟ شما کجای دنیا می‌بینید که رهبر یک مملکت با دانشجو، با کارگر، با معلم، با بانوان، با مقامات مختلف و با تولیدکنندگان بخش خصوصی صحبت کند و حرف‌های‌شان را بشنود. در دنیا چنین چیزی وجود ندارد، از پشت تریبون یک متنی را برای مردم‌شان می‌خوانند، اما دیدار‌هایی مثل دیدار‌های رهبر ایران اصلاً ندارند. واقعیت قضیه این است که آیا علت بقای جمهوری اسلامی چیزی جز حضور مردم بوده است؟ حالا چه در ایام جنگ و چه در حضور در اجتماعات، مثلاً روز ۲۲ بهمن را در نظر بگیرید، چه کسانی در راهپیمایی شرکت می‌کنند و چه می‌گویند؟ اینها همه حرف‌شان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است و آخرین شعارشان هم این است که ما پیرو رهبری هستیم، اینها هست و چیزی نیست که من بگویم. تصاویر تلویزیون که دیگر ساختگی نیستند. بالاخره یک حرف‌هایی را عده‌ای به هر دلیلی می‌زنند ولی واقعیت ندارد. من بار‌ها دیده‌ام که مسئولان ما چقدر برای مردم زحمت می‌کشند و متقابلاً مردم هم از مسئولان تشکر می‌کنند، یعنی اصلاً خودشان را جدا از هم نمی‌دانند. شما امروز به مردم اعلام کنید که فلان مشکل به‌وجود آمده است، آن‌وقت می‌بینید که مردم چگونه برای کمک می‌آیند. یک شهری بود که اول انقلاب به آنجا رفتم و فقط یک دبیرستان داشت، اما الان فقط چهار تا دانشگاه دارد. ده‌ها دبیرستان و ده‌ها مرکز فرهنگی دارد که بخشی را خود مردم درست کرده‌اند و بخشی را دولت و بخشی را هم به صورت مشترک. دو سه تا کتاب است که معروف‌ترین آن «بازتاب انقلاب اسلامی در جهان» نوشته دکتر منوچهر محمدی است یا مثلاً کتاب «صعود چهل ساله» که خوب است این کتاب‌ها مطالعه شود. الان کار‌های غیردولتی بزرگ در این مملکت دارد انجام می‌شود. مثلاً فرض کنید اوقاف، امامزاده‌ها و آستان مقدس رضوی، خیلی کار‌های عظیمی دارند انجام می‌دهند که خارج از دولت است. من البته چنانکه گفتم، منکر مشکلات موجود نیستم و یکی از علت‌ها، ابعاد عظیم دشمنی‌هایی است که علیه ما وجود دارد. شما ببینید تعداد زیادی کشور وجود دارند که مدعی مسلمان‌بودن هستند و دشمنان بالاترین هزینه‌ها را علیه آنان انجام می‌دهند. شوخی نیست. خود اینکه انقلاب اسلامی ۴۶ سال مانده معجزه است، واقعاً معجزه است. یک موردی را برای‌تان بگویم که شاید جالب باشد. اردیبهشت ۱۳۵۸ از سفارت امریکا نامه‌ای نوشته شد به وزارت خارجه امریکا که اوضاع امنیت اینجا اصلاً خوب نیست. بعد از انقلاب بود. در این نامه نوشته شده بود، اجازه دهید دستگاه‌ها و اسناد حساس‌مان را به امریکا بفرستیم، چون یکی‌دو بار به سفارت امریکا در ماه‌های اول انقلاب حمله شده بود. جالب است که یک نامه از وزارت خارجه امریکا به سفارت امریکا در تهران فرستاده شد که در آن این‌گونه پاسخ داده شده بود: ما ایران را به گونه‌ای ساخته‌ایم که غیر از ما فرد دیگری نمی‌تواند آن را اداره کند، مطمئن هستیم که تا شش ماه آینده به ایران برمی‌گردیم، پس این دستگاه‌ها و اسناد در همان سفارتخانه بماند، چون کارش داریم. مقام معظم رهبری هم در یکی از سخنرانی‌های‌شان اشاره کردند که تا الان ۹۰ تا از آن شش‌ماهه‌ها گذشته است که در واقع، اشاره به این نامه بوده که در اسناد سفارت امریکا هم موجود است، به همین خاطر وزیرخارجه قبلی امریکا در روزی که می‌خواست خداحافظی کند، به مدیران وزارت خارجه گفت: بروید بنشینید و مطالعه کنید که چرا در ۳۸ سال گذشته هرچه ما علیه ایران برنامه‌ریزی کرده‌ایم، شکست خورده‌ایم. آیا به نظر شما این دستاورد نیست که توانسته‌ایم این حجم بالای توطئه، دشمنی و برنامه‌ریزی را خنثی کنیم؟ خیلی مهم است. پنج سال روی قضایای سال‌۱۴۰۱ برنامه‌ریزی شده بود، از امریکا، اروپا، اسرائیل و چند کشور منطقه سرمایه‌گذاری کرده بودند و کار ایران را تمام‌شده می‌دانستند که خب شکست خورد، این یعنی دستاورد انقلاب.
*پژوهشگر تاریخ معاصر

برچسب ها: انقلاب ، سیاسی ، فساد
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار