جوان آنلاین: مستند «مسیر عشق»، مستند بیعیب و نقصی نیست، اما یک تفاوت عمده و وجه تمایز با شمار فراوان مستندهایی دارد که درباره اربعین، امامحسین و فرهنگ عاشورا و کربلا ساختهشده و آن پرهیز از هر گونه سانتی مانتالیسم اعتقادی و احساساتگرایی مذهبی است که در این گونه مستندها به وفور دیده میشود.
استراتژی نخست و درست سازندگان «مسیر عشق» این بوده که کمترین و به اندازهترین میزان احساسات را در مستند تعبیه کنند و در سوی مقابل تا جای ممکن از سؤال، ابهام، چالش، پژوهش و تحلیل برای ردیابی و طرح مسئله یعنی پیادهروی اربعین استفاده نمایند. برای این کار به سبک مستندها و حتی فیلمهای داستانی کلاسیک، یک خبرنگار یا پژوهشگر به عنوان فردی بیطرف یا حتی فردی که سمپاتی با موضوع قابلبررسی ندارد، انتخاب میشود تا اثرگذاری و باورپذیری موضوع تحقیق دوچندان شود. در این مستند نیز یک خبرنگار مسیحی قرار است مسئله اربعین را از سوی سه پزشکی که در این مراسم شرکت داشتند، پیگیری و از سوی دیگر اسناد دیگری را نیز برای رفع ابهامات و سؤالهای عقیدتی خود پیدا کند.
فیلم با نمای پانورامای یک کلیسا آغاز میشود و خیلی زود دختری جوان با موهای بلند را در کلیسا میبینیم که به مخاطب توضیح داده میشود او یک خبرنگار مسیحی است که در باب برخی مسائل اعتقادی جستوجو و کنکاش میکند. انتخاب یک خبرنگار زن مسیحی در خارج از کشور و دنبالکردن مسیر کاوشگری او مسیر نسبتاً تازهای است که مخاطب را در طول مستند خوشآب و رنگ «مسیر عشق» همراه و در این میان مسائل و شبهات جالبی را مطرح میکند که به تعلیق جذاب برای همراهکنندگی تماشاگر بدل میشود.
مصطفی سیفی و مرتضی شعبانی از چهرههای فعال در عرصه مستندسازی محسوب میشوند که شمار زیادی از مستندهای این سالهای سینمای مستند که مسئله مقاومت و عاشورا را محور خود قرار دادند، ساختهاند یا تهیه یکی از این دو نفر بودند، از اینرو پرداخت متفاوت مستند «مسیر عشق» با دیگر مستندهای مشابه ماحصل تجربه سالیان طولانی مستندسازی ارزشی و انقلابی و ارتباط با مخاطب عام و خاص داخلی و خارجی بوده که این دو شخص تا حد زیادی موفق به آن شدند.
برخی ایرادات فنی و محتوایی به ساختار و نوع روایت مستند نیز وارد است، مثل اینکه برخی تأکیدات فیلمساز روی مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی زیاد است و میتوانست با انتخاب سوژه زن بیحجاب مسیحی مسائل کلانتری را در حوزه موضوعات بینالادیانی مطرح کند و مخاطب خود را ورای مسلمانان و مسیحیان، بلکه همه مردم جهان در نظر بگیرد، چراکه تجربه ادبیات و سینمای داستانی و همین مستندسازی ثابت کرده که پیام آزادگی امامحسین حد و مرز جغرافیایی نمیشناسد و برای همه ادیان، قومیتها، نژادها، فرهنگها و تمدنهای بشری و در یک کلام آزادگان جهان، قابل طرح و تصویر کردن است.
اینکه فرهنگ حسینی و عشق به سالار شهیدان با ابراز علاقه و محبت و به عبارت سادهتر احساسات همراه باشد، مسئله ناخوشایندی نیست و به طور قطع تصویر کردن احساسات خالص عشاق امام سوم شیعیان به خودی خود میتواند بسیار ناب و همراهیبرانگیز باشد، اما وقتی کار دچار ایراد و اشکال میشود که مستندساز قرار است با سند و مدرک و همچنین پژوهش و کنکاش، مسئلهای را مطرح کند و چالشی را مورد بررسی قرار دهد، فضای مستندسازی را با نماهنگها اشتباه میگیرد و به جای تحلیل و سند به مخاطب موسیقی و اشک تحویل میدهد. اینجاست که ماهیت مستند نهتنها کارایی خود را از دست میدهد، بلکه به ضد خود تبدیل میشود و به جای تأثیرگذاری به اثری دمدستی و فراموششدنی بدل میشود که البته مستند مسیر عشق از این ایراد در امان ماندهاست.