سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: رفتن به سفر یکی از شیوههای کنترل خشم و دستیابی به آرامش است. گاهی کنترل اوضاع زندگی از دستمان خارج میشود، کلافه و بیحوصلهایم و از سکون و یکجا ماندن خسته شدهایم. در چنین شرایطی بهترین راه چاره رفتن به سفر است. قدیمها سفر به این آسانی نبود و درنوردیدن فرسنگها فاصله شاید ماهها به درازا میکشید. مسافران نیمی از زمان سفر را در مسیر بودند و شاید از همان موقع باب شد که همسفر را باید توی سفر شناخت. رفیق و همراه را باید توی سفر آزمود؛ چراکه سفرها طولانی بودند و افراد مدت زیادی را در کنار هم سپری میکردند. آن زمان مثل اکنون نبود که توقفگاهها مجهز به اتاق شخصی باشند. توی سفر همه با هم بودند و حتی آداب خور و خوابشان هم زیر ذرهبین همسفران بود. یک ماه سفر انسانها را به هم وابسته میکرد و همه از خلقوخوی هم مطلع میشدند. اگر کسی دستش کج بود توی قافله معلوم میشد. اگر کسی مؤمن بود شبزندهداریهایش عیان بود و اگر کسی دلتنگ بود آوازهایش راز دلش را عیان میکردند. سفرها اگر زیبا بود هولناک هم بود. خانوادهها چشم به راه مسافرشان میماندند تا پیکی از راه برسد و خبر سلامتشان در مقصد را تأیید کند. وقتی کسی عازم مشهدالرضا بود یک ماه طول میکشید تا به دیار طوس برسد و آنجا قصد ۱۰ روزه میکرد. تمام کاروانسراهای مسیر را میشناختند و برای مسیرشان تا انتها برنامه داشتند. اما این قصهها فقط نقل یک خاطره است که شنیدنش آرامبخش و پر از تجربههای ناگفته است. برویم سراغ سفرهای امروزی!
پیش به سوی چالوس!
امروز برخلاف قدیمها مقدمات سفر بیش از مسیر طول میکشد. خانواده باید برای سفرشان برنامه مشخصی تدوین کنند. اول تقویم را نگاه میکنند. باید یک تعطیلات درست و حسابی پیدا کنند تا به فراخور مقصدی که در نظر دارند به آسودگی بروند و به سلامت بازگردند. بینالتعطیلیها و تعطیلاتی که به آخر هفتهها منتهی میشود بهترین فرصت برای سفرهای خانوادگی است. هرکس از زندگی روزمره شهری بهستوه آمده باروبندیل سفر را میبندد و تنها یا با خانواده دل به جاده میزند. نمیدانم چرا مقصد بسیاری از مردم شمال کشور است؟ چرا تا یک تعطیلی یک روزه هم پیدا شود همه سمت خطه سبز شمال گسیل میشوند؟ نمیدانم چرا با وجود ترافیک سنگین باز هم اصرار داریم این مسیر را برویم؟ انگار عاشق شلوغی و ماندن در ترافیک هستیم. انگار ذهنمان را به وقت جاده چالوس تنظیم کردهاند. همه دریا و جنگل و کلبه و مهآلودی جاده را دوست دارند. اما وقتی همه مسیر را توی راه هستیم و توی اوج تعطیلات فقط نصف روز فرصت توقف و استراحت داریم چرا باز هم اصرار به رفتن داریم؟ بیچاره مردمان شهرهای شمالی! یا نه مردم تمام شهرهایی که مقصد گردشگری مسافران هستند. زیرا روزهای تعطیل که همه جا در پی آرامش هستند و شهر خلوت میشود آنها تازه جرئت نمیکنند از خانههایشان بیرون بیایند؛ چراکه ترافیک سنگین است و صف نانوایی و گوشت و ذغال همیشه شلوغ است. شهر آنهاست، اما غریبهها بدون ملاحظه که اینجا محل زندگی آدمهاست نظم را به هم میزنند و حتی عدهای زبالههایشان را در شهر رها میکنند. فکر نمیکنند که آنها مسافرند، اما مردم آنجا ساکنند و نیاز به آرامش دارند. دوستان زیادی دیدهام که در ایام تعطیلات ماندن در پایتخت را به دلیل شلوغی راه و گرانی اجناس به رفتن زادگاه خود ترجیح میدهند. انگار این شهرها هیچوقت قرار نیست رنگ آرامش را ببیند و یک روز خلوت را تجربه کنند. آنها حتی نمیتوانند از سکوت ساحل و آرامش جنگل بهره ببرند. همیشه کسی زودتر آنجا رفته است.
یک مسیر تازه را تجربه کنیم
با این تفاسیر بیایید این بار برای تعطیلات یک مسیر تازه پیدا کنیم. تنوع اقلیم در ایران موضوع جذابی است. میتوان در هر ماه از سال که هستید اقلیم چهار فصل را برگزینید. اگر سفر را به خاطر خوردنیهای خوشمزهاش دوست دارید خیلی از نقاط به هدفتان میرسید. همه جا بحث خوراک مهمترین دغدغه مردم است. پس نگران گرسنه ماندن نباشید. کمی متنوع بودن بد نیست! اگر برای زیبایی جاده مقصد را تعیین کردهاید به شما اطمینان میدهم که جادههای بینظیرِ فراوانی توی ایران هستند که منتظرند تا زیباییشان را کشف کنید. سفر متنوع جذاب است. یک بار کویر، یک بار سبزه و جنگل یک بار دریا و گاهی کوهستان.
گاهی آدم دلش میخواهد در شلوغترین و لوکسترین هتل شهر اتراق کند. گاهی دلت میخواهد از هیاهو دور باشی. یک سوئیت برایت کافی است. گاهی از اسکان چیزی بیش از خواب و خوراک میخواهی. پس باید دنبال یک سکونتگاه جذاب باشی. مثل خانههای بومگردی که این روزها اسم و رسمی یافته است؛ هم فال است و هم تماشا.
آیا مقدمات و شرایط سفر را آماده کردهاید؟
حالا که مقصد تعیین شد برویم سراغ مقدمات سفر. شما پیش از سفر چه تمهیداتی برای احتیاط و ایمنی میاندیشید؟ شما هم اهل بستن شیر فلکه آب و گاز هستید؟ شما هم یکی از چراغهای خانه را روشن میگذارید و فکر میکنید چراغ روشن نشانه حضورتان در خانه است؟ با گلها چه میکنید؟ اگر بیش از دو روز قصد سفر دارید به اقوام کلید میدهید به خانه سر بزنند و گلها را آب بدهند یا گلدانها را توی تشت آب میگذارید و از شیوههای نوین برای آبیاری استفاده میکنید؟ همه لوازم ضروری را مهیا کردهاید؟ سفر زمستانی یا تابستانی تمهیدات خاص خودش را دارد. اگر زمستان میروید پتو و بالش حتماً همراه داشته باشید. زنجیر چرختان همیشه توی صندوق باشد که تغییر آبوهوا غافلگیرتان نکند.
اگر کیف کمکهای اولیه همراه داشته باشید عالی است. اما ترجیح این است که اصول اولیه کمکهای اولیه را یاد بگیرید تا در زمان مناسب برای خود و دیگران مفید باشید. توی سفر بیش از هر جای دیگری امکان خطرهای احتمالی است. از نیش حشرات موذی گرفته تا تصادفهای سرپایی و تهوعهای ناشی از حرکت ماشین! اگر دیدن اماکن تاریخی و سیر و سیاحت در تاریخ برایتان مهم است کمی پول برای بلیتهای موزه یا بازدید از اماکن کنار بگذارید. اگر آن شهر غذای محلی دارد حتماً آن را میل کنید و یادتان باشد با یک تحقیق میدانی از بومیهای آنجا حتماً از جای معتبر غذا بگیرید. مبادا در دام سودجویانی بیفتید که از وجود مسافر برای سود خود سوءاستفاده میکنند.
سفر را سفر کنید
سفر را آسان بگیرید تا به خودتان و همسفرانتان خوش بگذرد. خیلی در بند خرج تراشیدن نباشید. اگر بخواهید یک سفر تمام و کمال داشته باشید و آب توی دلتان تکان نخورد باید توی خانه بمانید. سفر با همه فراز و نشیبهایش جذاب است؛ با همه خوب و بد و دشواریهایی که کنارِ همسفرتان تجربه میکنید. اگر فقط دنبال پذیرایی از شکمتان باشید فرصت بازدید از اماکن تاریخی و دهها جاذبه دیگر را از دست میدهید. کودکان را با مکانهای مختلف آشنا کنید. هم موزه ببریدشان هم کاخها و قلعههای قدیمی. بگذارید کمی در هوای تاریخ قدم بزنند. گاهی آنها را به سفر طبیعت ببرید. نشستن و غذا خوردن کنار یک آبشار یا دامنه سرسبز برایشان جذابتر از ساعتها ماندن در ماشین است به امید رسیدن به مقصد. گاهی سر و کله زدن با یک پروانه در دشت شقایق که از قاب دوربین فرار میکند لذتبخشتر از جوجه درست کردن در یک ویلای شخصی است. سفر قرار است آدمها را پخته کند. پس یک بار هم شده سری به چادرهای عشایر بزنید. باور کنید طعم دیدن سیاهچادرها با آن همه منظره بکر و یک زندگی سالم تا مدتها در ذهنتان میماند و از این تجربه پشیمان نمیشوید. دیگر طعم لذیذ ماست مشک و شیر تازهدوشیده را جایی نخواهید یافت. خیلی نگران بهداشت نباشید و بگذارید کودکتان با خاک و آب مأنوس شود. بگذارید انرژی خود را با این دو عنصر مهربان تخلیه کنند. گِلبازی بهترین تفریح بچههاست در جایی که آب میبینند. سعی کنید سوغات هر شهر را اگر در توانتان هست خریداری کنید.
بین راه سری به مجتمعهای تفریحی و خدماتی بزنید. تا راننده در یک فرصت کوتاه نفسی تازه میکند شما دست بچهها را بگیرید و چرخی در این مجتمعها بزنید. بعضی از این استراحتگاهها چنان مدرن و جذاب هستند که بچهها از بازی و امکاناتش دل نمیکنند. بعضی مسیرها خیال آدم راحت است که هر کجا اتفاقی افتاد یا خسته شدی میتوانی توقف کنی و دمی بیاسایی. یکی از این مسیرهای جذاب آزادراه تهران- کاشان است که بهوفور مجتمع تفریحی سر راه است و تو نه با کمبود بنزین مواجه میشوی و نه احتمالاً گرسنه میمانی. اما برخلاف این مسیر وقتی به بعضی شهرها سفر میکنی مجبوری روز بروی که توی راه به مشکل دسترسی به خدمات بهداشتی رفاهی برنخوری.
برای رفتن به بعضی شهرها باید از کمربندی شهرهای مختلف بگذری و وای به وقتی که بخواهی میانه سفر بایستی و نماز بخوانی. متأسفانه بسیارند مسجدهایی که قفل هستند و مسافر مستأصل میماند برای قضا نشدن نماز به کجا پناه ببرد. یا کودکش را برای دستشویی کجا ببرد. زیرا بسیاری از پارکها و بوستانها بهخصوص در فصل سرد، درِ سرویسهای بهداشتی را میبندند و اگر معدودی از آنها باز باشد به دلایل مختلفی قابل استفاده نیست. اگر باور نمیکنید سری به مسیر تهران- همدان بزنید.
نقشه، قبلهنما و امکانات اولیه برای توقف احتمالی را با خود بردارید و اگر به هر دلیلی مجبور به توقف در مسیر شدید، حتماً در یک جای مطمئن و پرتردد اسکان گزینید.