کد خبر: 763573
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱
مسجد سيد‌عزيزالله بازار تهران و يك رويداد شاخص در تاريخچه نهضت اسلامي
احمدرضا صدري

مساجد بازار تهران به علت موقعيت مكاني خويش، همواره محل تجمع متدينين و بازاريان و محمل تأثيرگذاري بر جريانات سياسي معاصر بوده است. به شكل ويژه اين تأثيرگذاري در رويدادهاي نهضت ملي و انقلاب اسلامي ايران، به تمامي رخ نمود و قدرت اين كانون‌هاي مذهبي را بر همگان آشكار ساخت. از جمله اين مساجد، مسجد حاج‌سيد‌عزيزالله بازار تهران بود كه برنامه‌هاي ديني آن با مديريت مرحوم آيت‌الله العظمي حاج‌سيد‌احمد خوانساري اداره مي‌شد. مقالي كه پيش روي داريد، نقش اين مسجد را در مواجهه با رويداد «لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي» بازخواني كرده است.

مسجد سيد‌عزيزالله و اعتراض به رفراندوم شاهانه

لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي گرچه با مخالفت و مقاومت قاطع امام و ديگر مراجع تقليد لغو شد، اما محمدرضا پهلوي گمان مي‌كرد اين مخالفت‌ها از آن رو بوده است كه اسدالله علم به عنوان مقام دوم كشور باني آن بوده است و اگر وي با توجه به محبوبيت موهومي كه فكر مي‌كرد در ميان مردم دارد مجري اصلاحات امريكايي شود، بدون مخالفت جدي و با موفقيت همراه خواهد بود. آنچه شاه را بر آن داشت تا مسئوليت اين كار را به عهده بگيرد، تعهدي بود كه در قبال بركناري علي اميني به امريكا سپرده بود. بنابراين اين برنامه مي‌بايست به هر طريقي عملي مي‌شد. از اين رو در 19 دي 1341 سالروز اصلاحات ارضي، رسماً اعلام كرد قصد دارد اصول شش‌گانه‌اي(1‌) را به رفراندوم بگذارد و بعداً آن را انقلاب سفيد ناميد كه مشابه همان را امريكا به كشورهاي توسعه‌نيافته ديگر هم ديكته كرده و پيش‌نويس آن نيز آماده بود.(2‌)

در پي اعلام رفراندوم اصول شش‌گانه از سوي شاه، امام خميني و عده‌اي از علماي قم در صدد كسب اطلاعات از كم و كيف اين اصول برآمدند و متوجه شدند اين موضوع با قضيه لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي متفاوت است، چون ديكته‌شده امريكاست و شاه حيات حكومت خود را در اجراي آن مي‌بيند. بنابراين امام خميني كه در جريان لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي آن سرسختي و مقاومت را از خود نشان داده بود، اين بار نيز با اين اصول امريكايي به‌طور جدي مخالفت كرد. در اين زمينه ايشان و همچنين علماي ديگر اعلاميه تحريم رفراندوم را منتشر كردند. به دنبال انتشار اعلاميه امام و ديگر مراجع بازار تهران تعطيل شد و مردم جنوب و مركز شهر به خيابان‌ها ريختند. آنها مي‌گفتند: «رفراندوم قلابي مخالف اسلام است.» آيات خوانساري و بهبهاني نيز طي اعلاميه‌اي رفراندوم را تحريم كرده بودند و مردم را در برابر خواست رژيم به مقاومت، همكاري و پايداري دعوت كردند. جمعيت در قسمت جنوبي تهران و اطراف بازار موج مي‌زد. (3‌) آنها براي دعوت از آيت‌الله خوانساري جهت پيوستن به تظاهرات و اعلام مخالفت با رفراندوم روانه منزل ايشان شدند. آيت‌الله خوانساري نيز دعوت مردم را پذيرفت و پيشاپيش جمعيت به سمت منزل آيت‌الله بهبهاني به راه افتاد.(4‌) لحظه‌اي بعد خانه ايشان مملو از جمعيت شد. در اين موقع آقاي فلسفي ميكروفون را به دست گرفت و سخنان پرشور و انقلابي خود را با اين آيه آغاز كرد: (5‌) «فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَه أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»(6‌) آقاي فلسفي در سخنراني خود ضمن بررسي شرايط و اهداف همه‌پرسي گفت: «اگر شما بدانيد در زير سرپوش اين رفراندوم چه جنايتي مي‌خواهند مرتكب شوند ديوانه مي‌شويد! با اين رفراندوم بار ديگر مي‌خواهند حسين را بكشند، زينب را اسير و صحراي كربلا برپا كنند. شما وظيفه داريد امروز در سراسر تهران فرياد بزنيد كه ايران كشور خفقان است، مرگ بر خفقان. بازار هم از امروز به مدت سه روز به نشانه اعتراض و استنكار از رفراندوم غيرقانوني تعطيل خواهد بود.»(7‌)

توهين به آيت‌الله خوانساري در راه مسجد

آقاي فلسفي پس از اتمام سخنراني خود اعلام كرد: مردم در باره اين قضايا عصر همان روز در مسجد سيد‌عزيزالله اجتماع كنند. به دنبال سخنراني آقاي فلسفي، انبوه تظاهركنندگان به خيابان بازگشتند و غوغاي شورانگيزي به پا كردند. در اين هنگام نيروي نظامي و پليس امدادي، به صورت ناگهاني يورش خود را به مردم بي‌دفاعي كه جز اظهار مخالفت با رفراندوم قلابي شاه جرمي نداشتند، آغاز كردند. از دانشگاه تا بازار جمعيت به سوي بازار و مسجد سيدعزيزالله، محل قرار علما و مردم در عصر آن روز، سرازير بود و پليس با تمام خشونت خود نمي‌توانست سيل خروشان جمعيت را از حركت به سوي بازار و مسجد سيدعزيزالله باز دارد. (8‌) در اين بين آيت‌الله خوانساري كه در راه مسجد با حمله مأموران و اهانت آنان روبه‌رو شده بود، به اجبار به منزل بازگشت و آيت‌الله بهبهاني هم به اين عذركه رئيس پليس گفته: اگر از منزل خارج شويد بايد از روي جنازه من بگذريد! به مسجد نيامد. در هر حال منازل آيات بهبهاني و خوانساري و نيز مسجد سيدعزيزالله به محاصره مأموران در آمد و سخنراني آقاي فلسفي برگزار نشد. فلسفي در خاطراتش درباره نرفتن به مسجد و ماجراي پيش‌آمده براي او چنين مي‌گويد:

«عصر آن روز از در منزل كه بيرون آمدم، در ماشين نشستم. يكي از آقايان هم در رديف عقب پهلوي من نشست و كنار دست راننده هم پسر بزرگم نشست. به محض اينكه از خيابان ري وارد خيابان بوذرجمهري شديم، هنوز به چهارراه سيروس نرسيده بوديم كه يك نفر از مأموران با لباس شخصي از سايران مأموراني كه در كنار خيابان بودند جدا شد و به وسط خيابان آمد و اتومبيل را مجبور به توقف كرد، چون در عقب اتومبيل از داخل قفل بود نتوانست آن را باز كند. مي‌خواست مرا از ماشين بيرون بياورد، بنابراين در جلو را باز كرد كه فرزندم مجبور به مقاومت شد تا بتواند در را ببندد و ماشين حركت كند. متأسفانه در اين درگيري مفصل كتف دست راست او همان‌جا در رفت، يعني دستش در آستين آويخته بود و ديگر اراده و اختياري براي حركت نداشت.»(9‌) آقاي فلسفي در ادامه به ممانعت نيروهاي امنيتي از ورود ايشان به مسجد سيدعزيزالله و بستن خيابان‌هاي منتهي به اين مسجد سخن مي‌گويد:

«سريعاً به سمت چهارراه سيروس حركت كرديم. در اينجا مأمورين راه به سمت بازار را بسته بودند، به محض رسيدن اتومبيل ما به سر چهارراه يكي از اتومبيل‌هاي مأمورين به سرعت در جهت مقابل ما حركت كرد تا بتواند اتومبيل ما را متوقف كند كه ناچار راننده به سمت چهارراه مولوي تغيير مسير داد. به راننده گفتم بپيچ برو به منزل پدرم... بدين ترتيب از رفتنم به مسجد سيدعزيزالله براي سخنراني جلوگيري شد و با حضور كماندوهاي شهرباني حضورم در بازار ميسر نشد. نيروهاي پليس هم در اطراف بازار و منزل آقايان خوانساري و بهبهاني مستقر شدند... فرداي روز رفراندوم اولين روز ماه مبارك رمضان بود، ليكن منبر من كه همه ساله در اين ماه در مسجد سيدعزيزالله برگزار مي‌شد تعطيل شده بود.»(10‌)

حضور گسترده مردم به‌رغم محدوديت‌هاي پليس در اطراف مسجد سيد‌عزيزالله بازار

ناگفته نماند گرچه نيروهاي پليس حضور مردم در مسجد را مانع شدند، اما عده‌اي از مردم از ظهر آنجا حضور داشتند و با تمام محدوديت‌هاي پليس بر تعدادشان افزوده مي‌شد، چنانكه تمام اطراف و پشت‌بام‌هاي مسجد نيز پر از جمعيت شده بود و نيروهاي پليس مسجد را در محاصره خود گرفته بودند.

آقاي اصغر هوشي‌السادات از فعالان مسجد سيد‌عزيزالله تهران در اين باره مي‌گويد: «گويا در روز دوم بهمن 1341 بود. بعد از تصويب لوايح شش‌گانه رفراندوم چند نفر از آقايان بازاري‌ها و چند تن از آقايان علما به طرف منزل حضرت آيت‌الله خوانساري حركت و درخواست كردند ايشان به بازار بيايند و صحبتي كنند. ايشان سخنراني نمي‌كرد، ولي حضورشان در اين اجتماعات خيلي مهم بود. ايشان حركت كردند و از چهارسوق بزرگ بازار به طرف منزل آيت‌الله بهبهاني و چهارراه سيروس آمدند. در بين راه شعارهاي خوبي گفته مي‌شد، ولي نه به آن صورت كه داغ باشد. به منزل آيت‌الله بهبهاني رفتند. حجت‌الاسلام آقاي فلسفي سخنراني داغي كردند. جمعيت زياد بود و آن روز بازار را بستند. پس از صحبت ايشان يك عده شعار دادند. مردم در حالي كه شعار «ايران كشور خفقان است، مرگ بر خفقان» را مي‌دادند از منزل آقاي بهبهاني بيرون آمدند و قصد داشتند به طرف چهارراه سيروس و جلوي مجلس بروند. چهارراه سيروس پاسبان‌ها و كماندوها ريختند. نيروهاي انتظامي جلوي مردم را گرفتند و وقتي ديدند مردم هجوم مي‌آورند باتوم در آوردند و مردم را زدند و مردم متفرق شدند. وقتي مردم پراكنده شدند اعلام شد عصر برنامه سخنراني در مسجد آقا سيدعزيزالله هست.»(11‌)

آقاي هوشي‌السادات در‌باره حوادث آن روز عصر كه از شدت بيشتري برخوردار بود و در آن به آيت‌الله خوانساري نيز اهانت شد، با تفصيل بيشتري سخن مي‌گويد: «ظهر همان روز جمعيت از اينجا برگشتند و تا عصر در صحن مسجد ماندند. شاهد بودم كه صحن پر از جمعيت بود. در هر حال عصر كه شد در مسجد را بستند و كساني كه در مسجد بودند ماندند و از بيرون كسي را به داخل راه نمي‌دادند. يكي از آقايان صحبت كرد. در همين اوضاع آيت‌الله خوانساري از منزلشان حركت كردند كه با عده‌اي از مردم به طرف مسجد بيايند. سر راه چهارسوق بزرگ كه رسيدند، نيروي انتظامي و كماندوها جلوي آقايان را گرفتند، ولي مردم اصرار داشتند به طرف مسجد بيايند. آنها دستور داشتند مردم را بزنند. وقتي زدند بالاخره آيت‌الله خوانساري وسط جمعيت زمين خورد. حالا نمي‌دانم به ايشان باتوم خورد يا نه، ولي ايشان زمين خورد و عمامه از سرشان افتاد. يكي دو تا از بازاري‌ها ايشان را به‌خوبي محاصره كردند و دورشان حلقه زدند كه به ايشان باتوم نخورد. ماشين از طرف خود كلانتري آمد و رئيس كلانتري ايشان را سوار كرد و به منزلشان برد و مسجد هم وقتي خبر آوردند كه اين‌جور شد به آيت‌الله خوانساري بي‌احترامي شد، عده‌اي از مردم چند شعار دادند و ديگر اجتماع تعطيل شد. گفتند آيت‌الله خوانساري دستور دادند كه اجتماع را تعطيل كنيد.»(12‌)

حضور 3 هزارتن از كسبه در منزل آيت‌الله بهبهاني

گزارش‌هاي ساواك نيز مؤيد گفته‌هاي راويان است. بر اساس يكي از اسناد، روز دوم بهمن 1341 در حدود 3 هزار نفر از كسبه بازار و طبقات مختلف در منزل آيت‌الله بهبهاني اجتماع و سپس به دستور ايشان به سمت بازار حركت كردند. جمعيت تظاهركننده ضمن عبور از بازار از كسبه مي‌خواستند آنها هم مغازه‌هايشان را ببندند و به راهپيمايان بپيوندند. سيل جمعيت تا منزل آيت‌الله خوانساري به مسير خود ادامه داد و در آنجا شيخ عباسعلي اسلامي اعلاميه آيت‌الله خوانساري را مبني بر تحريم رفراندوم و مواد شش‌گانه پيشنهادي شاه براي مردم قرائت كرد كه در مقابل جمعيت هم فرياد مي‌زدند رفراندوم برخلاف اسلام و قانون است و مرگ بر استبداد. جمعيت راهپيمايان از آنجا به منزل آيت‌الله بهبهاني بازگشتند و در اين هنگام آقاي محمدتقي فلسفي به منبر رفت و در‌باره رفراندوم حمله شديدي به دولت و از نبود آزادي، ايجاد خفقان در كشور و ضرب و شتم مردم و دانشجويان در چند روز اخير به‌شدت انتقاد و در ضمن آن همچنين دولت را به تعطيلي و اعتصاب عمومي تهديد كرد.(13‌)

اين تجمع تا بعد از ظهر ادامه يافت و مرحوم فلسفي از مردم خواست ضمن دادن شعار به سمت مسجد سيدعزيزالله در بازار حركت كنند كه البته پليس در بين راه به مردم حمله و پس از ضرب و شتم عده‌اي از آنها را پراكنده كرد.(14‌) آقاي هاشم اماني از ديگر افراد شركت‌كننده در اين تظاهرات توضيح مي‌دهد: «در آن روز در منزل آيت‌الله بهبهاني اجتماعي تشكيل شده بود كه آقاي فلسفي در آنجا صحبت مي‌كرد. بعداً طرحي كه در اينجا تهيه شده بود، يعني طرحي كه از ناحيه همين برادراني كه عرض كردم ـ همكاراني كه بعدها به نام جمعيت‌هاي مؤتلفه معرفي شده بودند ـ البته به غيراز جمعيت‌هاي مؤتلفه عده‌اي از محلات و بخش‌هاي مختلفي كه در اين ايام به صورت خودجوش و طبيعي مي‌آمدند همكاري مي‌كردند. بر اين اساس اعلام شده بود و عده‌اي آمدند و رفتند. ما هم از جمعيت بازار بوديم. به منزل آيت‌الله خوانساري رفتند كه ايشان را هم بردارند و بياورند. ايشان خيلي در ارتباط با مسجد نبودند. در منزل آيت‌الله بهبهاني جمعيت تشكيل شده و قرار بود عليه پيشنهاد شاه كه عبارت از انقلاب سفيد و مواد شش‌گانه‌اش باشد، صحبت شود.»(15‌)

ايشان در ادامه خاطرات خود در‌باره چگونگي حضور آيت‌الله خوانساري در آن تظاهرات چنين مي‌گويد: «به طرف چهارسوق بزرگ كه رسيدند... اطرافيان آقاي خوانساري نمي‌خواستند ايشان در آنجا حضور يابند. حالا تعبيرها مختلف است. به نظرم يك نوع بهانه‌تراشي كردند كه آقا نمي‌تواند بيايد و آقا زمين خورده است و چون اطرافش را محاصره كرده بودند، از همين‌جا بايستي برگردد. نمي‌خواستند آقاي خوانساري در چنين اجتماعاتي شركت كنند. اين اصحاب نعلين مايل نبودند آقاي خوانساري شركت كنند با اينكه بنده خدا خودشان بلند شده، راه افتاده و حركت كرده و آمده بودند، ايشان را منصرف كردند و به منزلشان برگشتند. البته در خانه آقاي بهبهاني هم مأمورين ريختند، آنجا ضرب و شتم شد و خودم آنجا بودم تا سه‌راه كوچه سرپولك كه آنها مردم را متواري كردند... .»(16‌)

آقاي فضل‌الله فرخ از ديگر افراد حاضر در آن تظاهرات، پس از بيان چگونگي ورود تعدادي از مردم به مسجد سيدعزيزالله از سخنرانان اين مجلس و حادثه‌اي كه بر آيت‌الله خوانساري رفت، چنين ياد مي‌كند: «مسجد پر از جمعيت شد. چند سخنران در آنجا سخنراني كردند، يكي از آنها حاج شيخ عباسعلي اسلامي بود كه خوب صحبت كردند، صحبت ايشان كه تمام شد آقايي به نام اشرف‌كاشي به منبر رفتند. در بين اين صحبت‌ها در داخل مسجد خبر آوردند كه مأمورين به آيت‌الله خوانساري حمله كردند و به ايشان توهين و اهانت شده است. مردم خيلي عصباني و ناراحت شدند. از جا حركت مي‌كردند كه بيرون بروند و ببينند چه خبر است، ولي آقاي علوي‌تبار، آقاي اشرف، آقاي شيخ عباسعلي اسلامي كه در منبر صحبت مي‌كردند مردم را مكرر به آرامش دعوت مي‌كردند. بعد سرهنگ طاهري با كمال جسارت وسط جمعيت آمد و ايستاد و مأمورين هم اطراف ايستادند، مردم هم تحريك مي‌شدند. به اين آقا بارها گفتند: برو كنار! اين آقا هم با غرور خاصي ايستاده بود. به هر حال آقايان مجلس را كنترل كردند.»(17‌)

با استناد به اطلاعات ارائه شده به نظر مي‌رسد برخورد سنگين و شديد رژيم با مردم در بازار و محاصره مسجد سيدعزيزالله در نتيجه شكستي بود كه رژيم در جريان لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي تجربه كرده بود. بدين لحاظ رژيم براي تكرار نشدن اين مسئله مي‌خواست با برخورد پليسي و بدون عقب‌نشيني جلوي اين قضيه را بگيرد كه البته در ظاهر موفق بود، اما انعكاس خبر اين واقعه عكس‌العمل‌هاي زيادي را در جامعه به همراه داشت، از جمله اينكه جامعه روحانيت در 25 بهمن 1341 اعلاميه‌اي در محكوميت رفتار عمال رژيم در سركوبي مردم و رفراندوم فرمايشي منتشر كرد. در اين ميان نقش اجتماعات پرشور مسجد سيد‌عزيزالله تهران در ايجاد انسجام عمومي و جهت‌دار شدن مبارزات، بس پررنگ و از فرازهاي درخور خوانش در تاريخچه آغاز نهضت اسلامي است.

پي‌نوشت‌ها درسرويس تاريخ جوان موجود است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار