روند تحولات منطقهای و جهانی در ماههای اخیر این تصور را در ذهن ائتلاف امریکایی- صهیونی و برخی کشورهای اروپایی و منطقه ایجاد کرده که با اتکای به جنایتهای اخیر امریکا و رژیم صهیونی در غزه و لبنان، میتوانند با بر هم زدن نظام محاسباتی کشورها و نیروهای مؤثر جبهه مقاومت، نتایج عملیات سختافزاری را با جنگ نرم و عملیات شناختی برای تحقق سیاستهایشان در منطقه به پیش ببرند. آنها با توجه به انتخاب مجدد ترامپ در طی ماههای اخیر تلاش کردهاند با طرح «نظریه مرد دیوانه» و توهم ناشی از روند تحولات اخیر، با بهرهگیری از عباراتی نظیر تهدید به حمله به تأسیسات هستهای ایران، ایجاد جهنم در غزه در صورت عدم آزادی اسرا و تهدید به انحلال حشدالشعبی اراده خود را تحمیل کنند. از تاکتیکهایی که این روزها بهطور مکرر توسط حامیان دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب امریکا به کار گرفتهشده است، چیزی است که تحلیلگران آن را نظریه مرد دیوانه مینامند. این نظریه، که ریشههای آن به رفتار ریچارد نیکسون در دوران جنگ سرد بازمیگردد، مبتنی براین ایده است که رهبران میتوانند با نمایش غیرقابلپیشبینی بودن و تهدید به اقدامات شدید، طرف مقابل را وادار به امتیازدهی کنند.
تجربه «نظریه مرد دیوانه» در مواجهه با ایران در همان دوران اول ریاست جمهوری ترامپ شکستخورده بود، همانگونه که جان بولتون مشاور امنیت ملی وقت امریکا در کتاب خود مینویسد که ترامپ امیدوار بود با خروج از توافق هستهای (برجام) در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) و فشار حداکثری، ایران در برابر فشار اقتصادی تسلیم خواهد شد، همان راهبردی که پمپئو وزیر خارجه وقت امریکا مبتنی بر آن گفته بود که ما آنقدر به مردم ایران فشار میآوریم تا نان برای خوردن نداشته باشند برای اینکه حرف امریکا را (همچون گاوهای شیرده خلیجفارس) گوش کنند، حالا جان بولتن بعد از چند سال در کتاب خود اذعان میکند که ایران نهتنها از مذاکره خودداری کرد بلکه با گسترش برنامه هستهای خود و افزایش حملات نیابتی در منطقه، نشان داد که به راحتی تسلیم نمیشود
آنچه سبب شکلگیری این توهم در امریکاییها و صهیونیستها در ماههای اخیر شده است این است که تصور میکنند که توانستهاند نیروهای مقاومت در منطقه را با این ادعا که نیروهای نیابتی ایران هستند مهار کنند، پس از تحولات سوریه قدرت منطقه ایران افول کرده، توان بازدارندگی نظامی ایران نیز به دلیل حملات اسرائیل ضربه خورده است و لذا ایران به دلیل مشکلات حاضر به دادن امتیاز خواهد بود. اما این توهم امریکاییها به دلیل مستنداتی چند که به برخی از آن اشاره خواهد شد، از پیش شکستخورده است:
۱- در سه دهه گذشته طرحهای امریکاییها برای تسلط بر منطقه غرب آسیا یک به یک به شکست رسیده است، امریکاییها پس از پایان جنگ تحمیلی و باهدف مهار نفوذ ایران در مسلمانان منطقه؛ دکترین «جریان موازی» را با اتکا به گروههای تکفیر دستساز سازمان سیا و دیگر سرویسهای اطلاعاتی کشورهای منطقه، نظیر القاعده، طالبان و داعش برای جلوگیری از اقبال جوانان اهل سنت به سمت انقلاب اسلامی واز صحنه به درکردن نیروهای مقاومت در منطقه به اجرا درآوردند که این طرح با اهتمام نیروهای جبهه مقاومت ناکام ماند اگر چه هزینه سنگینی را بر جهان اسلام تحمیل کرد. طرح بعدی آنها «دکترین اقدام پیشدستانه» بود که با حمله به افغانستان و عراق آغاز شد که این طرح نیز باهمت نیروهای جبهه مقاومت، باعث سرشکستگی و فرار آنها از منطقه شد. طرح خاورمیانه بزرگ نیز در همان آغاز با شکست اسرائیل از حزبالله در جنگ ۳۳ روزه به محاق رفت و طرح معامله قرن و ابراهیم نیز با عملیات طوفان الاقصی به تاریخ پیوست. برآیند نتیجه اجرای این طرحها را در اذعان ترامپ میتوان دید که اعتراف میکند که امریکا با هزینه کرد بیش از ۷ هزار میلیارد دلار در افغانستان و عراق به نتیجه نرسید و شکست خورد و همچنین اعتراف روزهای اخیر بایدن رئیسجمهور امریکا و بلینکن وزیر خارجه امریکا که هر دو اعتراف کردند که طرحهای امریکا در طی ۳۰ سال گذشته در منطقه شکستخورده است و این در حالی است که از دل هر یک از این طرحها نیروهای اصلی جبهه مقاومت نظیر حماس و جهاد اسلامی، حزبالله و حشدالشعبی ظهور پیداکردهاند.
۲- راهبرد فشار حداکثری امریکا و اعمال تحریمهای یکجانبه که ابزار اصلی امریکاییها برای به تسلیم کشاندن کشورهای هدف است، تاکنون برای آنها نهتنها نتیجهای نداشته مصداق بارز آن ایران در ماجرای خروج ترامپ از برجام و روسیه در جنگ اوکراین است این در حالی است که به اذعان کارشناسان امریکایی تأثیر منفی تحریمها بر اقتصاد امریکا کمتر از جوامع هدف نبوده است.
۳- به رغم ادعای امریکاییها و صهیونیستها در تضعیف نیروهای جبهه مقاومت، اگرچه جنایات بینظیر آنها علیه مردم غزه و لبنان آسیبهایی به نیروهای مقاومت وارد کرده است، اما این حملات نهتنها موجب از بین رفتن آنها نشده بلکه هم حماس و هم حزبالله با بازسازی خود توانستند اراده خود را بر امریکا و رژیم صهیونیستی تحمیل کنند که توافق صلح اسرائیل با لبنان و همچنین استیصال اسرائیل در مواجهه با مقاومت فلسطین و استیصال رژیم صهیونی به همراه متحدان امریکایی اروپایی در مواجهه با انصارالله نشانههایی از آن است.
۴- قلمداد کردن این نیروها به عنوان نیابتی ایران و اینکه ضعیف شدن آنها ایران را آسیبپذیرتر کرده است، یکی دیگر از توهمات امریکا و رژیم صهیونیستی است، چراکه ایران هیچگاه به آنها به عنوان نیروی نیابتی نگاه نکرده و آنها از منافع مردم خود و مقاومت فلسطین دفاع میکنند و این ناشی از استحکام مبانی دینی و باورهای اعتقادی نیروهای جبهه مقاومت به اسلام و ارزشهای جهادی است، بهگونهای انصارالله یکتنه توانسته است علاوه بر محاصره دریایی بخشی از بنادر صهیونیستها، نیروی دریایی امریکا و متحدانش را در دریا سرخ مستأصل کند، ایران نیز نشان داده است که آماده است رأساً در صورت هرگونه حماقت دشمنان بالاترین هزینهها را بر آنها تحمیل کند.
۷- امکان ضربه متقابل و جدی ایران به منافع متجاوزان علیه امنیت ملی ایران در منطقه که فرماندهان امریکایی بارها بر آن تأکید کردهاند، عملاً به عنوان عامل بازدارندهای در نظام محاسباتی امریکاییها خود را نشان داده است، امکان تغییر راهبرد هستهای ایران در صورت حمله به مراکز هستهای، و امکان بسته شدن تنگه هرمز در صورت حمله به منافع نفتی ایران، در عین اقدام متقابل ایران، از نکاتی است که است که بر نظام محاسباتی تصمیم گیران کاخ سفید سایه انداخته است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دی، ۴۶ سال محاسبات و سیاستهای غلط امریکا در قبال ملت ایران را استمرار همان خطای محاسباتی امریکاییها در تحلیل قیام تاریخی ۱۹ دی خواندند و یادآور شدند:امروز کار اساسی، کار مهم برای دستگاههای تبلیغاتی ما، برای دستگاههای فرهنگی ما، تبلیغات ما، وزارت ارشاد ما، صداوسیمای ما، فعالان فضای مجازی ما، این است که پرده توهم اقتدار دشمن را پاره کنند، بشکنند، نگذارند تبلیغات دشمن بر روی افکار عمومی اثر کند.