جوان آنلاین: صدیق قطبی در کانال تلگرامی خود به اشتراک گذاشت:
نقل است که در وقت وفات او را گفتند: «ما را وصیتی کن.» گفت: «ارادت خدای در خویش نگاه دارید.» کسی دیگر وصیتی خواست، گفت: «باش اوقات و انفاس خویش را.» (شیخ ابوبکر واسطی، ص۸۱۲)
کسی گفت: «مرا وصیتی کن.» گفت: «همت همت! که همت مقدمه جمله اشیاست و مدار جمله اشیا بروست و رجوع جمله اشیا به اوست.» (شیخ ابوبکر طمستانی، ص ۷۸۰)
و کسی از او وصیتی خواست. گفت: «خدای را یاد میدار و فراموش مکن و اگر این نتوانی مرگ را یاد میدار.» (شیخ ابراهیم شیبانی، ص۷۷۷)
خادم در آن حال ازو وصیتی خواست. گفت: «نفس را به چیزی مشغول دار [که کردنی بود]و اگر نه او تو را مشغول گرداند [به چیزی]که ناکردنی بود که با خود بودن کار اقویاست.» (حسین منصور حلاج، ص۶۴۴)
کسی گفت: «مرا وصیتی کن.» گفت: «بمیران نفس را تا زنده گردانندش.» (احمد خضرویه، ص۳۶۲)
و کسی دیگر گفت: «مرا وصیتی کن.» گفت: «حذر کن از آن که خدای تعالی تو را بیند و تو در شیوه مساکین نباشی.» (معروف کرخی، ص۳۳۳)
کسی گفت: «مرا وصیتی کن.» گفت که «رستگاری تو در چهار چیز است: ناخورایی و بیخوابی و تنهایی و خاموشی.» (سهلبنعبدالله تستری، ص۳۲۴)
و یوسفِ حسین گفت: «مرا وصیتی کن» گفت: «با خدای یار باش در خصمی نفس خویش نه با نفس یار باش در خصمی خدای و هیچ کس را حقیر مدار اگر همه مشرک بود و در عاقبت او نگر که تواند که معرفت از تو سلب کنند و بدو دهند.» (ذوالنون مصری، صص۱۵۷-۱۵۶)
و دیگری وصیت خواست، گفت: «بسته بگشای و گشاده ببند.» گفت: «راه نمیبرم بدین.» گفت: «کیسه بسته بگشای و زفان گشاده ببند.» (ابراهیم بن ادهم، ص۱۲۱)
و کسی در آخر ازو وصیتی خواست، گفت: «راضی باش در همه اوقات به کارسازی که کار تو میسازد تا برهی.» (مالک دینار، ص۵۳)
(تذکره الاولیاء، جلد اول، تصحیح شفیعی کدکنی، نشر سخن، ۱۳۹۸)