اينك فضاي سياسي كشور به شدت تحت تأثير مذاكرات هستهاي و بيانيه لوزان قرار گرفته و اين مهم، خود نشاني از اهميت موضوع و تأثير آن بر سرنوشت كشور و آينده انقلاب و نظام دارد. واكنشها و ارزيابي درباره بيانيه لوزان در داخل كشور و از سوي رسانهها، دلسوزان و علاقهمندان به كشور، بسيار متفاوت است. گزارههاي زير اين تفاوت را به نمايش ميگذارد:
- با اجراي توافق اخير، بايد مقدمات برگزاري مراسم ختم صنعت هستهاي را آماده كرد.
- هستهاي ميرود، تحريمها ميماند.
- لغو تحريمها پس از اجراي توافق يا انجام تعهدات ايران، نيرنگي كثيف است.
- درباره فردو فاجعه رخ داده است.
- جهان خرسند از يك توافق هستهاي
- ديپلماسي خنديد و شگون 13
- 13 فروردين روز نحس نيست، روزي است كه ميتوان در آن رستگار شد!
گزارههاي بالا، نمونههايي از اظهارنظرها و ارزيابيها در فضاي رسانهاي كشور نسبت به مذاكرات و بيانيه لوزان است. برخي گزارهها مبتني بر يك نوع ذوقزدگي و موافقت صددرصدي با آنچه انجام شده و كار را تمام دانستن در حد به رستگاري رسيدن در روز 13 فروردين شكل گرفته و برخي ديگر از گزارهها مبتني بر بدبيني صرف و مخالفت با آنچه انجام شده، رخ مينمايد. سؤال اين است كه كدامين نگاه از اين دوگانه درست است؟ و آيا نگاه سومي هم متصور است؟ به نظر ميرسد در كنار دو نگاه صرفاً حمايتي و صرفاً بدبينانه و مخالفتي، ميتوان با رويكردي حمايتي- نظارتي، رعايت خطوط قرمز نظام در توافق نهايي را مطالبه كرد.
آنچه اكنون رخ داده، صدور يك بيانيه مطبوعاتي يا يك چارچوب مفهومي براي تدوين متن توافقنامه نهايي طي سه ماه آينده است. تفسيرهاي مختلف از عنوان اين بيانيه گرفته تا محتوا و پيوستهاي نوشته و نانوشته آن، سبب شده در داخل كشور، ديدگاههاي متفاوت شكل بگيرد و بر اين اساس، ارزيابيهاي مثبت و منفي نسبت به عملكرد دولت و تيم مذاكرهكننده هستهاي پديد آيد. كساني كه دلسوزانه داراي ديدگاههاي انتقادي هستند، بر اين نكته تأكيد دارند كه در اين مذاكرات و بيانيه پاياني از برخي خطوط قرمز نظام عبور شده و استناد آنها هم بعضاً، بيانيه كاخ سفيد و اظهارات اوباما، جان كري و ديگر مقامات يا رسانههاي غربي است. و اما كساني كه داراي ديدگاه حمايتي صرف بوده و بعضاً ذوقزده شدهاند، بر دو قسم ميباشند؛ كساني كه اصل را بر رسيدن به توافق به هر قيمت گذاشتهاند و كساني كه به دولتمردان و تيم مذاكرهكننده اعتماد دارند و معتقدند تيم مذاكرهكننده نميتواند برخلاف سياستهاي كلان نظام حركت كند. نگارنده بر اين اعتقاد است كه بر اساس رويكرد حمايتي- نظارتي و مطالبهگري، بهتر ميتوان در مسير تحقق شعار سال و تأمين منافع ملي و از جمله حقوق هستهاي گام برداشت. بر اساس اين رويكرد، نكات زير را بايد مورد توجه و تأمل قرار داد:
1- برجستهسازي دستاوردهاي بزرگ هستهاي در عرصه بينالملل نبايد تحتالشعاع دغدغهها و نگراني قرار گيرند و مورد غفلت واقع شوند. نبايد فراموش كرد كه بر اساس سياست قدرتهاي جهاني حاكم بر ساختار نظام بينالملل كنوني، ايران حق برخورداري از فناوري هستهاي و چرخه غنيسازي اورانيوم را نداشت. اگر به سالهاي قبل برگرديم، در يك دهه پيش غربيها با صراحت اين حق را انكار كرده و تمامي ابزارها و امكانهاي خود را به صحنه آوردند تا ملت ايران را از حركت در مسير هستهاي شدن بازدارند اما امروز شاهد آن هستيم كه مقاومت بيش از يك دههاي ملت ايران تحت هدايتهاي راهبردي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي نتيجه داده و بر اساس آخرين مذاكرات و بيانيه پاياني آن، يعني بيانيه لوزان، همين قدرتهاي جهاني با پذيرش چرخش 5هزارسانتريفيوژ در نطنز، تن به هستهاي بودن ايران داده و ايران را به عنوان يك كشور داراي فناوري هستهاي و چرخه سوخت در ساختار نظام بينالملل پذيرفتند. حفظ ماهيت آب سنگين اراك از يك طرف و بقاي فردو به عنوان يك سايت هستهاي با شرايط خاص از طرف ديگر (برخلاف خطوط قرمز غربي در مذاكرات هستهاي)، از ديگر دستاوردهاي بزرگ در اين مذاكرات است.
بنابراين تمام كساني كه دلسوزانه نگران برخي از موضوعات هستند، نبايد از اين دستاوردها غفلت كنند و به گونهاي سخن بگويند كه گويا ايستادگي و مقاومت بيش از يك دههاي ملت ايران هيچ دستاورد و ثمري نداشته است.
وقتي جان كري در مصاحبه اخيرش با صراحت ميگويد «نميتوانيم ملت ايران را به زانو درآوريم»، اين سخن بايد در داخل كشور برجسته شود، چرا كه اين سخن دشمن است كه به اقتدار و عظمت ملت ايران اعتراف ميكند. همچنين سخنان اوباما در بيان دلايل ضرورت توافق با ايران و پذيرش فناوري هستهاي جمهوري اسلامي ايران براي مصارف صلحآميز با اين استدلال كه گزينههاي جنگ، بمباران تأسيسات هستهاي يا تشديد تحريمها، هيچيك كارآمد و مفيد نيست، بايد براي ملت ايران برجسته شود، زيرا اين سخنان حكايت از اعتراف دشمن به شكست سياستهايش در برابر ملت ايران ميكند.
2- رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در ابتداي كار دولت كنوني و شروع مذاكرات هستهاي در فضاي جديد، فرمودند ما به دولت خودمان و به تيم مذاكرهكننده خودمان اعتماد داريم، اما به طرف مقابل بي اعتماد هستيم. همچنين معظمله با نامگذاري سال جاري با عنوان «دولت، ملت، همدلي و همزباني»، يكي از اركان اين شعار را، اعتماد ملت به مسئولان معرفي كردند. بنابراين ضروري است كه در نبرد تفسيرها از بيانيه لوزان و بيان مطالب متفاوت و بعضاً متضاد نسبت به يك موضوع مشخص از سوي مذاكرهكنندگان ايراني و طرف غربي، اساس را بر اعتماد به مسئولان دولت گذاشت و با بياعتمادي كامل به سخنان طرف مقابل نگريست.
به هر حال طرف مقابل ملت ايران، دشمني است كه خدعه و نيرنگ و دروغگويي اساس ذاتش را تشكيل ميدهد. بنابراين تمامي عزيزان، دلسوزان و منتقدين مذاكرات و بيانيه لوزان، به اين نكته توجه داشته باشند كه بدون دليل و صرفاً با استناد به اظهارات طرف مقابل كه اهل خدعه است نبايد اعتماد مردم به مسئولان را خدشه دار ساخت.
3- دولت و خصوصاً تيم مذاكرهكننده، با تأمل در «فكت شيت» امريكاييها و اظهارنظرهاي آقايان اوباما، جان كري و ديگر مقامات ايالات متحده، بايد بيش از پيش به اين واقعيت پي برده باشند كه دولت امريكا غيرقابل اعتماد است و بر اين اساس: الف- به منتقدين دلسوز حق بدهند كه نگران عاقبت كار باشند. ب- براساس سوالات و ابهامات مطرح شده از سوي منتقدين اعم از نمايندگان محترم مجلس، نخبگان و اصحاب رسانه در خصوص مذاكرات و بيانيه لوزان، هوشمندي و دقت نظر براي تدوين متن توافقنامه احتمالي نهايي را بالا برده، تا جلوي هرگونه تفسير مغاير با آنچه در جلسات و مذاكرات مطرح مي شود را، از طرف مقابل كه حيله و خدعهگري در ذاتش نهادينه شده، بگيرند.
4- پروتكل الحاقي و انجام بازرسي هاي ويژه بر اساس آن، از جمله مسائل مهم مطرح شده در بيانيه لوزان است. به استناد مفاد خود پروتكل الحاقي از يك طرف و به استناد قانون اساسي جمهوري اسلامي از طرف ديگر، پذيرش اين پروتكل براي اجرا، نياز به مصوبه مجلس شوراي اسلامي دارد. هيچ كس در داخل كشور در اين موضوع و صلاحيت قوه مقننه نبايد ترديد ايجاد كند و به طور قطع نمايندگان محترم مجلس نيز، بر اساس منافع و مصالح كشور در اين خصوص تصميمگيري خواهند كرد.
5- دولتمردان اعم از رئيسجمهور محترم و دستاندركاران موضوع هستهاي، بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه مردم انتظار پذيرش توافقنامهاي را در تيرماه دارند كه عناصر اصلياش در خطوط قرمز، بر اساس اظهارات صريح امروزشان باشد. به عبارت ديگر، مردم از دولت و به ويژه اعضاي تيم مذاكره كننده هستهاي، اين مطالبه را دارند كه هرگز پاي متني را كه برخلاف وعدههاي امروز آنان به مردم باشد، امضا نكنند. تاكيد بر اين مطلب از آن روي است كه طرف مقابل و خصوصاً امريكاييها، در تلاش خواهند بود توافقنامهاي را بر اساس «فكت شيت» اعلامي به امضاي ايرانيان برسانند و چنين توافقي به طور قطع برخلاف منافع ملي است.
6- و اما نكته پاياني عبارت از اين مهم است كه ملت ايران و خصوصاً دولتمردان بدانند امريكاييها و اروپاييها بيش از ما به توافق و لغو تحريمها نيازمند هستند. غرب هيچ گزينهاي جز پذيرش يك ايران مقتدر و داراي نقشهاي فعال در مسائل منطقه راهبردي غرب آسيا و ديگر عرصههاي بين المللي ندارد. آقاي اوباما در نشست خبري در خصوص مذاكرات لوزان با صراحت خواسته يا ناخواسته، اعتراف به اين مهم كرد كه از ميان سه گزينه توافق، جنگ و تشديد تحريمها، گزينه مفيد و موثر، توافق از طريق مذاكره است. معناي اين نكته آن است كه بدانيم با پافشاري بر خطوط قرمز نظام به پشتوانه مقاومت ملت ايران، اين غرب و ايالات متحده است كه بايد حقوق ملت ايران را محترم بشمارد و در عمل به آن پايبند باشد.