کد خبر: 613528
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۶
گفتگوي «جوان» با سردار علي فضلي، جانشين سازمان بسيج مستضعفين
حاج علي فضلي يكي از نام آشناترين فرماندهان دفاع مقدس است. كمتر جوان بسيجي پيدا مي‌كنيد كه حاجي را نشناسد. فقط كافي است دقايقي در كنار او باشيد تا به صلابت و در عين حال تواضعش پي ببريد.
مبينا شانلو |  سردار درس‌آموخته سال‌هاي حماسه و شهادت است. او درس عاشقي را در مكتب امام خميني (ره) تلمذ كرد و در سال‌هاي حماسه و شهادت به منصه ظهور گذاشت تا جايي كه هنوز هم شنيدن نام سردار علي فضلي براي دشمنان انقلاب خوشايند نيست. وقتي از او خواستيم خاطرات دوران رزمندگي‌اش را در كنار برخي از مسائلي كه در مقاطع مختلف متوجه جنگ و حوادث پيراموني آن بود برايمان بازگو كند، دفتري باز شد به اندازه تمامي روزها و ايامي كه كوچه‌ها و شهرهاي ديارمان رنگ و بوي جهاد و شهادت به خود گرفته بود چراكه علي فضلي رداي رزمندگي خود را حتي قبل از پيروزي انقلاب به تن كرد و تا پايان دفاع مقدس و مقاطع مختلف همواره از سربازان خدوم ولايت و نظام اسلامي به شمار مي‌آيد.
 
اولين باري كه سلاح به دست گرفتيد چه زماني بود؟

در روز 21 بهمن‌ماه سال 57 در خيابان دماوند بوديم كه خبر رسيد امام دستور شكستن حكومت نظامي را صادر كرد‌ه‌اند. اين پيام را موتورسواران به صورت پيك در ميان تمامي مردم پخش مي‌كردند. آن روز حكومت نظامي را مي‌خواستند به جاي 9 شب به چهار بعد از ظهر انتقال دهند كه پيام امام‌(ره) حدود ساعت دو بعد از ظهر به گوش مردم رسيد و همه در خيابان‌ها مانديم. در ساعت 6 بعد‌از‌ظهر 21بهمن 57 و در اولين تفحص از يك خودروي شورولت و سرنشين آن كه ظاهراً جزو نيروهاي گاردي بود در جيب‌هايش دو قبضه اسلحه كلت پيدا كرديم كه در داخل ماشينش هم سه قبضه اسلحه ژ3 كشف شد. تا آن موقع هيچ گونه سلاحي به دست نگرفته بودم. يك برادري كه سرباز نيروي هوايي بود گفت: اينها به درد شما نمي‌خورد و آنها را به ايشان داديم، اما اسلحه ژ3‌اي كه روي صندلي عقب بود و طريقه استفاده از اين سلاح را نمي‌دانستم برداشتم به اين ترتيب براي اولين بار كه سلاح به دست گرفتم، يك روز قبل از پيروزي انقلاب بود.

اولين اعزام‌تان به مناطق عملياتي چگونه صورت گرفت؟

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا به عضويت كميته انقلاب درآمدم و سپس به همراه 10 نفر ديگر از دوستان به خدمت سپاه پاسداران درآمديم. آن ايام لحظات امنيتي و اطلاعاتي سختي بر ملت مي‌گذشت و پشت سر هم غائله‌هاي پي در پي پيش مي‌آمد كه همه اينها قبل از جنگ بود. در روز 28 ارديبهشت سال 58 دوره‌هاي 15 روزه برگزار مي‌شد كه اولين دوره آموزشي را در پادگان امام علي (ع) سپري كرديم. روز 12 آموزش بود كه غائله خلق عرب پيش آمد و ما در تاريخ 9 خرداد 58 براي اولين بار به خوزستان اعزام شديم. پس از آن هم به چند جاي مختلف ديگر از جمله گچساران و كردستان اعزام شديم.

نا‌آرامي‌هايي كه بعثي‌ها پيش از آغاز جنگ به وجود آورده بودند از جمله مسائل مغفول دفاع مقدس است، اگر مي‌شود در اين خصوص توضيح دهيد. احساس خود شما از تحركات بعثي‌ها در مرز چه بود؟

 با توجه به جابه‌جايي‌هايي كه در مرز ايران و عراق حدود چند روز قبل از آغاز جنگ مشاهده مي‌كرديم احساس مي‌كرديم كه حادثه‌اي عظيم در حال وقوع است تا آنجا كه حتي قبل از وقوع جنگ تحميلي 636 بار به مرزهاي كشورمان تجاوز صورت گرفته بود و 1050 شهيد عزيز تقديم اسلام و ميهن عزيزمان شد. زمان آغاز جنگ، ما در نفت‌شهر و قصرشيرين و سومار بوديم. در آن برهه زماني پيش از آغاز رسمي جنگ ما براي شناسايي مندلي و شهرهاي پيرامون مرز از كشور عراق در رفت و آمد بوديم. آن موقع 13 پاسگاه مرزي در آن منطقه وجود داشت كه عزيزان ژاندارمري وقتي با نيروهاي عراقي درگيري برايشان پيش مي‌آمد ما هم به عنوان نيروي كمكي با يك قبضه خمپاره به كمكشان مي‌رفتيم و همين اتفاقات باعث شد كه همه ما با جغرافياي نظامي و مواضع استراتژيك منطقه به خوبي آشنا شويم. يك فرمانده عزيزي به نام آقاي محمدعلي عبادي داشتيم كه الان در وزارت نفت مشغول خدمت است، ايشان فرمانده سپاه سومار بود كه بنده هم به عنوان جانشين و مسئول عمليات خدمت مي‌كردم. تعداد آن روز ما كمتر از 20 نفر مي‌شد. به همراه اين فرمانده عزيز كه قلم شيوا و خوبي داشت گزارش مبسوطي از كل مشاهدات و اتفاقات را به صورت مكتوب تهيه كرديم كه تقديم محضر امام (ره) شد و رونوشت‌هايي از آن گزارش هم در اختيار شهيد بهشتي، بني‌صدر، شهيد رجايي، شهيد فلاحي، فرمانده سپاه وقت، آقاي هاشمي و حضرت آقا قرار داديم كه پس از يكي دو روز سريعاً به منطقه برگشتيم، منتها چون عقبه ما آن زمان در گچساران بود ابتدا به آنجا رفتيم. وقتي به انديمشك رسيديم دقيقاً صبح روز سي و يكم شهريور مصادف با‌ آغاز جنگ تحميلي عليه كشورمان بود.

اوايل جنگ تحميلي يكي از مشكلاتي كه رزمندگان را آزار مي‌داد فرماندهي بني‌صدر بود، تقابل جوانان انقلابي با او چگونه بود؟

حوادث بسياري در سال‌هاي اوليه جنگ بر ما گذشت، آغاز جنگ تحميلي همزمان با رياست جمهوري بني‌صدر بود و در 9 ماه ابتداي جنگ، آن را فرماندهي كرد. او يك استراتژي داشت كه مي‌گفت بگذاريد دشمن بيايد، آنگاه دشمن را محاصره و قيچي و منهدم كنيد. يعني به شيوه اشكانيان عمل كنيد در حالي كه اگر قدرت نابود كردن دشمن را داشتيم اصلاً اجازه نمي‌داديم دشمن در همان روزهاي ابتداي جنگ چند هزار كيلومتر از خاك كشورمان را تصرف كند. در شرايطي كه سومار، قصرشيرين، بستان و ساير شهرهاي ما يكي پس از ديگري سقوط مي‌كرد، بني‌صدر در جمع مردم مبارز و خداجوي حاضر شد. صحبت‌هاي ايشان تنها يأس و تخريب احساسات مردم و رزمندگان را در پي داشت و چيز مورد قبولي حاصل نشد. بني‌صدر در جمع مردمي كه با جان و دل براي دفاع جان و ناموس خود حاضر شده بودند، گفت: شما چرا آمده‌ايد، شما كه دانش نظامي نداريد، شما كه تجهيزات نداريد، شما كه آموزش نظامي نديده‌ايد. شما دست و پاگير ارتش هم شده‌‌ايد. همين تفكر بني‌صدر دليلي شد تا در سه عملياتي كه در اين 9 ماه هدايتش را به عهده داشت شكست غيرقابل توصيفي بخوريم و تجهيزاتي را هم از دست بدهيم؛ عمليات سه راه قهوه‌خانه، در مسير دهلران، فكه، عملياتي در آبادان و عملياتي در هويزه. ما 20 متر از هويزه جلوتر در حال دفاع بوديم. با هدايت او در هويزه شكست خورديم كه شهيد علم‌الهدي و يارانش نمونه‌شهداي اين عمليات هستند و اين در حالي بود كه اوج نفاق و حضور ضدانقلاب در مناطقي از كشور ديده مي‌شد. سرانجام بني‌صدر همراه مسعود رجوي سركرده منافقين با پوشش‌زنانه از كشور گريخت و تا امروز هم درحال توطئه عليه ايران هستند. اما پيروز اين ميدان مردم شريفي بودند كه با فرمان نوراني امام راحل احساس تكليف كرده و در دفاع از اين كشور جان‌هاي خود را تقديم اسلام كردند.

اكنون كه سال‌ها از اتمام دفاع مقدس مي‌گذرد، هرازگاهي برخي با بيان جملاتي مثل «ناگفته‌هاي جنگ» و تأكيد بر اين الفاظ موجب نوعي بي‌اعتمادي و تشويش اذهان مردم به خصوص جوانان مي‌شوند. به نظر شما علت طرح اين گونه مسائل چيست؟

جنگ فراوان ناگفته دارد، اگر بخواهيم ابزاري به جنگ نگاه كنيم همان بهره‌برداري سياسي از آن مي‌شود، اما ناگفته‌هاي جنگ به نظر من ناگفته‌هايي در معنويات جنگ، هنر تاكتيك، جنگاوري، ايثار، مجاهدت و ابتكار رزمندگان در عمليات‌هايي كه شايد به ذهن مادي خيلي از انسان‌ها خطور نمي‌كند، است. به عنوان مثال در عبور از رودخانه اروند، هنوز هم نظاميان در سراسر گيتي متحيرند از اينكه چگونه رزمندگان اسلام از اين رودخانه با عرض 300 تا 1300 متر، خروشان و با جزر و مد غيرقابل پيش‌بيني عبور كردند، اينها ناگفته‌هاي جنگ است. حتي در عمليات بيت‌المقدس دو سراغ دارم يك لشكر در 16 روز كه برف و باران توأمان لحظه‌اي قطع نمي‌شود از روي رودخانه قلعه چولان، روخانه‌اي وحشي و پرآب با ديواره صخره‌اي، عبور مي‌كند و قريب به 20 كيلومتر اهداف را روي ارتفاعات قميش و قاميش و تنگه دولبشك تصرف مي‌كند و پاتك‌هاي دشمنان را جواب مي‌دهد. همه اين فداكاري‌ها ‌و حماسه‌ها از عرض يك پل 70 سانتيمتري و به طول 144 متر صورت مي‌گيرد؛ كاري كه شايد الان براي برخي حتي قابل تصور هم نباشد. فرماندهان و رزمندگان آن عمليات‌ها و آن حماسه‌ها زنده هستند و به راحتي مي‌توانند آن ناگفته‌هاي واقعي را روايت كنند، زيرا اينها جزو ناگفته‌هاي جنگ است كه بايد به استحضار مردم برسد. ناگفته‌هاي جنگ فقط‌ناگفته‌هايي نيستند كه در ابعاد سياسي و استفاده ابزاري از آن باشد. نمي‌دانم اهداف آنها از طرح چنين حرف‌هايي در قالب ناگفته‌ها چه مي‌تواند باشد، اما شايد براي كسب وجهه باشد، نمي‌دانم ولي حقيقتاً رسالت رسانه هم همين است و بايد از افرادي كه مطرح مي‌كنند سؤال كند، علت و دلايل آنها و نقطه نظرات آنها را بپرسد. دفاع مقدس ما با اين زوايا و ابعاد وسيعي كه دارد، حتماً و همگي به‌طور مطلق نمي‌توانيم از همه زواياي آن مانند هم برداشت داشته باشيم، بعضي از قطعه‌هاي آن را شايد يك مجموعه خاص ديده باشند و روايت آن هم به عهده همان‌هاست، لذا اين احتمال را هم به قدري مي‌توان داد.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۲
الهه
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۱
8
5
ممنونم ازمطالبتون استفاده کردم*
مهمان
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۰
0
2
بلکه بودم در انجا
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار