جوان آنلاین: مذاکره بین ایران و امریکا طی هفتههای گذشته جزئی از داغترین موضوع روز رسانهها و محافل سیاسی بوده و تحلیلها و اظهارنظرهای متنوعی را انعکاس داده است. متغیر اصلی که در این میان وجود دارد بیاعتمادی به امریکا به دلیل پایبندنبودن به تعهداتش و در نتیجه ابهامآمیزبودن نتیجه مذاکرات همچون رایزنیهای گذشته است. چنانچه پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم و تغییر جهت در سیاست خارجی ایران، مبنای مذاکرات از اعطای امتیازات بیشتر به طرف غربی به سمت بازنگری و نقد تعهدات مندرج در برجام سوق یافت و بر لزوم عمل طرف غربی به تعهداتش تأکید شد، اما همچنان خلفوعدههای مکرر و پایبندنبودن غرب به تعهداتش یا به معنایی دقیقتر ماهیت تعهدناپذیر غرب، به عدمبازدهی مذاکرات در این دولت منجر شد. اکنون نیز منطق مذاکره حکم میکند که امریکا در وهله اول اقداماتی را برای راستیآزمایی روند مذاکرات انجام دهد تا به طرف ایرانی اطمینان خاطر دهد. در واقع، اکنون توپ در زمین امریکاست و کاخ سفید باید گام اول را در چارچوب اقدام عملی به تعهدات پیشین در راستای اعتمادسازی در طرف ایرانی بردارد تا تداوم مذاکرات را تضمین کند. به بیان دقیقتر، تعقیب مذاکره غیرمستقیم از سوی ایران فرصتی برای راستیآزمایی امریکا خواهد بود و سیاست خارجی ایران هم باید به طور هوشمندانه مترصد اقدامات امریکا باشد و از هر گونه تغییری در راهبرد مذاکرات خود اجتناب کند. در همین رابطه عباس عراقچی موضع ایران را اینگونه ترسیم کرد: «حاضریم بر اساس منطق اعتمادسازی به ازای رفع تحریمهای ظالمانه علیه ایران، گفتوگو در مورد برنامه هستهای خود و رفع تحریمها را پی بگیریم.»
از طرفی پافشاری ایران به اقدام اولیه از سوی امریکا، شیوه مناسبی برای نشان دادن عدمتأثیر تهدیدات امریکا بر انگیزه ایران برای تداوم مذاکره و راهی برای کاستن از بار تهدیدات خواهد بود، با وجود این، اما تردیدهای متقنی در عقبه مذاکرات وجود دارد. فارغ از سابقه بدعهدی امریکا و تروئیکای اروپا، استفاده ترامپ از ابزار تهدید علیه ایران دقیقاً اثبات میکند که انتظار مثبت از مذاکرات به شیوه کنونی تنها از خوشگمانی مفرط و بدون پشتوانه به امریکا نشئت میگیرد چراکه امریکا با هدف قرار دادن مؤلفههای قدرت در کشور و استفاده از فشار و تهدید تلاش میکند ایران را وادار به مذاکرات کند، از این رو مفهوم مذاکره برای امریکا یعنی زمینهسازی شرایطی که بتوان با کمترین هزینه و با اطمینان به این اهداف دست یافت، به خصوص که تجربه برجام این دیدگاه را برای طرف غربی تقویت کرده است. پس از برجام به دلیل نگاههای غیرواقعبینانه و خاماندیشانه، دولت وقت تمام تعهداتش را یکطرفه و زودتر در برجام انجام داد و خسارتهای متعددی را به صنعت هستهای و اقتصاد وارد کرد.
به گفته کارشناسان، این واقعیت را نباید نادیده انگاشت که برجام موجب تحمیل شوک بزرگتر، قویتر و آسیبزاتر به اقتصاد شد. اگر برجام نبود شوکی با این قدرت، سرعت و البته کشدار به لحاظ زمانی به اقتصاد کشور و معیشت مردم وارد نمیشد.
لزوم پیوست تهدید متقابل به مذاکرات
رکن اصلی ورود به مذاکرات کنونی که به چاشنی تهدید آغشته است، تهدید متقابل یا توازنبخشی به تهدید در سیاست خارجی ایران است، در واقع مذاکرات نیاز به پیوست مستحکم و غیرقابل خدشه برای افزایش قدرت چانهزنی دارد که تنها با اتکا بر تهدید متقابل عملی خواهد شد.
پرواضح است که امریکا با ابزار تهدید و تحریم برای وادار کردن ایران به امتیازدهی استفاده میکند و اگر ایران سیاست اتخاذ تهدید متقابل را همزمان با مذاکرات در پیش گیرد، مانع کارآمدی این ابزار خواهد شد، زیرا ایران نشان میدهد تهدیدات یکجانبه نمیتواند موضع آن را تضعیف کند و به آن تغییر شکل دهد، از این رو هر گونه زیادهخواهی از سوی امریکا در روند مذاکرات، با سد تهدیدات ایران و به خطر افتادن منافع منطقهای کاخ سفید مواجه میشود، به معنایی ایران باید هزینههای احتمالی تحریم یا حمله را برای امریکا افزایش دهد.
داخلیهای هراسانگیز!
در این بین، اما موضوع مهمی که وجود دارد «پندارها» و به معنایی دقیقتر «خیال»هایی است که نزد برخی جریانهای سیاسی از نحوه مذاکره و نتیجه مذاکره وجود دارد که به دلیل تأثیرگذاری بر سیاست خارجی خطرناک محسوب میشوند. تصور برخی جریانها و احزاب سیاسی از میز مذاکرات، کوتاه آمدن از اهداف اصولی و لبخند زدن به روی دشمنی است که خصمانهترین مواضع را در قبال ایران داشته است. در واقع، آنها در حال ترویج دوباره نسخه تابع شدن یا مماشات برای تنشزایی بین امریکا و ایران و خواستار تقلیل یا برچیدن مؤلفههای تهدید در کشور هستند، زیرا در اصل، مفهوم مذاکره در منظومه فکری این افراد به همان معناست. این در حالی است که در شرایط کنونی، ایران باید در ازای تهدیدات امریکا، تهدید مؤثرتری برای منافع امریکا باشد.
در میان همان جریانات مذکور، کسانی هستند که منطبق بر فانتزیهای ذهنی خود هدف دیگری را در سر میپرورانند و به دنبال ایجاد ارتباط با امریکا و نرمالیزه و سادهسازی دیپلماسی مستقیم با امریکا هستند. این افراد اکنون در رسانههای خود، مذاکرات غیرمستقیم را مسیری برای نیل به مذاکرات مستقیم عنوان و تلاش میکنند نتیجهبخشبودن مذاکرات را به وجود مذاکرات مستقیم مشروط سازند تا به صورت پیشدستانه، با اغماض از بدعهدی و پیمانشکنی امریکا، ایران را مقصر عدمموفقیت در مذاکره معرفی کنند و به سفیدشویی امریکا بپردازند. همانطور که با فرار رو به جلو عدمموفقیت در برجام را به منتقدان برجام و کسانی که آینده محتوم آن را پیشبینی میکردند نسبت میدادند و به این ترتیب از پاسخگویی در رابطه با اقدامات خوشبینانه و متضررانه خود در برجام متواری میشدند، اما باید برای این افراد خاطر نشان کرد که مذاکره به معنای اعتماد به امریکا نیست و ادامه روندی برای بازپسگیری مطالباتی است که امریکا هیچ گامی برای اعاده آن برنداشته و همچنان بر بدعهدی خود پایفشاری میکند. همانطور که سرلشکر باقری، رئیس ستادکل نیروهای مسلح بیان داشت، امریکا بدقولترین و بدعهدترین طرف در مذاکرات گذشته بوده است، بنابراین هیچ اعتمادی به آنها وجود ندارد.
امریکا چه میخواهد؟
با نگاه به «تجربه»های نزدیک برجام و تبعات شومی که هم ماهیت برجام و هم بدعهدی امریکا و شرکای اروپایی بر اقتصاد کشور گذاشت، نه تنها چشمانداز روشنی از مذاکرات پیش رو ارائه نمیشود بلکه نگرانیهای بسیاری را در رابطه با معطوف کردن اقتصاد به مذاکرات نزد افکار عمومی ایجاد کرده است، زیرا پایبندنبودن ترامپ به تعهدات امریکا و خروج وی از برجام شوک بزرگ اقتصادی را به کشور تحمیل کرد. اکنون نیز پس از تحولات منطقهای و اصرارهای مکرر ترامپ برای مذاکره، مشخص میشود که وی اهداف بیشتری برای خنثی کردن مؤلفههای قدرت ایران در سر دارد.
بر اساس گزارش وال استریت ژورنال، هدف دولت ترامپ از این مذاکرات محدودسازی برنامه هستهای تهران نیست، بلکه میخواهد به توافقی فراتر از توافق سال ۲۰۱۵ (برجام) دست پیدا و طی بازه زمانی کوتاهی، برنامه هستهای ایران را بهطور کامل متوقف کند. با توجه به اظهارات مقامات سابق امریکا هدف اصلی از مذاکره بعد از عواید مثبت برجام برای این کشور، فراتر از مسائل هستهای است و شامل مسائل موشکی و منطقهای و همچنین علوم نوین مانند هوش مصنوعی خواهد بود.