جوان آنلاین: با روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور مسائل جدیدی در سیاست خارجی امریکا به وجود آمده که یکی از اصلیترین آنها، تکلیف اتحاد فراآتلانتیکی است. این اتحاد در واقع به نزدیکی ایالت متحده و اروپا در موضوعات سیاسی، اقتصادی و دفاعی اشاره دارد. جایگاه روابط فراآتلانتیکی در ساختار اصلی نظام بینالملل و نقش این روابط در شکلدهی به رویههای قدرت از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. اهمیت این روابط در سه دهه گذشته پس از جنگ سرد نمود بیشتری پیدا کرده است. دو طیف قدرتی که در ساختارهای نظام بینالملل، بیشترین میزان هماهنگی را با یکدیگر دارند. اما این روابط در دوره جدید شکل بحرانی به خود گرفته است.
اهمیت روابط فراآتلانتیکی در سیاست خارجی امریکا
روابط فراآتلانتیکی در دو دهه گذشته دستور کار اصلی رؤسای جمهور ایالات متحده در ارتباط با اروپا محسوب میشود. پس از ۱۱ سپتامبر حاکمان امریکا تصمیم به سیاست یکجانبهگرایی در مقابل چندجانبهگرایی و همکاریهای متعارف بینالمللی گرفتند. دردوره اوباما، اتحادیه اروپا و امریکا روابط اقتصادی خود را در آسیا و اقیانوس آرام براساس منافع راهبردی مشترک در تضمین اقتصاد لیبرال دنبال کردند. با روی کار آمدن ترامپ، از سال ۲۰۱۷ این روند از حالت همگرایی بهشکلی بحرانزا تبدیل شد. آنچه در این دوره بیشتر موجببحرانشد، فقدان روحیه همکاری ایالات متحده بود. سیاستهای ترامپ در این دوره در تمام زمینهها از جمله خروج از توافقنامه پاریس و سیاست ترامپ مبنی بر عدم تضمین نسبت امنیت اروپا به همراه کاهش حمایتهای نظامی و امنیتی از ناتو، عکسروندیبود که رؤسای جمهور پیشاز وی به انجام رساندند. این روابط در دو سال اول دولت بایدن در زمینههای آبوهوا، دفاع و امنیت، تجارت و فناوری، چین و توافق هستهای ایران با پیشرفتهمراه شد. تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، همگرایی شدیدی بین دو سوی آتلانتیک ایجاد کرد.
بازگشت ترامپ و ابهام
روی کار آمدن مجدد ترامپ بعد انتخابات ۲۰۲۴ مجدداً روابط فراآتلانتیکی را با ابهام و عدم اطمینان مواجه کرده است. در دو ماه گذشته، رهبران اروپا با ابزار مذاکره درصدد بازسازی روابط فراآتلانتیکی با ترامپ برآمدند. اولویتهای کلیدی اروپا شامل اطمینان از تلاش ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین و در عین حال کاهش آسیبپذیری کیف در برابر تجاوز بیشتر روسیه و جلوگیری از جنگ تجاری در دو سوی اقیانوس اطلس بود. اروپاییها همچنین امیدوار بودند، دولت جدید امریکا از اتکای اروپا به این کشور به عنوان یک ضامن امنیت و شریک اقتصادی برای پیشبرد اولویتهای خود استفاده کند. اما موضوع در واقعیت به گونهای دیگر رقم خورد. جدا از خروج مجدد از توافقنامه پاریس و تعلیق تمامی برنامههای کمک توسعه ایالات متحده، ترامپ در مراسم تحلیف هیچ اشارهای به شرکای امریکا نکرد، اما این پیام واضح را فرستاد که امریکا «جایگاه شایسته خود را به عنوان بزرگترین، قدرتمندترین و محترمترین ملت روی زمین» بازپس خواهد گرفت. ترامپ همچنین اعلام کرد، برای ثروتمند کردن شهروندان امریکا بر کشورهای خارجی تعرفه و مالیات وضع خواهد کرد» او در اولین جلسه کابینه خود در مورد تعرفههای اتحادیه اروپا در فوریه ۲۰۲۵ اعلام کرد، تعرفهها بر کالاهای اروپایی ۲۵درصد خواهد بود و این برخودروها و همه چیز اعمال خواهد شد و در ادامه نیز دیدار با زلنسکی رئیسجمهور اوکراین به حدی فاجعهبار بود که مفروضات زیربنایی که از زمان جنگ جهانی دوم به بعد روابط فراآتلانتیکی را تشکیل دادهاند را زیر سؤال برد. این دیدار آنگونه که فارن افرز نوشت اروپا را با لحظه حقیقت خود مواجه کرد و ائتلاف ترانس آتلانتیک را در معرض تهدید جدی قرار داد.
مؤلفههای بحرانزا در دوره جدید
در چنین شرایطی به نظر میرسد، بازگشت قاطعانه امریکا به ناسیونالیسم، حمایتگرایی و یکجانبهگرایی نشان از بحرانزایی و پیچیدگی بیش از پیش مسائل امنیتی، سیاسی و اقتصادی در دو سوی آتلانتیک دارد.
روابط دفاعی مبهم
دفاع، اولین و مرتبطترین موضوع در روابط فراآتلانتیک است و ناتو نقشی حیاتی در تحکیم امنیت فراآتلانتیک ایفا میکند. ترامپ از کشورهای اروپا خواست تا ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی را برای دفاع هزینه کنند. ترامپ به خوبی میداند، این میزان برای همه کشورهای عضو ناتو غیرممکن است. اما در واقع هدف او طرح خواستهای است که زمینه را برای عقبنشینی ایالات متحده از امنیت اروپا فراهم میکند. عقبنشینی ترامپ که در دیدار با زلنسکی مصداق یافت، هزینههای مالی قابل توجهی را برای دفاع به کشورهای اروپایی تحمیل میکند. برخی گزارشها نشان میدهد، این احتمال وجود دارد که ترامپ حضور ۲ هزار نیروی امریکا در اروپا را کاهش دهد. احتمال انتقال برخی اقلام شامل زیردریاییها، بمبافکنهای سنگین، هواپیماهای جنگنده، پدافند هوایی، موشکی و... میتواند شکاف بزرگی در دفاع اروپا ایجاد کند. از این گذشته برخی مقامات امریکا همچون اسکات بسنت، وزیر جدید خزانهداری استدلال کردهاند که تعهدات امنیتی ایالات متحده باید نه تنها بر اساس هزینههای دفاعی، بلکه بر اساس همسویی با اولویتهای اقتصادی تنظیم شود. بنابراین نگرانی فزایندهای در میان بسیاری در اروپا وجود دارد که ایالات متحده ممکن است حمایت از دفاع و تصمیمات اروپایی در مورد تعرفهها را مشروط به امتیازاتی در تجارت و سیاست دیجیتال و همسویی کامل با مواضع ترامپ در مورد چین کند.
جنگ تجاری
ترامپ در سخنرانی ۷ فوریه اعلام کرد، تعرفههای متقابل را بر کالاهای وارداتی از ایالات متحده، برابر با نرخی که شرکای تجاری بر صادرات ایالات متحده اعمال میکنند، اعمال میکند. ایالات متحده مقصد حدود ۲۰ درصد از صادرات اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۳ بوده است. این موضوع نشان میدهد، جنگ تجاری ترامپ علیه اروپا میتواند بازارهای صادراتی بروکسل را با مشکل مواجه کند. ترجیح اروپا اجتناب از جنگ تجاری است و در این راه امتیازات خاصی مانند آمادگی برای خرید گاز طبیعی بیشتر از امریکا به عنوان بخشی از یک معامله تجاری گستردهتر با واشینگتن را در نظر دارد. در عین حال اقدام متقابل نیز دور از ذهن نیست. چه اینکه کمیسیون اروپا در سال ۲۰۲۴ یک کارگروه اختصاصی را برای مقابله با اقدامات تعرفهای امریکا تشکیل داد. چگونگی واکنش به چین در دور اول ریاست جمهوری ترامپ، واگرایی عمدهای بین امریکا و اروپا سر چین وجود داشت. از یکسو ترامپ نگران افزایش حضور شرکتهای چینی در زیرساختهای دیجیتالی اروپا بود، اما از سوی دیگر اتحادیه اروپا مذاکرات با چین را با هدف توافق تجاری و سرمایهگذاری دنبال میکرد. در دوره کنونی با وجود رویکرد قاطع اروپا در قبال چین، در موضوع حمایت پکن از مسکو در اوکراین، اما این امکان وجود دارد که اروپا در برابر رویکرد جنگطلبانه دولت ترامپ در قبال چین مقاومت کند. در حال حاضر فرصتهایی برای همکاری با پکن در اقدام جهانی آبوهوا وجود دارد. به علاوه چین ممکن است برای ایجاد تعدیل در همسویی اروپا و امریکا فرصتهایی برای دسترسی به بازار خود را به اروپا ارائه کند. برخی موضوعات دیگر نیز مستعد تأثیر بر روابط فراآتلانتیکی است. از جمله همسویی منافع بین ترامپ و ایلان ماسک نگرانی اروپا را بیشتر کرده است. رویکرد ترامپ به کنترل کانال پاناما و گرینلند از سوی امریکا و کم اهمیت کردن حاکمیت کانادا در کنار حمایت ایلان ماسک از راست افراطی در اروپا نیز در این روند بالقوه بیثباتی در روابط فراآتلانتیکی مؤثر است.