جوان آنلاین: تجربه تاریخی نشان داده هرگاه ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، نظام بینالملل را یک نظام قانونمند و مبتنی بر ارزشهای انسانی پنداشته و رفتار خود را بر اساس آن تنظیم کرده، متضرر شده است، حتی فراتر از آن، هرگاه به تصور وجود چنین نظامی و با گمان آنکه احتمالاً امریکا به اصول اعلامی و سخنان خود پایبندی نشان میدهد، سیاستهای خود را بنا نهاده، شامل رویکرد تهاجمی و فشارهای همهجانبه امریکا شده است. در حقیقت، هرگاه دولتهایی انعطاف بیشتری به خرج داده و از بسیاری منافع کشور کوتاه آمدهاند، امریکا نه تنها احترام بیشتری برای ایران قائل نشده بلکه ژست طلبکارانهای گرفته و تهدیداتش را علیه ایران به طور ناگهانی افزایش داده است. به عنوان نمونه در دوره دولت خاتمی، شعار گفتوگوی تمدنها برای جاانداختن گفتمانی بر اساس گفتوگو و تنشزدایی با دولتهای متخاصم در فضای سیاسی پیچید که یک وجه آن، سعی در انحراف گفتمان انقلاب اسلامی در مورد لزوم مقابله با دولتهای مستکبر داشت، اما در همان دوره بود که با وجود کمک دولت وقت به امریکا در مسئله افغانستان، اما ایران محور شرارت نامیده شد و حتی تهدید به حمله اتمی!
در دوران مذاکرات هستهای دولت ایران با خیال آنکه در گام بعدی امریکا هم به بندهای برجام و رفع تحریمهای ذیل آن متعهد خواهد بود، به طور یکجانبه، شتابزده و بدون راستیآزمایی به تعهدات عمل کرد. مدعیان اصلاحطلبی در دولت اعتدال هم با برجام کوشیدند تحریمها را بردارند و شعار آشتی با دنیا سردادند. دقیقاً همان رویکرد شکستخورده دوران خاتمی دوباره به جریان افتاد. در عوض، نه تنها امریکا به کوچکترین تعهدش عمل نکرد که در نقطه مقابل تحریمها و تهدیدات خود را علیه ایران افزایش داد. چنانچه دولت اوباما که در محافل اصلاحطلبان به اصولیترین و اخلاقمدارترین دولت امریکا مشهور بود، نه تنها هیچ تحریمی را لغو یا تعلیق نکرد که فراتر از آن، تحریمهای سختگیرانهتری را نسبت به دولتهای قبلی مستقر در کاخ سفید- همانند قانون «مقابله با مخالفان امریکا از طریق تحریمها» (کاتسا) در ۱۱ مرداد ۱۳۹۶- اتخاذ کرد.
خسارتهای به بار آمده این افراد تنها به سکانداری دولت ختم نمیشود. طیف افراطی مدعی اصلاحطلبی با تدارک فتنه ۱۳۸۸، سبب امیدوارترشدن امریکا به افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی نظیر تحریمها شد که بنا بر اعلام برخی مقامات امریکایی گرای همین تحریمهای فلجکننده را نیز برخی گردانندگان جنبش سبز داده بودند.
افزایش تهدیدها و فرافکنیهای ادامهدار
با وجود این دلایل آشکار، اما جریانات مدعی اصلاحطلب مکرراً ادعا کردهاند حضور آنها در دولت موجب دور کردن سایه جنگ از ایران شده است، حتی اگر به طور غلط هم این فرض را بپذیریم، این موضوع نشان میدهد امریکا راه کمهزینهتری را با گفتوگو و شرطیکردن سیاست خارجی ایران برای اجراکردن راهبرد ضدایرانی خود انتخاب کرده است و به نوعی نتیجه آن را مشابه جنگ میپندارد. در واقع، برای امریکا «نوع» مذاکرهای که اصلاحطلبان اختیار میکنند، راحتترین شیوه برای وارد کردن ضربه به ایران است.
تجربههای عینی در جهان
علاوه بر تجربه ایران، تجربههای ملموس دیگری نیز وجود دارد که نتیجه اتکا و اعتماد به امریکا را بیان کند. سرنوشت اوکراین در جنگ با روسیه و عبور امریکا از متحدان سنتیاش در اروپا برای آنچه پایان دادن به جنگ اوکراین گفته میشود، عبرتهایی هستند که باید مورد توجه دولتمردان قرار گیرند. اوکراین با نقشآفرینی امریکا وارد بازی تحریک مسکو شد تا به آمال خود، چون عضویت در ناتو نائل آید، اما اکنون زلنسکی، یک رئیسجمهور احمق نامیده میشود و معادن استراتژیک و حیاتی اوکراین تحت عنوان بدهی به کاخ سفید در ازای حمایتهای امریکا در جنگ به کنترل امریکا درمیآید. اختلاف عمیق دیدگاه امریکا با اروپاییها و عدمحضور اروپا در میز مذاکرات ریاض، اروپا و امریکا را رویاروی هم قرار داده است، به طوری که دیدار ماکرون، رئیسجمهور فرانسه با ترامپ در مقابل دوربینها، به صحنه تقابل امریکا و فرانسه به عنوان نماینده اروپاییها برای مذاکره با ترامپ درباره بحران اوکراین تبدیل شد.
نیازمند «فهماندن» واقعیت جامعه بینالملل به ناظران داخلی هستیم
تردیدی نیست که عرصه جهانی در چارچوب نظم مشخصی قابل تعریف نیست و نمیتوان مصالح و منافع ملی را به طور خوشبینانه طبق رویکردهای اعلامی کشورها تنظیم کرد. در واقع، ساختار نظام بینالملل مبتنی بر قدرت و سلطه است. این رؤیایی بیش نیست که قائل به اصالت به روابط بینالملل باشیم. در برهه کنونی بسیاری از کشورها بالاخص کشورهای جنوب جهانی به این باور رسیدهاند که قواعد در نظام بینالملل، برای انتفاع بیشتر قدرتهایی است که آن را به وجود آوردهاند چراکه قدرتهای طالب هژمون درصدد تطبیق همه کشورها با نظم ارائهشده خود هستند، از این رو درصدد دور زدن قوانین حاکم برآمدهاند که دلارزدایی و تشکیل بلوکهای اقتصادی و امنیتی، چون بریکس و شانگهای از نمونههای آن است.
ساختار نظام بینالملل مبتنی بر قدرت و سلطه است، بنابراین هر کشوری لاجرم باید به سمت قدرتمندشدن گام بردارد تا بتواند در برابر زیادهخواهی و تهدیدات دیگر دولتها بایستد. در کشور ما هم باید برخی تحلیلگران سیاسی، با درک واقعیتهای جاری و ساختار حقیقی نظام بینالملل به جای آنکه دائماً تجربههای شکست را بیازمایند، خود را با فرایند دشمنشناسی و شناخت اهداف و ابزار آن آگاه کنند، بنابراین واقعیت نظم جهان نباید از سوی ناظران و نخبگان سیاسی داخل به معنای تسلیمشدن در برابر قدرتهای بزرگ و انطباق ایران با نظم تحمیلی امریکا پیش رود بلکه شناخت بازیگران، قواعد و فرصتها برای حفظ منافع ملی باید در چارچوبی واقعبینانه قرار گیرد.
همچنان صدای مذاکرهخواهی میپیچد
مدعیان اصلاحطلب بعد از نهی آشکار رهبر معظم انقلاب در مورد مذاکره با امریکا، به جای آنکه از الگوهای عیان استفاده کنند، همچنان با کنایه، هم رفتار امریکا را توجیه میکنند و هم شیوههای احتمالی برای مذاکره را ترویج میدهند.
روزنامه اعتماد در نوشته خود با اشاره به سفر سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه به تهران، ضمن ابراز خوشبینی به نتایج این سفر که با هدف احتمالی ازسرگیری رایزنیها میان ایران و ایالاتمتحده انجام شده، مینویسد: «مسکو به دلیل آنکه مذاکرات سطح بالایی با امریکا در رابطه با جنگ اوکراین دارد، میتواند در فرایند مذاکرات ایران هم واسطهگری کند.» این روزنامه مینویسد: «آقای پزشکیان، رئیسجمهور ایران اعلام کرده است در صورت کاهش فشارها، تهران آمادگی ورود به گفتوگو را خواهد داشت. مضاف بر آن فشارهای اقتصادی موجود، به چالشی جدی برای ایران تبدیل شده است و اگر روسیه بتواند به عنوان میانجی میان تهران و واشینگتن عمل کند، میتوان آن را تحولی مثبت ارزیابی کرد.» این روزنامه در ادامه با عبور از خط قرمز جمهوری اسلامی در عدممذاکره با امریکا باز هم نتایج خیالی خود را بازنشر میدهد و میگوید: «چنانچه این رایزنیها به گشایش منجر شود، نه تنها میتواند زمینه ساز کاهش تنشها باشد، بلکه احتمال بهبود نسبی شرایط اقتصادی ایران را نیز در پی خواهد داشت.».
اما با توجه به نتایجی که پیشتر بحث شد، باید به غربباوران داخلی گفت، اگرچه آنها هیچگاه مورد توجه طرفهای غربی نبودهاند، اما وقتی که از متحدان سنتی خود عبور میکنند، حساب شماها روشن است.