جوان آنلاین: با وجود مثبت بودن گفتوگوهای روز شنبه ایران و امریکا در مسقط عمان، همچنان تردیدهایی در نتیجه آن وجود دارد. سابقه بدعهدی امریکا و تجربه برجام اکنون دورنمای غیرقابل پیشبینیای از آینده مذاکرات را پیش روی همه قرار داده است و نمیتوان کتمان کرد که پیشبرد روند گفتوگوها هم نمیتواند متضمن نتیجه مثبت آن باشد. در این میان، آنچه اهمیت دارد حقیقتنمایی و تحلیلهای واقعبینانه منطبق بر ماهیت واقعی مذاکره و دوری جستن از هر گونه وهم و خیالفروشی در برابر جامعه است.
گویا همچون دورههای گذشته، سودجویان و سوداگران مذاکره با داغ کردن تنور مذاکره و انتشار اخبار جعلی تلاش میکنند تصورات واهی خود را به عنوان «نتیجه» مذاکره به مردم قالب کنند؛ همان اصلاحطلبان مدافع برجام که پیشتر هم با دروغپردازیهایی، چون «منتظر هجوم سرمایههای خارجی بعد از توافق هستهای باشید» و «با توافق هستهای بذر اقتصاد ایران به ثمر مینشیند» کشور را گرفتار خیالات خود کرده بودند، دوباره با گفتوگوهای روز شنبه موتورهای شایعه خود را استارت زدند. ماحصل عملیات رسانهای که به طور هدفمند از سوی آنها دنبال میشود، تنها به بهرهبرداریهای سیاسی و دستاوردتراشی برای جریان سیاسی متبوع محدود نمیشود؛ این افراد تلاش وافری را برای نمایش جعلی اثرات مثبت مذاکره و در نتیجه بالابردن انتظارات در میان جامعه در پیش گرفتهاند. سرابی که آنها برای جامعه متصور میشوند، آنقدر ناشیانه است که همان شیوه آنها در برجام را تداعی میکند. دستورالعمل این عملیات را اغماض از رفتار و اهداف طرف غربی، بازنشر امیال درونی به عنوان نتیجه مذاکره و تحریف واقعیتهای پیرامون مذاکره تشکیل میدهد. انتشار خبر دروغ سرمایهگذاری هزارمیلیارد دلاری در ایران از سوی امریکا در صورت توافق و انتساب آن به موافقت رهبری از سوی روزنامه اعتماد و تحلیلهای فریبندهای مانند اینکه «باور کنید فرق میکند [چه کسی رئیسجمهور باشد]. ما میتوانستیم وسط یک جنگ باشیم» از جمله مواردی است که این روزها پمپاژ میشود. برخی نیز پا را فراتر گذاشتهاند و از امکان بازگشایی مجدد سفارت امریکا در تهران سخن میرانند و برخی دیگر آن را پروژهای در حال انجام عنوان میکنند، البته به جز موارد فوق، پروژه مقصرنمایی از نظام هم در صورت شکست مذاکرات، آن روی سکه عملیات رسانهای این جریان را تشکیل میدهد.
بدیهی است که بالابردن حساسیتهای جامعه و سطح توقعات عمومی از مذاکره و ترویج گزاره «مذاکره برای رفع تهدید» که از طریق این عملیات رسانهای دنبال میشود، نتایج زیانباری به منافع ملی وارد و خوراک جنگ روانی امریکا را برای تقابل بیشتر با ایران فراهم میکند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
۱) فشار بر تیم مذاکرهکننده ایرانی
یکی از پیامدهای مستقیم این عملیات رسانهای، فشار فزاینده روانی بر تیم مذاکرهکننده ایرانی بهواسطه افزایش انتظارات و توقعات اجتماعی است. بیتردید، ایجاد فضای پراسترس و اضطرابی برای دیپلماتهای ایران بر کیفیت تصمیمگیری و کارکردهای آنها تأثیر میگذارد و روند مذاکرات را مختل میکند. این در حالی است که جنگ روانیای که کاخ سفید با ابزار تهدید و بازی رسانهای، همزمان با روند مذاکرات پیش میبرد، هدفی جز تحت فشار قرار دادن تیم مذاکرهکننده ایرانی و افزایش احتمال دستیابی به توافق مطلوب ندارد، از این رو افراد و جریانات داخلی که مکانیسم افزایش فشار بر تیم مذاکرهکننده را دنبال میکنند، همان مسیر جنگ روانی امریکا را طی و از این رو، دسترسی کاخ سفید به اهدافش را میسر میکنند.
۲) خدشه به اقتدار ایران در مذاکرات
تردیدی نیست که محافل سیاسی امریکا مترصد فضای رسانهای به عنوان واکنشهای رسمی و اجتماعی به روند مذاکرات هستند، زیرا آنچه در فضای رسانهای و اجتماعی کشور وجود دارد، منبع مهمی برای تصمیمگیری و اتخاذ انتخاب کاخ سفید محسوب میشود، از این رو افزایش توقعات در کشور و فشار بر دیپلماسی، سبب میشود ایران دست برتر خود را در مذاکره از دست بدهد و اقتدارش مخدوش شود. این فرایند، تهدیدات امریکا را تقویت و از این رو استفاده از ابزار تهدید جنگ را برای امریکا آسانتر میکند، به ویژه که امریکا خواهان نتیجه سریع و فوری از مذاکره و محدود کردن ایران برای برقراری ترتیبات امنیتی مدنظرش در منطقه است.
۳) شرطیکردن اقتصاد کشور
آنچه مدعیان اصلاحطلبی و مدافع برجام با بزرگنمایی و ترویج دادههای گمراهکننده همچون سرمایهگذاری هزارمیلیارد دلاری امریکا القا میکنند، هدفی جز شرطی کردن اقتصاد کشور به مذاکره ندارد. اکنون آنها درصدد هستند همانند برجام، شرایط به گونهای باشد که بازار و تصمیمگیری در حوزه اقتصادی منتظر مذاکره و تعامل با امریکا باشد. بدیهی است که افزایش توقعات اقتصادی از مذاکره و معطل نگه داشتن اقتصاد به نتیجه مذاکره، در حالی که نتیجه آن به دلیل عدمتعهد امریکا به توافقات گذشته و عدمپیشبینی رفتاری شخص ترامپ، چندان شدنی به نظر نمیرسد، میتواند عواقب سنگینی بر اقتصاد وارد کند. علاوه بر آن، سابقه خروج ترامپ از برجام که از عوامل مهم رشد تصاعدی قیمت ارز و شوک اقتصادی بر کشور بود، نگرانیهایی جدی را در آینده مذاکرات ایجاد کرده است چراکه اگر توافقی صورت بگیرد یا مذاکره به مرزهای توافق نزدیک شود، ولی طرف امریکایی با ترفند سیاسی و منطبق بر تجارب گذشتهاش در برجام، میز مذاکره را ترک یا با زیادهخواهیها مسیر مذاکره را مسدود کند، اقتصاد ایران شوک دیگری را تجربه خواهد کرد.
۴) زمینهچینی التهابات در کشور
از آنجا که انتشار دادههای جعلی و ساختگی انتظارات جامعه را افزایش میدهد، بنابراین در صورت شکست و عدمنتیجه مذاکره، جامعه با شوک مواجه میشود، در این صورت، چون گذشته همین جریانات سیاسی که زمان برجام شکست را گردن نظام و جریان منتقد برجام میانداختند، همچون گذشته به بلواسازی و مقصرنمایی از دیگران روی میآورند که نتیجه آن ملتهب و متشنجشدن فضای سیاسی و در نتیجه فضای اجتماعی کشور است. از طرفی این اقدامات سبب میشود اعتماد مردم به نظام آسیب ببیند و نارضایتیهای متعددی را در میان جامعه به وجود آورد که این موضوع زمینه را برای نقشهها و برنامههای غرب جهت ایجاد آشوب و التهاب در کشور مهیا میکند.
لزوم برخورد قوه قضائیه با اخبار دروغ
جامعه از قوه قضائیه و مسئولان مطالبه دارد که اهتمام ویژهای را برای ممانعت از انتشار اخبار دروغ به کار گیرند و منابع شایعهساز را مهار کنند. ملتهبکردن افکار عمومی و در نتیجه به مخاطره انداختن امنیت ملی از سوی این افراد و رسانهها جرمی نیست که قابل اغماض باشد. از طرفی، مرحله اولیه برخورد با جرم و جلوگیری از انتشار اخبار انحرافی و مصون نگهداشتن افکارعمومی از فریب برای قوه قضائیه بسیار سهلالوصولتر است تا اینکه قوه قضائیه بعد از افزایش التهابات و تنشهای اقتصادی و اجتماعی به نقطه بیبازگشت و هزینهبر برسد. علاوه بر آن، نگاه به گذشته و تجارب ملموس در برجام، ضرورت سالمسازی جامعه را بیشتر خاطر نشان میکند.
آنچه اهمیت دارد چشمانداز و خروجی مذاکرات است که باید به رفع تحریمهای ظالمانه امریکا علیه ایران منجر شود، وگرنه قیام و قعودهای گذشته و عکسهای یادگاری پیش از این زیاد تجربه شده، اما نتیجهبخش نبوده و طرف امریکایی با بدعهدی به تعهدات خود عمل نکرده و زیر توافق زده است. ایران یک بار دیگر به امریکای ترامپ فرصت دیپلماسی داده تا روشن شود او در ادعاهای خود چقدر صادق است.