جوان آنلاین: اثری که هم اینـــک در معرفــی آن سخن میرود، همانگونه که از نام آن پیداست، کوشیده است تا «دریچهای به تاریخ معاصر ایران» بگشاید. این نظر به پیشینه کشورمان، از طریقه مجموعهای از مقالات و از سوی شماری از تاریخ پژوهان صورت گرفته است. پژوهش مزبور از سوی ابوالفتح مؤمن انجام شده و انتشارات سوره مهر، آن را به زیور طبع آراسته است. تارنمای ناشر در بازنمایی محتوای این کتاب، نکات پی آمده را از نظر دور نداشته است: «تاریخ ایران از فرازوفرودهای بیشماری برخوردار است. در این میان تاریخ معاصر دارای اهمیت ویژهای است زیرا نه تنها باعث تغییر و تحول اساسی در ایران، بلکه موجب تحول و نگرش در سیاست، فرهنگ و... در دنیای معاصر، به ویژه خاورمیانه و کشورهای اسلامی شده است. اما در مورد خود جامعه ایران، از منظر تغییر و تحولات داخلی، نباید از اوضاع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گوشه و کنار این مرز و بوم، در چارچوب جغرافیایی- سیاسی کشور غافل شد، چون با چیدمان درست حوادث و رویدادهای ملی و محلی در کنار همدیگر، این پازل - که تاریخ معاصر ایران است- کامل میشود. براین اساس، در تدوین و پژوهش تاریخ ایران، نباید از رویدادهای محلی در پیوند با وقایع ملی و چهرههای منطقهای و ویژگیهای هر یک از نواحی ایران چشم پوشید. در این پژوهش به این مهم توجه شده، تا این تأثیر و تأثر متقابل مورد بازخوانی و کاوش قرار گیرد و اضلاع مثلث تاریخ معاصر ایران، به طور نسبی کامل شود. به عبارت دیگر در این مجموعه سعی شده است، تا شمایی کلی از تاریخ کشورمان ترسیم و به مخاطب جوینده ارائه شود...».
در یکی از مقالات این مجموعه، نوشتاری به نام «شبهای گوادلوپ» درج شده است. در بخشی از این مقال میخوانیم: «در آستانه برگزاری کنفرانس گوادلوپ، سران کشورهای امریکا، آلمان، انگستان و فرانسه، به وسیله نمایندگان سیاسی خود و فرستادگان ویژه، در جریان اوضاع ایران قرار داشتند. آنان به این حقیقت پی برده بودند که روند اوضاع شانسی برای پهلوی دوم باقی نگذارده است و هم از این روی، باید برای آینده تصمیمی اساسی اتخاذ میکردند. مفصلترین این گزارشها، اطلاعاتی است که نماینده ویژه ژیسکاردستن ارائه میشود. از آنجایی که گزارشهای رائول دلای، سفیر فرانسه در ایران، نتوانسته بود اعتماد ژیسکاردستن را جلب کند، وی نماینده ویژهای به ایران اعزام کرد. او در این باره میگوید: حدسیات او (رائول دلای)، درباره ایران بدبینانه بود. در گزارشهای او میخواندیم که خروج شاه از ایران با وجود حمایت ارتش، اجتنابناپذیر است. به عقیده او، هیچ فرمول سیاسی برای جانشینی شاه وجود نداشت. بیم آن میرفت که کمونیستها که تنها تشکیلات منظم سیاسی ایران را در اختیار داشتند، با حمایت شوروی در همسایگی شمال ایران، قدرت را به دست گیرند. من علاقهمند بودم قبل از تشکیل کنفرانس سران در گوادلوپ - که برای اوایل ژانویه پیشبینی شده بود- مستقیماً از نظریات شاه اطلاع حاصل کنم. ظاهراً سفیر ما در تهران، امکان برقراری تماس مستقیم و گفتوگوی رو در رو با شاه را نداشت. من تصمیم گرفتم، میشل پونیا توسکی را به عنوان نماینده شخصی خود به تهران بفرستم... او شاه را به خوبی میشناخت و قبلاً دو بار با وی ملاقات کرده بود. بنابراین میتوانست در گفتوگوی خود با شاه، از اعتماد او برخوردار باشد...».