کد خبر: 1281278
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۲:۴۰
گذری به فیلم «دست تنها» به کارگردانی امیرحسین ثقفی
سکانس‌های آغازین فیلم میخکوب‌کننده است. انتخاب نمای بسته از التفات، ایرج و اطلاعاتی که همان آغاز به بیننده ارائه می‌شود و بعد از آن اتوبوس قراضه در دل بیابان و شرط‌بندی التفات و باختش عالی از آب درآمده‌اند، اما به تدریج داستان رمق خود را از دست می‌دهد و با ورود کبوتر به داستان به ورطه قصه‌گویی بی‌منطق و سیاه‌نمایی بیهوده می‌افتد.
لیلا محمودی‌شرق

جوان آنلاین: سکانس‌های آغازین فیلم میخکوب‌کننده است. انتخاب نمای بسته از التفات، ایرج و اطلاعاتی که همان آغاز به بیننده ارائه می‌شود و بعد از آن اتوبوس قراضه در دل بیابان و شرط‌بندی التفات و باختش عالی از آب درآمده‌اند، اما به تدریج داستان رمق خود را از دست می‌دهد و با ورود کبوتر به داستان به ورطه قصه‌گویی بی‌منطق و سیاه‌نمایی بیهوده می‌افتد. 
شخصیت اصلی داستان التفات است؛ فردی که دوران کودکی سختی را تجربه کرده است. تجربه‌های تروماتیک، از جمله طرد‌شدن از سوی والدین و زندگی در محیطی پر از خشونت و بی‌ثباتی، تأثیر عمیقی بر روان او گذاشته‌اند. او به شدت محتاج التفات و توجه مردم است و شاید دلیل نامگذاری پرسوناژ او نیز همین باشد. به دلیل کمبود محبت فراوانی که دارد، سریع عاشق می‌شود و به همین دلیل است که به دنبال کبوتر راه می‌افتد تا کمکش کند. حافظ هم به رغم نامش نتوانسته است از تنها دخترش حفاظت کند و کبوتر را جای دخترک خودش می‌بیند و می‌خواهد به او کمک کند و کبوتر که همین شخصیت‌پردازی نصفه‌نیمه را هم ندارد؛ دخترکی که به دنبال نامزدش سیوان است تا با هم به سوئد بروند و گروه موسیقی تشکیل دهند که او خواننده‌اش باشد. نکته اصلی ماجرا این است که شخصیت‌پردازی در این زیرگونه درام اجتماعی بسیار کلیشه‌ای و سطحی است و به همین دلیل بیننده نمی‌تواند با آنها ارتباط عمیقی شروع کند. از سوی دیگر اضافه‌کردن اشخاصی که هیچ نقشی در روند داستان ندارند و می‌آیند و می‌روند، مثل عبدالله، ایرج و دختر روی پل عابر پیاده هم مزید بر علت شده است که بیننده از اواسط فیلم حوصله‌اش سر برود و البته به همه اینها باید ارائه یک تصویر کاریکاتورگونه از افراد حاشیه‌نشین را اضافه کرد که حسن ختام هم پایان نچسب فیلم و آتش‌زدن اتوبوسی باشد که خودبه‌خود از بین رفته است و نیازی به آتش زدن ندارد!
ثقفی در کارگردانی نیز خیلی موفق ظاهر نمی‌شود. بازی به شدت کلیشه‌ای و سطحی با اکت‌های نادرست و عدم‌کنترل حرکات صورت و بدن مجید مظفری در نقش حافظ به علاوه طراحی لباس و گریم به مراتب ضعیف‌تر از نقاط ضعف اصلی فیلم است. شکیب شجره هم با بازی تئاتری که نشان از عدم‌شناخت دوربین و قاب سینما دارد و آن حرکت لب‌ها که معلوم نیست برای نشان دادن گریم خنده‌دار دندان‌هایش است یا مثلاً قرار است تیک عصبی شخصیت باشد و حرکات اغراق‌آمیز بدن به ویژه دست‌هایش در ارائه نقش التفات موفق عمل نکرده است. 
 نرگس محمدی هم اساساً تلاشی برای نزدیک‌شدن به نقش نداشته است که بتوان درباره‌اش حرف زد و گریم غیرقابل باورش به ویژه آرایش چشم که کاملاً در تضاد با موقعیت دخترک در داستان است، کاملاً در خدمت این ماجرا بوده است! و البته حرکات نادرست دوربین و طراحی صحنه و لباس را هم به همه این اشکالات اضافه کنید، باعث شده است شاهد فیلمی ضعیف و کلیشه‌ای باشیم، به ویژه که تماشاگر ایرانی تجربه تماشای فیلم «مغز‌های کوچک زنگ زده» را دارد که یکی از تجربه‌های موفق در این زمینه بوده است و باید گفت این فیلم متأسفانه در کارنامه ثقفی به عنوان یک فیلم ضعیف به شمار می‌رود.

برچسب ها: فیلم ، هنر ، سینما
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار