جوان آنلاین: قطعاً با پخش یک قسمت از سریال نمیشود درباره کیفیت آن نظر قطعی داد، اما میشود به نکاتی از آن اشاره کرد که نهتنها متقاعدکننده نیست، بلکه باعث تعجب همگان شدهاست که کارگردانی مثل حسن فتحی چگونه تا این حد خامدستانه سریال ساخته است! ازازیل عنوان سریال پر بازیگر حسن فتحی است که پس از سر و صداهای رسانهای بالاخره یک قسمت از آن پخش شد. به نظر میرسد حسن فتحی سعی داشته اثری در ژانر وحشت بسازد یا چیزی مانند ساخته سینماییاش پستچی سه بار در نمیزند، اما با دیدن قسمت اول ازازیل ظاهراً فتحی ناخواسته دست به خلق موقعیتهای کمدی زدهاست که اساساً نمیتواند یک اثر درون ژانری باشد، همین موقعیت کمدی کافی است که در سکانسهای آغازین پریناز ایزد یار در نقش شوکا مهرجویی به عنوان یک پزشک که در اتاق عمل مشغول جراحی بیمار است از طریق ایرپاد (گوشی بلوتوثی) موسیقی گوش میدهد! یا در ادامه همان سکانس حین عمل از دستیارش درباره ابروهایش و اینکه کجا آرایشگاه میرود، میپرسد! این سکانس به تنهایی میتواند یک موقعیت کمدی باشد که مخاطب به آن بخندد و اساساً هیچ ربطی به ژانر مورد نظر کارگردان یا فیلمنامهنویس ندارد یا میشود آن معرفی شخصیت را که به درستی هم معرفی نمیشود، ارجاع داد به سریالهای غربی که مصداق ایرانیاش کمدی ناخواسته است، مانند صحبت کردن شوکا با مریض بیهوشی که در حال عمل کردن اوست!
اما در ادامه هم نوع روایت چنگی به دل نمیزند و همه چیز به سوی یک ناکامی سوق پیدا میکند، توجه کنید که ساختار یک اثر در ژانر وحشت یا هر ژانر دیگری بخواهد مخاطبش را تحتتأثیر قرار بدهد باید از فیلمنامه شکل بگیرد، اما در سریال ازازیل همه چیز به موسیقی و صوتهای ترسناک بسنده شدهاست. دیدن یک عروسک در آسانسور چه نیازی به این همه بهرهگیری از نورپردازی غلو شده و صوتهای بیکارکرد دارد؟ آنچه در تصویر دیده میشود به هیچ وجه نمیتواند تأثیرگذاری وحشتناک داشته باشد! جشن تولد در ابتداییترین شکل ممکن کارگردانی شدهاست، همه چیز تخت و تصنعی هستند و بازیگران دور هم میچرخند، دیالوگ میگویند و حتی قادر به ارائه بازی در نقش یک فرد مشروب خورده نیستند، چگونه تا این حد بهرنگ علوی یا بابک حمیدیان نمیتوانند یک بازی مناسب موقعیت نقششان را ارائه کنند. انگار حسن فتحی به هیچوجه نگاهی به نوع بازی آنها نداشته و فقط سعی کرده موقعیتی را از یک خانواده بالا شهری نشان بدهد، اما فارغ از یک ذره نبوغ و تازگی.
در سوی دیگر پلیس بودن پیمان معادی متقاعدکننده نیست. بازی او هم تکراری و هم غیرقابل تحمل است و نمیتواند یک فضای معمایی یا جاسوسی بسازد، در سکانس پایانی سریال موازات دو سکانس از نظر تدوین و راستایی خط روایی غلط است و اینکه یک زن را با گریم اگزجره آن را در انتهای تاریکی یک انباری ببینیم، ژانر وحشت نمیسازد، زمانی که همه چیز به طور سطحی و شلخته و البته نارس کنار هم قرار میگیرد، نمیشود توقعی از عناصر ساختاری داشت. ازازیل از فقدان یک فیلمنامه منسجم رنج میبرد و ایضاً کارگردانی سریال نشانی از بیانگیزه بودن فتحی است، فتحی یک زمانی شهرزاد ساخته که در آن تمامی میزانسنها و چیدمانهای تصویری و بازی گرفتن از بازیگر در بالاترین حد استاندارد قرار میگرفت، اما حالا ازازیل توسط فتحی در سطحیترین شکل ممکن ساخته شدهاست که اگر این نگاه سادهانگارانه در مضمون و ساختار بخواهد در قسمتهای بعدی ادامه داشتهباشد، قطعاً یک شکست برای حسن فتحی خواهد بود. این را اضافه کنید که چه سرمایهای خرج این سریال شدهاست!