کد خبر: 1274625
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۸
اگر بخواهیم موقعیت مالک مالکی در میانه فصل پایانی «زخم کاری» را به‌صورتی دقیق روایت کنیم، نمی‌توانیم از نسبت او با سمیرا چشم‌پوشی کنیم.

جوان آنلاین: به نظر می‌رسد دیگر چیزی به پایان راه نمانده است؛ پرونده سریال «زخم‌کاری» بعد از چهار فصل، حالا در آستانه پایان قرار دارد و هرچند محمدحسین مهدویان به‌تازگی گفته است که شاید در آینده باردیگر به این داستان و شخصیت‌ها بازگردد، اما بی‌شک باید برای این فراز از موقعیت شخصیت‌هایش، سرانجامی مجاب‌کننده در نظر گرفته باشد تا یکی از موفق‌ترین برند‌های شبکه نمایش خانگی در زمینه جذب مخاطب، در پایان‌بندی هم نمره قبولی از طرفدارانش دریافت کند. اگر همین الان مروری فوری بر سه فصل پخش‌شده از «زخم کاری» در حافظه‌مان داشته باشیم، باید به این نکته اذعان کنیم که مهدویان در هر سه فصل، یکی از بهترین ایده‌هایش را برای پایان‌بندی کنار گذاشت و این یعنی او به خوبی می‌داند که مخاطبش را باید در اوج رها کند. اگر همین قاعده در فصل چهارم و پایانی هم رعایت شود، بی‌شک او اولین تجربه سریال‌سازی خانگی خود را به خاطره‌ای ماندگار در حافظه مخاطبانش تبدیل خواهد کرد. اما شاه‌مهره روایت مهدویان در حال حاضر چه موقعیتی در داستان دارد و چه سرانجامی می‌توان برای او متصور بود؟

مکبثی که مالک شد
فصل ابتدایی سریال «زخم‌کاری» هر چند برپایه اقتباس از رمان «بیست زخم‌کاری» به تولید رسید، اما از آنجا که همین رمان هم تلاشی برای ایرانیزه کردن یکی از شاخص‌ترین تراژدی‌ها در متون نمایشی یعنی نمایشنامه «مکبث» به قلم توانمند شکسپیر بود، مهدویان آگاهانه سریالش را با نگاهی به همین متن ماندگار روایت کرد. به همین ترتیب هم دیگر نمایشنامه‌های ماندگار این نویسنده شهیر مانند «ریچارد سوم»، «هملت» و «اتللو» دستمایه استمرار روایت مهدویان شد. اما در همان نقطه شروع، کاراکتر اصلی «زخم‌کاری» مالک مالکی بود و با توجه به منبع اقتباس، با شمایلی از مکبث در دنیای این روایت، متولد شد. قهرمانی زخم‌خورده و تحقیرشده که در معرض تحریک‌های همسرش، سودای انتقام در سر می‌پروراند و سرانجام هم خود را قربانی زیاده‌خواهی‌هایش می‌کند. مالک با همین تفسیر در پلان پایان فصل اول سریال، به زانو درآمد. درست در لحظه‌ای که منصور، با ضربات چاقو، زخم کینه‌هایش را بر پیکر معشوق سابق می‌خراشید، این مکبث بود که داشت تقاص زیاده‌خواهی‌هایش را می‌داد. مهدویان، اما برای ادامه روایت خود باید از مالک صیانت می‌کرد و اینگونه ایده زنده ماندن در تابوت، تبدیل به جرقه‌ای برای ادامه حیات مالک شد.

زخم‌بازی به سبک مالک
شاید در فصل ابتدایی «زخم‌کاری» زمین بازی به گونه‌ای طراحی شده بود که مالک، یک تنه در برابر خاندان ریزآبادی‌ها قرار گرفته بود تا به تقاص سال‌ها تحقیر، سهم‌خواهی کند و بر اریکه قدرت تکیه بزند. از فصل دوم، اما زمین شطرنج این روایت، مهره‌های پرشماری را به خود دید که هر یک در مقطعی، در کانون روایت هم قرار گرفتند. از مسعود طلوعی که از سایه بیرون آمد و تلاش کرد در غیاب مالک، معادلات او برای تسخیر هلدینگ ریزآبادی را به نفع خود تغییر دهد تا رضا شفاعت که تصور می‌کرد، نقشی تعیین‌کننده در بازی‌های طلوعی دارد. از میثم به‌ظاهر یتیم‌شده گرفته تا سیمای زخم‌خورده‌ای که تمام زندگی و رویاهایش را در سایه سلطه طلوعی، از دست رفته دید و هیچ چیز جز کینه‌ای که در سینه داشت، سرمایه‌اش نبود. در این مختصات جدید، بازهم بازیگر اصلی و میدان‌دار در سایه، کسی نبود جز مالک که کمی آگاهانه و کمی تحت فشار، مدتی را سایه‌نشین شد تا در کمین ماندن برای موعد شکار را تمرین کند. فصل دوم «زخم‌کاری» در حالی به سرانجام رسید که هم میثم و هم شفاعت، به قتل رسیدند و مالک هم از سایه بیرون آمد تا این‌بار تمام قد ردای خون‌خواهی فرزندش را به تن کند و برای طلوعی و دارودسته‌اش خط‌ونشان بکشد. در این موقعیت، همه برای مالک نقش مهره‌هایی را داشتند که باید به نفع او در زمین بازی جابه‌جا می‌شدند، حتی اگر این جابه‌جایی‌ها به زخم برداشتن مهره‌ها منتهی می‌شد. هیچ‌کس در اطراف مالک از خروش او در امان نبود و در صدر این فهرست هم سمیرایی قرار داشت که در فصل ابتدایی نه فقط همسر که محرک اصلی جاه‌طلبی‌های او بود.

سمیرایی که از اسب افتاد
اگر بخواهیم موقعیت مالک مالکی در میانه فصل پایانی «زخم کاری» را به‌صورتی دقیق روایت کنیم، نمی‌توانیم از نسبت او با سمیرا چشم‌پوشی کنیم. سمیرا، نه فقط یک پارتنر و یا شخصیتی فرعی در داستان مالک که قطعه‌ای مهم در شکل‌گیری پازل این شخصیت پیچیده به‌حساب می‌آید. زنی که هم عصبانیت و خروشش و هم زیرکی و نقش‌کشی‌هایش، گویی انعکاسی از درونیات مالک بود و به‌نوعی در کنار او قرار گرفته بود تا همه ظرفیت‌های شرارت را در او فعال کند. مالک، اما در مسیر جاه‌طلبی‌های جنون‌آمیز خود، از سمیرا هم عبور کرد و قصه «زخم‌کاری» در شرایطی به فصل چهارم رسید که او در تدارک ازدواج با سیما بود. البته همه شواهد حکایت از آن دارد که مالک همچنان در حال جابه‌جایی مهره‌ها با سلیقه و متناسب با منفعت شخصی خود است، اما سیما بازی را جدی گرفته و احتمالا تصور می‌کند که جایگاهی دست‌نیافتنی را در دنیای شخصی مالک، تسخیر کرده است.

وقت «مجازات» رسید
از «اتللو» چه می‌دانیم؟ همان متن درخشان که به قلم شکسپیر قرن‌ها ماندگار شد و حالا محمدحسین مهدویان آن را دست‌مایه‌ای برای پایان‌بندی روایت خود قرار داده است. اتللو فرمانده سیاه‌پوستی در ارتش ونیز است که به دلیل عشق به دزدمونا، با او ازدواج می‌کند. اما یاگو، دستیار خیانتکار اتللو، به دلایلی حسادت‌آمیز، نقشه‌ای می‌کشد تا اتللو را به همسرش مشکوک کند. با دسیسه‌های یاگو و سوءتفاهم‌ها، اتللو به این باور می‌رسد که دزدمونا به او خیانت کرده و در نهایت، تراژدی‌ای هولناک رخ می‌دهد و دستان اتللو به خون معشوقه‌اش آغشته می‌شود. هنوز زود است که بخواهیم درباره نسبت این تراژدی با روایت «زخم‌کاری» حکم قطعی بدهیم، اما اگر این‌بار هم مالک، ردای اتللو را به تن کرده باشد، احتمالا دزدمونای او کسی جز سیما نیست و آن یار دسیسه‌گر و خائن را هم باید سمیرا بدانیم. اگر مهدویان، چنین چیدمانی را در ذهن خود داشته باشد، حالا باید منتظر قتل سیما به دست مالک باشیم و اگر چنین شود، سوال مهمتر این است؛ سهم مالک از «مجازات» پایانی چه خواهد بود؟ آیا سمیرا جز تحریک دوباره مالک برای یک قتل، نقشی می‌تواند در سقوط بیشتر او داشته باشد؟

برچسب ها: زخم کاری ، مالک ، سریال
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار