جوان آنلاین: مواجهه اسرائیل- فلسطین یکی از بغرنجترین مناقشات خاورمیانه است که از بدو تأسیس رژیم صهیونیستی آغاز و به یک بحران جهانی تبدیل شده است. بیش از یک سال از عملیات «طوفانالاقصی» میگذرد، نبردی که دامنه آن طیف گستردهای از قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را درگیر کرده است. برای بررسی فرایندها، پیامدها و دورنمای عملیات طوفانالاقصی با حجتالاسلام والمسلمین دکتر هادی شجاعی عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی به گفتوشنود نشستهایم. امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
به عنوان اولین سؤال، مقاومت فلسطین و لبنان چگونه شکل گرفت؟
سالها قبل از اعلام رسمی ایجاد رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ م، انتفاضه مردم مظلوم فلسطین در سالهای ۱۹۲۱. م، ۱۹۳۲. م و ۱۹۳۹. م، علیه اشغالگری و تعرض گروههای صهیونیست به خانه و کاشانهشان آغاز شد. پس از اشغال فلسطین در سال ۱۳۲۷ ش/۱۹۴۸ م و تشکیل رژیم صهیونیستی چند انتفاضه دیگر شکل گرفت که به انتفاضه اول و دوم مشهور شد. گروههای مقاومت اعم از حماس، جهاد اسلامی و گروههای کوچکتر، از دل همین انتفاضهها به وجود آمدند و علیه اشغالگری به مبارزه پرداختند. ۳۰ سال پیش در ۹ دسامبر ۱۹۸۷. م، اولین انتفاضه به وقوع پیوست. این قیام مردمی فلسطینیها به مدت شش سال سراسر سرزمینهای اشغالی را در بر گرفت و در نهایت، هم از سوی سازمان آزادیبخش فلسطین و هم از طرف اسرائیل به رسمیت شناخته شد. این انتفاضه ۲۰ سال پس از جنگ شش روزه (۱۹۶۷میلادی) که باعث اشغال بیتالمقدس شرقی، نوار غزه و کرانه باختری از سوی اسرائیل شد، به وقوع پیوست. این آغاز انتفاضه بود، انقلابی با سلاحِ سنگ! به این ترتیب در تمام سرزمینهای اشغالی، آتش قیام شعلهور شد. هشدار سیاستمداران اسرائیلی به افزایش محدودیتها و اعمال مجازاتها نیز نتوانست فلسطینیها را ساکت کند. این انتفاضه به قدری سنگین و گسترده بود که اسحاق رابین نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی گفته بود: «آرزو میکنم روزی از خواب برخیزم و ببینم که تمام غزه در دریا فرو رفته و از شر این منطقه رهایی پیدا کرده ایم...»
با وجود امضای پیمان اسلو، انتقادهای بسیاری به این پیمان، در هر دو سوی منازعه دیده میشد. بحث سر موضوعات حساس همچنان مطرح بود و مطرح میماند، از جمله وضعیت مرزها، موقعیت اسرائیل و حاکمیت بر بیتالمقدس. رهبران فلسطینی، بیتالمقدس شرقی را پایتخت دولت خود در آینده میدانستند، در حالیکه اسرائیل مدعی تمام شهر بیتالمقدس از شرق تا غرب آن بود. در چنین فضایی در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ م، آریل شارون از مخالفان پیمان اسلو به همراه شمار قابل توجهی از نظامیان اسرائیلی به «حرم شریف» در بیتالمقدس شرقی وارد شد و ادعاهای اسرائیلیها را درباره این مکان نمادین فلسطینیان تکرار کرد! با این کار، درگیریهایی میان نمازگزاران و نظامیان روی داد که هشت کشته و بیش از ۲۰۰ زخمی برجای گذاشت! به این ترتیب، انتفاضه دوم (انتفاضه الاقصى) آغاز شد.
این انتفاضه تا چه حد دامنه منازعه میان نیروهای مبارز فلسطینی با اسرائیل را توسعه داد و به چه نتایجی منتهی شد؟
در جریان این انتفاضه، صدها عملیات استشهادی از سوی فلسطینیها به وقوع پیوست. متقابلاً ارتش اسرائیل نیز از حملات هوایی استفاده میکرد. نظامیان صهیونیست، همچنین شهرهای اصلی خودمختار در کرانه باختری را اشغال کردند و در سال ۲۰۰۲م، حملات سنگینی را علیه مواضع نیروهای مقاومت در این مناطق به اجرا گذاشتند. این انتفاضه نهایتاً در سال ۲۰۰۵م، با خروج آخرین سرباز ارتش اسرائیل از نوار غزه پس از امضای توافق آتش بس میان دو طرف، در جریان اجلاس شرمالشیخ پایان یافت. گفته میشود در جریان این انتفاضه نیز بیش از ۴هزار فلسطینی و بیش از هزار اسرائیلی کشته شدند. همانطور که اشاره شد، حماس و گروههای دیگری مانند جهاد اسلامی از دل این انتفاضهها متولد شدند. حماس، شاخه «اخوان المسلمین» مصر در فلسطین بود و به دست عبدالعزیز عَوده و شیخ احمد یاسین و دیگران تشکیل شد. هدف اصلی این گروه، نابودی رژیم صهیونیستی بود. از همان ابتدا در منشورشان تأکید کردند یهودیان و صهیونیستها را از هم جدا میدانند و بر عدم دشمنی با یهودیان اصرار کردند. مسئله اصلی آنها آزادی فلسطین بود. بعدها گردانهای عزالدین قسام به عنوان شاخه نظامی این گروه ایجاد شد. حماس در طول تاریخ فعالیت خویش چندین بار با رژیم صهیونیستی درگیر شده که به نبردهای ۱۱ روزه، ۲۲ روزه و ۵۳ روزه معروف شده است. عملیات طوفانالاقصی، آخرین گام از مجاهدتهای گروههای مبارز فلسطینی برای رهایی از اشغالگری و آزادی قدس شریف بود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، شکست قطعی رژیم صهیونیستی را رقم خواهد زد.
گروه حزبالله لبنان نیز در فرایند مبارزه با اشغال لبنان از سوی اسرائیل و در بحبوحه جنگهای داخلی این کشور و البته تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران بهوجود آمد. در ۱۹۸۲. م و پس از حمله اسرائیل به لبنان و مخصوصاً جنوب این کشور و البته اشغال بیروت، «حزبالله» به منظور مقابله با اشغالگری اسرائیل و با حمایت جمهوری اسلامی ایران در ذیل گفتمان انقلاب اسلامی تشکیل شد. راهبرد اصلی این حزب در سالهای ابتدایی، بر عملیات استشهادی بنا شده بود و از همین طریق نیز در سال ۲۰۰۰. م، صهیونیستها را مجبور به تخلیه جنوب لبنان کرد! حزبالله در سال ۲۰۰۶. م، در جنگ ۳۳ روزه اسرائیل را شکست داد. از ۱۹۸۲ م و به مرور زمان، پایههای این حزب مستحکمتر شد و نیروهایش به اشکالی گستردهتر در حوزههای مختلف حضور پیدا کردند. به عنوان نمونه در نبرد سوریه، نیروهای زیادی را سازماندهی کردند، به طوری که بعد از کاهش تنشها در آن کشور، حزبالله به یک نیروی رزمی، باتجربه و مجهز تبدیل شد که نیروهای آن سالها در یک جنگ واقعی مبارزه و انواعی از جنگهای کوهستانی، شهری و نبرد در بیابان را از نزدیک تجربه کرده بودند. این حزب با حمایتهای جمهوری اسلامی ایران به یکی از قدرتهای بزرگ موشکی در دنیا تبدیل شد! به طوری که بسیاری از کشورهای دنیا آرزو دارند بخشی از داراییهای استراتژیک نظامی حزبالله را در اختیار داشته باشند. حزبالله شاید اولین گروه مقاومتی بود که به تعبیر شهید بزرگوار سیدحسن نصرالله (قده)، بلافاصله بعد از عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر و به فاصله روز بعد از آن برای حمایت از قیام مردم فلسطین، جبهه شمالی را علیه رژیم صهیونیستی فعال کرد و این اقدام همانگونه که هم اینک جهان شاهد آن است، پیامدهای گسترده و فراوانی یافت.
دور جدید رویدادها، با توجه به ضربات اسرائیل به جبهه مقاومت و سردرگمی بخشی از افکار عمومی، چگونه قابل ارزیابی است؟
نباید از این مهم چشمپوشی کرد که جنگِ روایتها بخش مهمی از رویاروییهای نظامی امروزین هستند. در نبردهای اکنون دنیا ممکن است یک طرف در میدان شکست بخورد، اما با توجه به کنترل رسانهای و استفاده دقیقی که از ابزار رسانه میکند، روایتی از میدان جنگ تولید کند و به خورد افکار عمومی داخلی و خارجیدهد که فرسنگها با واقعیت فاصله داشته باشد. نکته مهم این است که همان روایت مخدوش با قدرت رسانهها، محور قضاوت افکار عمومی در مورد وضعیت جنگ و طرفهای درگیر قرار میگیرد! به هر حال شاید عمده افکار عمومی، درک مطلوبی از واقعیت حوادث نداشته باشند. به همین دلیل ضروری است، صرف نظر از اینکه در میدان چه اتفاقی میافتد، برای رسانهها روایتهای دست اول و واقعی تولید و ارائه شود. یعنی قبل از اینکه دیگران روایت مغشوش خودشان را به افکار عمومی منطقه، جهان اسلام و حتی جهان منتقل کنند، روایت دقیق از سوی عناصر رسانهای مقاومت تولید شود که البته و متأسفانه همواره در این بخش ضعفهایی وجود داشته است. از سوی دیگر یک اصل اساسی در مسئله تحلیل وجود دارد که سیدالشهدای مقاومت جناب سید حسن نصرالله بارها آن را مطرح و به عنوان معیاری برای تحلیل واقعیت نبردها ارائه کردهاند. به باور ایشان، میدان است که تعیین میکند چه کسی پیروز و چه کسی بازنده نبرد است، نه اتفاقاتی که پیرامون میدان اتفاق میافتد یا روایتهایی که با قدرت رسانه تولید و تبلیغ میشود؛ بنابراین ایشان تأکید داشت، چشم از میدان برندارید و مبنای تصمیمگیریها و قضاوتها باید میدان باشد. بخش اعظم ظرفیت امروز غرب و صهیونیسم در حوزه رسانه تعریف میشود.
در تحلیل وضعیت رژیم صهیونیستی در غزه میتوان گفت، به رغم اینکه غزه در ظاهر با خاک یکسان شده است، اما رژیم صهیونیستی قطعاً شکست خورده و به اهداف اعلامی خود نرسیده است! زیرا حماس به عنوان عنصر ناامنساز برای شهرکنشینان صهیونیست، همچنان وجود دارد و تلفات میگیرد و البته اسرای اسرائیلی نیز آزاد نشدهاند. این نشان میدهد اسرائیل به رغم ویرانگریهایی که داشته به هدفش نرسیده است. در جبهه لبنان هم وضعیت به همین شکل است و با وجود اینکه برخی رهبران حزبالله به شهادت رسیدهاند و حدود دو، سه هزار نفر از مردم بیگناه در حملات رژیم صهیونیستی کشته شدهاند، صهیونیستها نتوانستهاند به اهدافشان برسند و هر روز تلفات سنگینی در مرزهای شمالی اسرائیل و در درگیری با نیروهای حزبالله میدهند. افزون بر اینکه هنوز نتوانستهاند شهرکنشینانی را که از شهرها و شهرکهای مرزی در شمال آواره شدهاند، به خانههای غصبیشان برگردانند. به رغم وجود این واقعیتها، رژیم صهیونیستی به شدت در حوزه رسانهای سرمایهگذاری کرده و توانسته است با همکاری برخی رسانههای منطقهای همسو و خائن، چالشهای فکری و تحلیلی را در میان بخشی از مردم منطقه، ولو به صورت محدود ایجاد کند. متأسفانه با وجود هزینههای زیادی که در حوزه رسانه انجام شده است، هنوز از یک رسانه قوی گسترده در حوزه تلویزیون، رادیو یا کانالهای معتبر خبری که بتواند جهان اسلام و به خصوص کشورهای عربی منطقه را تغذیه کند، بیبهره هستیم! رفع این معضل، یک برنامهریزی دقیق و همه جانبه را میطلبد.
شهادت رهبران رده اول حماس در فلسطین و حزبالله در لبنان در فرایند جنگ چه تأثیری خواهد گذاشت؟
با وجود ویژگیهای برجسته رهبران پرآوازه و پرتوان مقاومت که جایگاه و اثرگذاری ویژهای به آنها بخشیده بود، شبکه مقاومت به صورت یک سیستم یکپارچه مبتنی بر ولایت طراحی شده که با رفتن فرماندهان خللی در اصل ساختار آن ایجاد نمیشود. یک نکته دیگر را نیز سید حسن نصرالله بارها در سخنرانیهایش به خصوص در این اواخر مورد تأکید قرار داد که به نظرم فوقالعاده مهم است و باید مبنای قضاوت و تحلیل قرار بگیرد. ایشان در یکی از سخنرانیهای اخیرشان تأکید کرد اگر همه ما و فرماندهان رده بالای حزبالله را به شهادت رساندند، شما چشمتان به میدان باشد و میدان مشخص میکند کدام طرف پیروز خواهد شد. دقت و درستی این اصل، پس از شهادت رهبران حزب الله و حماس تا کنون کاملاً آشکار شده است، زیرا مبارزات گروههای مقاومت نه تنها کم اثرتر نشده، بلکه گسترش بسیار بیشتری نیز پیدا کرده است تا جایی که امروز برخی رهبران نظام اسرائیل از احتمال پایان درگیریهای زمینی در جنوب لبنان به دلیل تلفات بالا خبر میدهند. نیروهای مقاومت، سالها در فضای درگیری با رژیم صهیونیستی و تکفیریها در سوریه پرورش پیدا کرده و نبردهای به مراتب سهمگینتری را از نزدیک تجربه کردهاند، بنابراین از این جهت هیچگونه نگرانی وجود ندارد و آنها کاملاً قدرت مدیریت شرایط را دارند. در سطح فرماندهی نیز شاید بتوان گفت فرماندهان جوانتر، جسورتر و چالاکتر وارد میدان شدهاند و از این جنبه هم هیچگونه خلأیی احساس نمیشود. البته به طور طبیعی، فقدان رهبران بزرگ پیامدهایی را به همراه خواهد داشت.
پس به باور شما نفس وقوع ترور رهبران، نقشی در افول مقاومت علیه رژیم صهیونیستی نخواهد داشت؟
به هر حال باید بپذیریم که مزیت رژیم صهیونیستی همواره در ترور بوده است و اینها از اقتضائات و نتایج طبیعی یک نبرد بزرگ با این رژیم به شمار میرود، بنابراین نباید زمینه ناامیدی را فراهم آورد. مسئله مهم این است که رژیم صهیونیستی در میدان، حتی در غزه کم وسعت، کوچکترین دستاوردی را به دست نیاورده است و جایگاه آن نیز به شدت در افکار عمومی دنیا لطمه خورده است. همین الان اگر از مردم دنیا در مورد رژیم صهیونیستی نظرسنجی کنند، درصد بسیار بالایی در کشورهای اروپایی، ایالات متحده و جاهای دیگر از تشکیل دولت فلسطین حمایت میکنند و این نشان میدهد نه تنها اسرائیل چیزی به دست نیاورده است، بلکه کلی از آن دستاوردهایی که سالها در پروژههای عادیسازی به دست آورده بود را از دست داده است و اساساً وجههای در افکار عمومی دنیا ندارد. به لحاظ داخلی نیز گرفتار فروپاشی عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده و درصد بالایی از جمعیتش در فرایند مهاجرت معکوس قرار دارد و همین امر نیز در نهایت و به حول و قوه الهی، زمینه فروپاشی اسرائیل را فراهم خواهد کرد.
آیا اسرائیل توان تداوم زنجیره جنگ را دارد چه اینکه برخی معتقدند ساختار ارتش این کشور، قدرت تحمل جنگهای فرسایشی را ندارد؟
مسئله این نیست که توانش را دارد یا ندارد. اسرائیل تنها نیست و امریکاییها در مرکزیت میدان قرار دارند. اگر امریکاییها نبودند، در همان یک ماه اول طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی فرو پاشیده بود! در حال حاضر همه کاره جنگ، ایالات متحده و به طور کلی آنگلوساکسونها هستند و باید اینها را در کنار هم دید و تحلیل کرد. اگرچه ما در ظاهر رژیم صهیونیستی را میبینیم و دیگر حامیان به دلایلی مداخله مستقیم ندارند، اما نباید از نظر دور داشت که همه این طرفها در ماجرا دخیل و فعال هستند. نکته بعدی این است که اسرائیل در یک بنبست گرفتار شده است و دارد به مرز فروپاشی میرسد. از عملیاتهای وعده صادق یک و دو جمهوری اسلامی هم نباید و نمیتوان به سادگی عبور کرد. رژیمی که سالها تبلیغ کرده بود که چهارمین ارتش بزرگ دنیا را در اختیار دارد، دارای بمب اتمی است و مورد حمایت تمام عیار کشورهای غربی و ناتو قرار دارد، در روز روشن جلوی چشم همه دنیا مورد حمله گسترده و چند صد موشکی قرار گرفت و به رغم اینکه بیش از ۱۰ کشور به او کمک میکردند، نتوانست از خود و به تعبیر دقیقتر از شهرکنشینانی که با وعده امنیت، آنها را به سرزمین غصبی فلسطین فراخوانده بود، دفاع و حمله را دفع کند. درواقع، پاسخهای سخت جمهوری اسلامی و گروههای مختلف مقاومت، آن شیرازه نیمبند ساختار اجتماعی- سیاسی اسرائیل را بیشتر به مرز فروپاشی نزدیک کرده است. ما اگر از چشم شهروندان ناراضی اسرائیلی - که تعدادشان نیز کم نیست- به ماجرا نگاه کنیم، متوجه بسا حقایق خواهیم شد.
با توجه به تجاوز رژیم صهیونیستی به برخی نقاط نظامی ایران، واکنش کشورمان و نیز محور مقاومت بدان را چگونه ارزیابی میکنید؟
اضلاع محور مقاومت، طرحهایی را که به صورت تعریف شده پس از عملیات طوفانالاقصی بر عهده گرفتهاند به انجام خواهند رساند. تجاوز رژیم صهیونیستی هم در حمله به سفارت ایران در سوریه هم در ترور دکتر اسماعیل هنیه دبیرکل فقید حماس و هم در تجاوز هوایی چند روز گذشته به برخی مراکز نظامی به کشورمان، قطعاً خلاف منشور ملل متحد و حقوق بینالملل بوده است و از این جهت، جمهوری اسلامی ایران بر اساس همین حقوق مصرح میتواند و باید بدان پاسخ دهد. خطوط قرمز جمهوری اسلامی رسماً زیر پا گذاشته شده و به پایتخت ما حمله شده است، ولو این تجاوز به دلیل پدافند قوی کشورمان، حداقل آسیب را به همراه داشته است، اما این چیزی از اصل ماجرا کم نمیکند. واقعیت این است که رژیم به شدت متلاشی شده صهیونیستی با یک ضربه دیگر به فروپاشی نزدیکتر خواهد شد خصوصاً آنکه یک ضربه کنترل شده، اما دردآور، دلگرمی بسیار بزرگی برای محور مقاومت و به خصوص مردم لبنان و فلسطین خواهد بود و خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران را نیز بازسازی میکند، بنابراین مسئله، خود جمهوری اسلامی است که به این تهاجم چگونه پاسخ میدهد. در ۵ آبانی که پشت سر گذاشتیم، یک گروه مقاومت به نام «گروه مقاومت حجاز» در عربستان سعودی برای اولین بار با شلیک یک پهپاد به سمت سرزمین اشغالی، عملیاتی را انجام داد که در نوع خود بسیار جالب بود. در کنار مقاومت لبنان، عراق و یمن، این گروه هم اولین عملیات خود را انجام داد. در چند ماه قبل هم یک پهپاد از سوی مقاومت بحرین به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شد و این نشان میدهد هنوز بخشی از اضلاع مقاومت در این حوزه فعال نشدند و اگر دایره گستردهتر شود، ممکن است حلقه آتش وسیعتر شود و فضا را برای رژیم صهیونیستی سنگین خواهد کرد. بیشک محور مقاومت، هنوز از همه ظرفیتهای خود علیه رژیم صهیونیستی استفاده نکرده است.
آیا مصاف کنونی طولانی و فرسایشی خواهد بود یا با واسطه تراشیها و طرحهای آتش بس به نقطه توقف و سکون خواهد رسید؟
باید گفت جنگ به جایی رسیده که دیگر امکان بازگشت آن وجود ندارد! آتش بسی که مقاومت به دنبال آن بود و از روز اول بر آن تأکید میکرد، قاعدتاً بعید است که فعلاً مورد پذیرش رژیم صهیونیستی و همپیمانانش قرار گیرد. علت نیز روشن است، چون قطعاً به فروپاشی اسرائیل منجر خواهد شد. به هر حال در ۷ اکتبر از پدیدهای رونمایی شد که وضعیت و شرایط امنیتی اسرائیل را زیر سؤال برد و این عنصر هنوز پا برجاست و اگر شما بپذیرید که وارد مذاکره با این عنصر شوید، یعنی پذیرفتهاید که همیشه این عامل تهدید وجود دارد و این برای آن شهرکنشینی که از محل زندگی خود مهاجرت کرده تا در اسرائیل طعم امنیت بیشتری را بچشد، مطلوب نیست و ممکن است موج مهاجرت معکوس را تشدید کند. به نظر میرسد جنگ کنونی، فرسایشی خواهد شد و از نوع درگیری گروههای مقاومت هم مشخص است که جنگ چنین شرایطی خواهد داشت. حجم ذخایر تسلیحاتی حزبالله لبنان گروههای مقاومت عراق و مقاومت یمن بسیار بیش از آن چیزی است که اکنون در حال استفاده است. آنها بسیار حساب شده، در حال استفاده از این زرادخانه تسلیحاتی خود هستند و این نشان میدهد مقاومت خود را برای یک جنگ طولانی و فرسایشی آماده کرده است. در یک جنگ فرسایشی نیز رژیم صهیونیستی قطعاً دچار فروپاشی خواهد شد، زیرا ارتشهای کلاسیک، امکان درگیری در یک جنگ فرسایشی و گسترده را ندارند و در طول تاریخ معاصر نیز هیچ قدرت بزرگ نظامی نتوانسته است در یک جنگ فرسایشی شش، هفت ساله، در برابر یک گروه پارتیزانی دوام بیاورد و در نهایت مجبور میشوند عقبنشینی کنند. چنانکه امریکاییها در ویتنام و شوروی در افغانستان به همین مشکل و ناگزیر از اتمام جنگ شدند.
جنگ کنونی چه واقعیتهایی را در باره دو جبهه عیان کرد که تاکنون مشخص نبود؟
جنگ کنونی واقعیتهایی را در دو جبهه عیان کرد که به جد در خور ارزیابی و عبرت اندوزی هستند. رژیم صهیونیستی در طول چند دهه گذشته، میلیاردها دلار در سطح رسانه و همچنین در حوزه سیاسی و اقتصادی هزینه کرد تا پروژه عادیسازی شرایط خود را به انجام برساند. عملیات طوفان الاقصی، دو، سه ماه بعد از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل انجام شد. او آنجا اعلام کرد اسرائیل به طور کامل تبدیل به یک نظام سیاسی عادی شده است و امروز به عنوان یک کشور معمولی در دنیا شناخته میشود. به خصوص بعد از «توافقنامه ابراهیم» با کشورهای عربی امارات، اردن، بحرین و سودان. عادیسازی رژیم صهیونیستی بر مبنای ایده مظلومیت تاریخی قوم یهود و ماجرای هولوکاست و مسائل تاریخی دیگر بود. در فرایند عملیات طوفانالاقصی، جنایات بیسابقه و غیرقابل وصف رژیم صهیونیستی موجب شد تا افکار عمومی دنیا که درصد بالایی از آنها اساساً هیچ ورودی نسبت به قصه فلسطین نداشتند، از چند و، چون آن آگاه شوند و البته فراتر از این آگاهی، در کنار ملت مظلوم فلسطین قرار گیرند و خواستار توقف و نابودی رژیم صهیونیستی شوند. در فرایند یکساله پس از ۷ اکتبر و بعد از وقوع جنایات کم سابقه اسرائیل علیه فلسطین و لبنان، عنصر تاریخی- تبلیغی مظلومیت قوم یهود که به شکلگیری رژیم صهیونیستی مشروعیت بخشیده بود و داستان هولوکاست که آن را در طول چند دهه گذشته در دنیا فراگیر کرده بودند، زیر سؤال رفت و دید مردم نسبت به مسئله تغییر کرد و متوجه شدند داستان فلسطین، داستان غصب و اشغال است. از سوی دیگر در سوی دیگر ماجرا، یعنی در جهان اسلام نیز بسیاری از مسلمانان آگاهی چندانی از مسئله اشغال فلسطین به دست اسرائیل نداشتند! اما نبردی که از طوفان الاقصی آغاز شد و پیامدهای آن، نگاه عموم جهانیان و به ویژه جهان اسلام را نسبت به مقاومت تغییر داد و به آنها در این باره آگاهیهای فراوانی بخشید؛ و کلام آخر؟
طی یک سال گذشته، وضعیت رژیم صهیونیستی تغییرات فراوانی پیدا کرده است و شاهد فروپاشی اجتماعی، امنیتی و اقتصادی این حکومت هستیم که شاخصهای آن از سوی رسانههای رژیم صهیونیستی گزارش میشود. بدون شک، وضعیت برای اسرائیل بسیار خطیر است. اگر این شرایط تا یکی دو سال آینده ادامه داشته باشد، فشار سنگینی بر این رژیم ایجاد میشود که با وضعیت کشورهای فلسطین و لبنان قابل قیاس نیست. به هر حال ساختار اجتماعی فلسطین و لبنان با شرایط حاکم سرزمینهای اشغالی تفاوت زیادی دارد. در آنجا یک عده آواره زندگی میکنند که از نقاط مختلف جهان به این سرزمین غصبی آورده شدهاند. خیلی از آنها پاسپورت کشورهای دیگر در جیبشان است و اگر احساس کنند این ناامنی همچنان و همواره وجود خواهد داشت، قاعدتاً تصمیم به ترک فلسطین اشغالی خواهند گرفت، در حالی که مردم فلسطین و لبنان صدها سال است در این منطقه زندگی میکنند و کشور متعلق به خودشان است. اگر خانههایشان با خاک هم یکسان شود، دوباره برمیگردند و آنها را از نو خواهند ساخت. در چند دهه گذشته برخی از مردم فلسطین و لبنان، چندین بار خانههایشان ویران شده و منازل خود را از نو ساختهاند و در این نوبت نیز دوباره خواهند ساخت، ولی این امکان برای اشغالگران صهیونیست فراهم نخواهد بود.