جوان آنلاین: هرچند اولین کانون تربیت کودک و نوجوان نهاد خانواده و بعد از آن مدرسه محسوب میشود، اما بازویی که بتواند این دو نهاد تربیتی را به لحاظ معنوی و اعتقادی رشد دهد «مسجد و روحانیت» است. حال این سؤال مطرح است که آیا مساجد نقش خود را به درستی ایفا میکنند؟ آیا خانوادهها و مدارس ارتباط تنگاتنگ و صمیمانهای با مساجد و روحانیت دارند؟ حجتالاسلام والمسلمین دکتر سید امیرعباس عبداللهی، جامعه شناس و مدرس حوزه و دانشگاه در گفتگو با «جوان» به این پرسشها پاسخ میدهد.
شکاف میان خانواده، مدرسه و مساجد را ترمیم کنیم
حجتالاسلام عبداللهی میگوید: «یکی از راههای مقابله با تهاجم فرهنگی تقویت باورهای دینی به خصوص در نوجوان و جوان است. در این باره لازم است مثلثی با سه رأس مدرسه، مسجد و خانواده ایجاد شود، اما امروزه شکافی بین این رأسها اتفاق افتاده است که نوجوان و جوان گرایشی به هیچکدام از این سه رأس ندارد و به همین دلیل خیلی از آنها دچار بیهویتی شدهاند و نمیتوانند جایگاههایشان را در عرصههای اجتماعی پیدا کنند. حتی در گروه همسالان هم دچار بحران میشوند.»
وی میافزاید: «در بعضی از کشورهای اروپایی، حداقل یک روز را به حضور روحانی یا کشیش در مدرسه اختصاص میدهند و حتی برای این کار مالیات میگیرند. وقتی مبلغ مسجدی در مدرسه حضور پیدا میکند، افکار خاص دینی تزریق میشود، در نتیجه ارتباط دو سویه با دانشآموزان برقرار میشود. مشکل بعدی باورهاست. در گذشته باورها از طریق مراکز مذهبی مانند مساجد شکل میگرفت ولی امروزه انتقال اخبار و باورها از مراجع مختلفی دریافت میشود، بنابراین تا زمانی که ارتباط مستحکمی بین خانواده، مدرسه و مسجد برقرار نکنیم نمیتوانیم جامعهای رو به رشد در همه جهات داشته باشیم. این مدرس حوزه و دانشگاه درباره «مسجد برقرار» اظهار میدارد: رهبری در یکی از فرمایشات خود به «مسجد برقرار» اشاره فرمودند و تأکید کردند مساجد صرف خواندن سه وعده نماز نباشد و باید معارف دینی هم برای مخاطبان بازگو شود. در این صورت مسجد کارکرد خود را پیدا میکند و محل رجوع قشر دانشآموز و نوجوان میشود. آنها در این مساجد مشکلات و مسائل معنویشان را دنبال میکنند و جواب درستی میگیرند به همین دلیل دنبال فرقهها و ضالهها نمیروند.»
عبداللهی در ادامه میافزاید: «گاهی مسجدی را شلوغ میبینیم، اما خروجی ندارد. این یعنی شور بدون شعور در مساجد. سالهاست این اشکال به مساجد وارد است که ۱۰ دقیقه قبل از اذان در را باز میکنند و بعد از برگزاری نماز جماعت بدون هیچ توجهی به حضور نوجوان و بدون سپردن کار به او، ذوقش را خراب و او را برای آمدن به مسجد بیمیل میکنند. از آن طرف تلاشی برای ترمیم آن از سوی پیشنماز و متولیان مسجد انجام نمیشود! چراکه این مهم را جزء وظایف خود ندیده و نمیبینند. مشکل هم همین است. این در حالی است که در دورانهای قبل، نظام آموزشی «مسجد محور» جوابگوی نیازها بود. در مساجد مشکلات اعتقادی و مسائل روز مطرح میشد، اما الان نه در مساجد بلکه در مدارس هم فقط آموزش کتب درسی داده میشود. هندسه زندگی رهاست به همین دلیل دانشآموزان نمیتوانند معادلات زندگی آیندهشان را حل کنند.»
معلم و روحانی که نیازهای دینی و اعتقادی دانشآموزان را بداند تربیت نکردهایم
این جامعهشناس میگوید: «ناترازی بین مدرسه، مسجد و خانواده باعث میشود دانشآموز دچار بحران معنا شود، چراکه خانواده به دلیل قطع ارتباطش با مسجد نمیتواند نیاز دینی فرزندش را برآورده کند، بنابراین برای انتقال معارف باید نظام آموزشی تحول پیدا کند. این تحول هم تا زمانیکه مدارس از معلمان دینی، عربی و قرآنی غیر متخصص استفاده میکنند، اتفاق نمیافتد. حذف جایگاه مربی پرورشی از مصائب و مشکلات در نظام آموزشی است، چراکه ارتباط دانشآموز با دین و مفاهیم قطع میشود. به همین دلیل دانشآموز حتی وقتی هیئت تشکیل میدهد خوراک درستی دریافت نمیکند و حضور روحانی هم در هیئت کارگشا نیست، چون دانشآموز صحبتهای او را درک نمیکند. از طرفی ما یک روحانی و معلمی که نیاز جوان را بداند تربیت نکردهایم، این شکافها در کنار هم باعث میشود به وضع موجود برسیم و شاهد قهر دانشآموز از مساجد شویم. امروز در مدارس نه درس دین و نه درس زندگی داده میشود و فقط دانشآموزان باسواد میشوند.»
کتابها سرفصلهای مناسبی برای بیان نظریهها و اعتقادات دینی ندارند
این مدرس حوزه و دانشگاه با انتقاد به سرفصلهای کتب آموزشی نیز اظهار میدارد: «کتابهای آموزشی برای بیان اعتقادات و نظریه مقاومت سرفصل مناسبی ندارد. نه تنها سرفصل بلکه استادی که بتواند درباره اعتقادات یا حوزههای اخلاقی مانند حوزه مقاومت خوب صحبت کند و حرفی برای گفتن داشته باشد هم ندارد! در این صورت دانشآموز دچار دوگانگی شخصیتی میشود، بنابراین باید گفت، نظام آموزشیمان نظام کنکوری و تست زنی است. معرفت در این نظام هیچ معنایی ندارد، در نتیجه نسل نو دچار خودباختگی میشود و نمیتواند در قبال تهاجمات دفاع کند.»
در مدارس، درسهای اخلاقی بیشتر شعاری است
حجتالاسلام عبداللهی جای آموزشهای اخلاقی در مدارس را هم خالی میبیند و میافزاید: «درس اخلاق در اسلام مطرح است، اما این آموزش بیشتر شعاری است. به طور مثال در کشورهایی مانند کرهجنوبی و ژاپن به دانشآموزانشان آموزش میدهند چطور پای والدینشان را بشویند! آنها با این آموزش میخواهند بین والدین و فرزندان رابطه عمیق عاطفی ایجاد کنند. حال ما این آموزش را در کدام مدرسه داریم؟! احترام به والدین را مکرر میگوییم، اما مهارت، شور و شعوری را که باید در دانشآموز ایجاد شود نداریم. دانشآموز تنها میشنود، اما در عمل نه میبیند و نه انجام میدهد!
خانوادهها برای تحول در آموزش مطالبهگر باشند
عبداللهی با ورود به اینکه بعضی والدین برای فرزندان حکم خودپرداز دارند، میافزاید: «بعضی فرزندان ارتباط مؤثرشان با والدین، برای پرداخت هزینههاست. اینجا خود والدین مقصرند، چراکه آنها برای هر آموزشی مانند ریاضی و علوم حاضرند هر چقدر شده هزینه کنند، اما آموزش قرآن و دین را لازم و ضروری نمیبینند. شاید به این دلیل است که خودشان هم در یک سیستم غلط آموزشی رشد کردهاند. آنها باید از رشد ناقص خود تجربه بگیرند و برای فرزندانشان دنبال رشدی در همه جهات باشند. آنها باید این تحول را در خود ایجاد و سپس از سیستم آموزش و پرورش مطالبه کنند و در این باره روحیه مطالبهگری قوی داشته باشند.»
صدای جوان و نوجوان باید از مساجد شنیده شود
این جامعهشناس در آخر با تأکید بر اینکه اگر این شکافها و مشکلات حل نشود با یک جامعه سکولار روبهرو خواهیم شد میگوید: «اگر تلاش نکنیم تا صدای نوجوانان و نونهالان را از مساجد بشنویم، با بحران معنویت در خانوادهها و جامعه مواجه میشویم و در ادامه جامعهای سکولار خواهیم داشت، به ظاهر اسلامی، اما در باطن غیر اسلامی. شاهد نسلی خودباخته خواهیم بود که در آینده توان مقابله با هجمهها را نخواهد داشت.»