جوان آنلاین: سریال بازنده ساخته امین حسینپور این هفته به قسمت سوم خود رسید و ماجرای گم شدن فرزند ارغوان و کاوه به سرنخهای جدیدی دست پیدا کرد. ابتکار عمل کارگردان و نویسنده سریال در روایت اول شخص در ابتدای هر قسمت سریال و روایت هر شخصیت از زبان خودش است که نشان میدهد مخاطب باید در هر قسمت به تماشای داستان اصلی از زاویه دید آن شخصیت بنشیند. همانطور که در قسمت اول، داستان سریال از زبان ارغوان روایت شد و در قسمت دوم داستان زندگی کاوه، فقر و روزهای سخت کودکی او را دیدیم، در قسمت سوم ماجرای زندگی سرگرد کیانی را تماشا کردیم. زندگی شخصی او که تحت تاثیر یک تصادف و مرگ فرزندش منجر به جدایی از همسرش شد، ما را با کاراکتری روبرو کرد که در کنار وجهه پلیسی او، شخصیتی واقعی و پرچالش دارد.
علیرضا کمالی با درک این نکته و پیشینه شخصیت سرگرد کیانی، به خوبی توانسته این نقش را ایفا کند. آن هم اگر بدانیم این سریال را در زمانی بازی کرده است که نقش رضا پروانه را در سریال «پوست شیر» داشت و تفاوت دو نقش بسیار زیاد است.
او در پوست شیر یک شخصیت برونگرا و پراحساس است که سعی میکند تمام احساساتش را بیرون بریزد و در بازنده شخصیتی درونگرا و شکننده دارد که کسی نمیتواند احساساتش را ببیند و درک کند. این نکته در بازی و رفتارهای او نشان از تسلط کمالی در تمامی لحظههای حضورش در سریال بازنده دارد.
از سوی دیگر ارائه تصویر متفاوت از پلیس ایرانی که فارغ از کلیشههای مرسوم او را پلیسی روادار و آداب دان نشان میدهد که سعی میکند طرف مقابل را به خوبی درک کند و بیهوده خشمگین نمیشود و نگاهی منطقی به موضوع دارد، از دیگر ویژگیهای این شخصیت است. همچنین از آنجایی که خودش داغ فرزند دیده است خانواده ارغوان و کاوه را نیز درک میکند، از همین رو میتوان نگاهی که فیلمساز و بازی کمالی در تصویر متفاوت به پلیس ایرانی در سریال بازنده دارند را نگاهی فارغ از کلیشههای رایج دانست.
سریال بازنده با رویکردی نوآورانه و روایتی لایه به لایه، مخاطب را در دنیایی مرموز و پر از راز فرو میبرد. استفاده از تکنیک روایت اول شخص در ابتدای هر قسمت، به مخاطب این امکان را میدهد تا به عمق روان شخصیتها نفوذ کرده و از زوایای مختلف به ماجرا نگاه کند. این روایت چندگانه، پیچیدگی داستان را افزایش داده و مخاطب را به حدس زدن و تحلیل رویدادها ترغیب میکند.
روایتهای اول شخص در ابتدای هر قسمت، نه تنها به مخاطب اطلاعات جدیدی میدهد، بلکه به او این امکان را میدهد تا به تدریج به ماهیت شخصیتها پی ببرد. این روایتها، به مرور زمان، به هم پیوسته و پازل پیچیده داستان را کامل میکنند. با این حال، هر روایت، زوایای پنهانی از داستان را آشکار میکند که به پیچیدگی ماجرا میافزاید.
معمای اصلی سریال، یعنی گم شدن فرزند ارغوان و کاوه، در لایههای مختلفی پنهان شده است. هر قسمت، سرنخهای جدیدی را ارائه میدهد و مخاطب را به حدس زدن هویت رباینده و انگیزه او وامیدارد. این معمای پیچیده، مخاطب را تا پایان سریال درگیر خود نگه میدارد.
با این حال به نظر میرسد کلید اصلی معمای گم شدن فرزند خانواده کاوه و ارغوان در دستان روایتهایی است که ابتدای هر قسمت توسط هر شخص تعریف میشود. شاید رباینده اصلی فردی باشد که روایت آخر را تعریف میکند. تا قسمت آخر چند راوی دیگر باقی مانده است؟