جوان آنلاین: آنچه در ادامه از نظر میگذرد مروری کوتاه است بر مطلب «مشاورهدادن به دیگران خوب است، اما از راه درستش» که در سیویکمین شماره مجله ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب نوشته جاشوا هبگود- کوت است و محمد مهدیپور آن را ترجمه کرده است.
همه ما در فراز و نشیب زندگی با موقعیتهایی روبهرو میشویم که آرزو میکنیم کاش کسی بود که بتوانیم از او راهنمایی بگیریم. ما به دیگران رجوع میکنیم تا راه و چاه را نشانمان دهند یا شاید اندازه سر سوزنی کمکمان کنند. اما مشاوره گرفتن خیلی وقتها تجربهای مأیوسکننده از آب درمیآید، چه بسا سردرگمتر و ناراحتتر از قبل بشویم. ممکن است وارد شبکه پیچیدهای از راهنماییهای متعارض بشویم و وقت زیادی را صرف این کنیم که چطور به راهنمایی فلانی واکنش نشان دهیم یا چطور بفهمیم که بالاخره حق با کدام یک از کسانی است که با آنها مشورت کردهایم. ریشه بسیاری از مشورتهای ناموفق در دو چیز است؛ یک مشاورههای افراطی و دو تعریف و تمجیدهای سردرگمکننده مشاورهدهندهها از خودشان.
مشاوره افراطی، وضعیتی است که در آن مشاورهدهنده بسیار بسیار بیشتر از چیزی که شما از او میخواهید به شما مشورت میدهد. برای مثال از دوستتان میپرسید که چطور باید خودتان را برای مسابقه دوی ماراتن آماده کنید، اما دوستتان که خودش دونده باتجربهای است ناگهان احساس میکند باید برنامه همه زندگیتان را به هم بریزد تا شما را به دونده ماراتن تبدیل کند. فهرستی از باید و نبایدها دستتان میدهد، رژیم غذایی سخت و پرهزینهای برایتان تهیه میکند و مدام پیگیری میکند که آیا کارهایی که گفته است را انجام دادهاید یا نه.
تجربه رایج دیگری که هنگام مشورت گرفتن از بقیه رخ میدهد، این است که مشورتدهنده به جای آنکه کمکی به حل مشکل ما بکند، شروع میکند به تعریفکردن خاطراتی از خودش که چطور توانسته است در موقعیتهای مشابه از پس کارها برآید و چقدر مبتکرانه و جسورانه عمل کرده است. این معضل مشخصاً وقتی به وجود آید که مشورتدهنده تصویر درستی از مشکل ما ندارد، ممکن است حتی به درستی حرف ما را متوجه هم نشده باشد، اما موقعیت را برای تعریفکردن از تواناییهای خودش یا شاید سرزنش کردن ما فراهم دیده است.
دیوید گوتیه، فیلسوف معاصر که عمر خود را صرف تحقیق درباره ارتباط بین اخلاق و عقلانیت کرد، تعریفی از مشورت خوب ارائه میدهد که برای ما کارساز است. به باور گوتیه، هدف اصلی مشاوره این است که به افراد در حل مسائلشان کمک کنیم بدون آنکه در مسئولیت آنها سهیم شویم.
مشاوره دادن با برنامهریزی مشترک فرق دارد. اگر شما و شخصی دیگر کاری را واقعاً به صورت مشترک انجام میدهید، هر دوی شما مسئولیتی مشترک دارید، اما اگر دارید به کسی مشاوره میدهید، اگرچه هر دوی شما با سؤال عملی مشترکی مواجهید، ولی این مشورت گیرنده است که باید تصمیم بگیرد و مسئولیت تصمیمش را بپذیرد. بنابراین، راز یک مشورت خوب این است: سؤال کسی که از شما کمک میخواهد را خوب گوش بدهید، اما خودتان را به جای او نگذارید، کمی عقبتر بیایید و فرصت ابتکار عمل را به او بدهید تا با راهنمایی شما به تصمیم بهتری برسد.
مشاورهدادن کار پیچیدهای است، فعالیتی است که در آن باید درباره سختیهای رویارویی یک فرد با مسائلش و مسئولیتی که در قبال آن دارد تبادلنظر کنید. غالباً وقتی شروع میکنیم به امر و نهی کردن آدمها یا وقتی سعی میکنیم دانش و علممان را به رخ بکشیم، مشاوره به سادگی از مسیر درستش خارج شده و تباه میشود.