جوان آنلاین: دیده شدن از جمله امیالی است که در بسیاری از انسانها به خصوص قشر جوان و نوجوان- به دلیل اقتضائات سنیشان- وجود دارد. گاهی افرادی با ورود به مسیر انسانیت و روند صحیح دیده میشوند مانند بزرگان دینی و دانشمندان. اما درمقابل هستند همانند ستارگان هالیوودی که هر تلاشی حتی خروج از اخلاقیات انسانی و دریدن گریبان عفت میکنند تا فقط دیده و تحسین شوند. البته در بین همین ستارگان هستند افرادی که آن همه دیدهشدن را کنار میگذارند و با تغییر مسیر و افتادن در مسیر اصلی انسانیت به اصل خود بازگشتهاند. در جایی خواندم که یکی از آنهایی که به تازگی مسلمان شده بود در پاسخ به این سوال که چرا این همه دیده شدن و لایک خوردن در جهان را کنار گذاشتید، گفته بود؛ «از این به بعد میخواهم خدا مرا لایک کند، نمیخواهم مردم دنیا بخاطر یکسری رفتارهای نابهنجار مرا انتخاب کنند. به جایی رسیدهام که دلم میخواهد به انسانیت فکر کنم نه حیوانیت و دوست دارم انسان متعالی باشم.» حال چه میشود فردی به این درجه از تعالی میرسد؟ به اعتقاد دکتر زهرا عباسی، دکترای فلسفه و کارشناس ارشد مطالعات زنان و خانواده، روش گفتگو با جوان و نوجوان مهم است، چراکه او را به سمت نیازهای واقعی و انسانی، باطنی و معنوی خود میبرد و میتواند به قله انسانیت برساند. او میگوید قطعاً تشویق، ترغیب، آگاهی و همراه بودن و معرفی منابع و مراجع میتواند در تشویق و کسب تأیید اجتماعی انسانها مؤثر باشد. وی یکی از راههای قبول و ماندگاری حجاب و عفاف را ایجاد محیطهایی با جاذبه و نشاط میداند و میگوید خانوادهها و مراکز فرهنگی باید در این زمینه بیشتر تلاش کنند، نقابهای شخصیتی را کنار بگذارند و با حفظ کرامت شخصیتی فرزندان به توانمندیهایشان اعتراف کنند تا به مقصود برسند.
متن زیر ماحصل گفتگو با این استاد دانشگاه است که میخوانید.
از نگاه شما نسبت حجاب با حیا و عفاف چیست؟
برای پاسخ به این سوال باید مثال درخت را زد که ریشه آن عفاف یعنی خویشتنداری، عفیف بودن و پرهیز از خطاها و ناهنجاریها و رفتارهای نادرست است. در هر موردی هم صدق میکند. به طور مثال انسانی که سرقت میکند، یا کذاب است یا رفتار دوگانهای دارد و خویشتندار نیست. تنه و شاخههای درخت نیز همان حیاست که برخواسته از ریشه عفت است. همان خویشتنداری که باید در انسان وجود داشته باشد تا انسان را به مرتبه انسانی خودش برساند. با این تعریف میتوان گفت حیا در رفتارهای اجتماعی معنا میشود. البته احادیث فراوانی داریم که ائمه معصومین (ع) فرمودهاند در خلوت خود هم باحیا باشید. حتی در لباس پوشیدن، سلوک فردی، خانوادگی و اجتماعی نیز سفارش شده است. حیا در گویشها و تعاملات نیز باید حفظ شود. اجازه نداریم در حضور دیگران هرطور خواستیم لباس بپوشیم و مثلاً بگوییم میخواهیم عریان باشیم، این موارد حتی کنار خانواده یا محارم نیز مربوط به حیا میشود. از این تعاریف مشخص میشود حیا در سه بخش افکار، گفتار و رفتار باید وجود داشته باشد. حالا حجاب را بگوییم که میشود میوه آن درخت، همان پوشش مناسبی که انسان میتواند داشته باشد. بنابراین برای رسیدن به حجاب و پوشش مناسب که یک مصداق از مصادیق حیاست، خود حیا ریشه و زیرساخت اصلیاش عفاف و خویشتنداری است. پس به جای این همه تبلیغ در پوشش ابتدا باید زیرساختهای حجاب و زیر ساختهای حیا را تقویت کنیم تا در خودآگاه و ناخودآگاه مخاطبین که همان جوانان و فرزندانمان هستند جا بیفتند و درک و عمل شود.
با توجه به تعریفی که از حجاب و عفاف داشتید، میتوان گفت کسی که حجاب ندارد باحیا و عفیف نیست؟
مسئله این است، افرادی که پوشش مناسبی ندارند ممکن است قصدشان بیعفتی نباشد. در اینجا باید برگشت به همان ساختار اصلی که صحبت شد. اگر بخواهیم بنیان یا خانهای بنا کنیم باید زیرساختها را تقویت کنیم که بتوان چند طبقه روی آن ساخت. اکثر افراد به شکل معمولی قصد بیحیایی ندارند ولی ناخواسته در بیحیایی و بیعفتی میافتند، چون ساختار اینطور تعریف شده است. به همین دلیل در دام رفتارهای ناهنجار، بیاخلاقیها و خطوط قرمز میافتند. این افراد ممکن است خودشان بیتوجه باشند و ناخودآگاه در این بیماری و اختلال گرفتار شده باشند. در احادیث هم داریم کسانی که ناخواسته در دام بیحیایی و بیعفتی میافتند ساختارهای، دینی، فکری و اعتقادیشان را از دست میدهند. شاید نمیخواهند در این جریان قرار بگیرند، اما روال طبیعی این مسئله به این شکل است که اگرچارچوبهای مربوط به پوشش را رعایت نکنند؛ ناخودآگاه ضریب امنیت محکم روحی و روانیشان را از دست میدهند و وجودشان را مستعد دریافت ویروسهای بیعفتی و بیحیایی میکنند؛ مانند کسانی که دچار بیماریهای ویروسی میشوند و اگر سیستم دفاعی بدنشان قوی نباشد نمیتوانند مقابل بیماری مقاومت کنند. پس بیعفتی و بیحیایی دو مسئلهای است که باعث میشود ضریب امنیت سیستم دفاعی روح و روان انسان کاهش پیدا کند، وجودش مستعد بیماریهای معنوی شود و کسی که پوشش مناسبی ندارد در مسیر رفتارهای هنجارشکنانه و نادرست و تعاملات نادرست و در مسیر ارتکاب به جرائم قرار گیرد.
سخن شما با والدینی که در داشتن حجاب سخت گیر هستند چیست؟ این سختگیری چه تبعاتی به دنبال دارد؟
باید بگوییم اسلام دین سختگیری نیست. اسلام دین سهله و سمحه است، یعنی آسان گرفتن و چشم پوشی از بعضی موارد و توجه به مبانی فکری عمیق. در قرآن داریم «لااکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» این دو قسمت خیلی به هم مربوط است که در دریافت دین هیچ اکراهی نباید باشد و انسان باید با آگاهی به رشد و کمال برسد. تمام وجود انسان و قلب حقیقی و نبض و رگ حیاتی انسان در تفکر انسان است. اگر تفکر انسان خوب شکل بگیرد تمام زندگانیاش در مسیر رشد و تعالی قرار میگیرد. بنابراین قبل از اجبار باید فکر را درست کرد، باب گفتگو را باز کرد. از همه مهمتر اینکه باید مباحثی که از سوی والدین، معلمان مدارس و اساتید دانشگاه مطرح میشود اقناعی باشد. دقیقاً مانند زمان کرونا که توانستیم افراد را به زدن ماسک برای کمک به سلامتی قانع کنیم. مسائل مربوط به پوشش و حیا نیز همین است. اگر درک شود که پوشش کمک میکند تا روح، ذهن، فکر، وجود و جسم ما توانمندتر شود و انرژیهای مثبتی از آن به دست بیاید، در حفظ آن دقت بیشتری صورت میگیرد.
در برخی کشورها، از موضوع رعایت حریم، حریمشناسی و کسب انرژیهای مثبت طبیعت و کائنات صحبتهایی شده است. در روانشناسی هم داریم اگر فردی در برابر جنس مخالف قرار گرفت اگر حیا، عفت و حجاب نداشته باشد میتواند انرژیهای منفی دریافت کند و اگر پوشیدهتر باشد میتواند از کائنات و طبیعت انرژیهای مثبت بگیرد و توانمندیهایش بالا برود. اینها مطالب مهمی است که باید جوان و نوجوان را نسبت به آنها آگاه کرد تا بداند حجاب به نفع سلامتی روح اوست. طبیعی است هر جوانی از رفتارهای تند و تیز فاصله میگیرد. به طور مثال او را اجبار میکنیم غذایی بخورد، چون برای سلامتیاش لازم است، اما اگر به جای اصرار بیاییم از مزایای آن غذا برای سلامتیاش صحبت کنیم نوعی تشویق برای درخواستهای بیشتر است. پس اگر نگاه و رفتارمان را به سمت آگاهی، تشویق و ترغیب ببریم نیازی به اصرار و سختگیریهای بیمورد نیست.
یکی از خصوصیات نوجوان و جوان کسب تأیید اجتماعی است. با توجه به وضع موجود، والدین و فعالان اجتماعی چه نقشی در پذیرش و مهمتر از آن ماندگاری حجاب و عفاف در جوانان و نوجوانان دارند تا آنها این مقوله را به دیگر نگاهها ترجیح دهند و تنها به دنبال کسب تأییدات اجتماعی نباشند؟
مسئله حجاب در جامعه اسلامی ما تبیین شده است، پس نمیتوان آن را نفی کرد، نکته اینجاست که باید به زبان جوانان سخن گفت، آن هم با زبانی اقناعی و روانشناسانه. به زبانی که نه تنها جوانان این مرز و بوم بلکه جوانان در کشورهایی اروپایی را هم قانع کند تا به حجاب گرایش پیدا کنند. مثال آنها را هم داشتهایم. مانند برخی سلبریتیهای خارجی که آن همه طرفدار را کنار گذاشتند و مسلمانی را انتخاب کردند. این همان مسئلهای است که باید صورت مسئله آن را ساخت که چطور با جوانان صحبت کرد تا به نیازهای واقعی و انسانی، باطنی و معنوی خود پی ببرند و به قله انسانیتشان برسند. قطعاً تشویق، ترغیب، آگاهی و همراه بودن و معرفی منابع و مراجع است که میتواند در تشویق و کسب تأیید اجتماعیشان مؤثر واقع شود.
با یقین به نقش پررنگ والدین در پذیرش حجاب، ولی از مراکز فرهنگی به خصوص مساجد گله بسیاری از سوی خانوادهها شنیده میشود. آنها میگویند در جمعیت مساجد حضور جوانان و نوجوانان کمرنگ یا اصلاً دیده نمیشود. به نظر شما مقصران وضع موجود چه کسانی هستند و راه حل برون رفت از این مشکل چیست؟
یک دلیل آن میتواند تعارض و فاصله بین خانوادهها و مراکز فرهنگی باشد یا امور دوگانهای، که دلیل آن، هم میتواند خانواده باشد هم مراکز فرهنگی. در پاسخ باید گفت اگر خانوادهها تبیینهایی محوری و فرهنگی برای عفاف و حجاب و تربیتهای اخلاقی داشته باشند؛ فرزندان جذب این مراکز خواهند شد. پس نکته اول اینکه پایه گذاری اخلاقیات و تربیت بر عهده خانواده و والدین است که میتوانند سفارشکننده، حمایتکننده یا کمککننده به سمت مسائل فرهنگی باشند. مورد بعدی اینکه، مراکز فرهنگی باید دارای جاذبه و نشاط باشند. در واقع توانایی ماندگاری در آنها وجود داشته باشد. چطور جوانان جذب ورزش، باشگاه، موسیقی و دیدن فیلم میشوند؟ چون جذابیتهایی دارند که فرزندان در آنها حضور جدی پیدا میکنند. ما باید در مسائل فرهنگی مثل حجاب این جذابیتها را ایجاد و درست ترسیم و تبیین کنیم. شاید خیلی از جوانان به همین دلیل است به حجاب گرایش ندارند، چون آن را توأم با جذابیت و نشاط ارائه ندادهایم. نکته بعدی، جاذبه به شرط اخلاق و رفتار درست است. چه بسیار مراکز فرهنگی و خانوادههایی که با اخلاق و جاذبه رفتار نمیکنند. این مراکز و خانوادهها معمولاً رفتارهایی خشک و بدون ایجاد رابطه عاطفی دارند، در حالی که با هر جنس از دختر و پسر باید رفتارهای خاص خودش را داشت و با ایجاد ارتباط عاطفی، با روشهای متنوع و مطلوب، با محبت، بازی و نادیده گرفتن رئیس و مرئوس برخورد کرد. نباید جوان را وارد شخصیتهای دوگانه کرد. آنها باید این طراوت و صداقت را ببینند. یک راه حل این است که با ایجاد گروههای هم اندیشی روی این متدها کار کرد تا طیف وسیعی از این قشر حساس جذب شوند. در آخر توصیه میکنم خانوادهها فرزندانشان را با روابط خودمانی و صمیمانه دریابند. آنها و مراکز فرهنگی نقابها و فیلترهای شخصیتی را کنار بگذارند و یکدیگر را تأیید کنند تا با حفظ کرامت و شخصیت فرزندان و با اعتراف به توانمندی آنان به مقصود برسند.