جوان آنلاین: اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود؛ افکار و حالات روشنفکران حامی رضاخان را بازخوانده است. «معماران نظری حکومت خودکامه» به دست دکتر حسین آبادیان تدوین یافته و مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به تدوین آن همت گماشته است. مؤلف در دیباچه این کتاب و در بازنمایی اهمیت موضوع آن به نکات پی آمده اشارت برده است:
«روشنفکری ایران در فاصله بین دو جنگ جهانی اول و دوم، جز تقلید اندیشههای جوامع بحرانزده پس از جنگ جهانی اول نبود. در این دوره انواع و اقسام ایدئولوژیهای برتریطلبانه مبتنی بر ناسیونالیسم افراطی یا فاشیستی، در همه جای اروپا قابل مشاهده بود. در ایتالیا و سپس اسپانیا و به ویژه بعدها در آلمان نیز دولتها یا نظامهایی مبتنی بر همین ایدئولوژیها تشکیل شد. همچنین در پایان جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی فروپاشید و در همسایگی ایران نیز نظامی مبتنی بر دولت مرکزی مقتدر و ناسیونالیسم ترک تشکیل شد. در ایران، در شرایط هرج و مرج و نابسامانی و ازهمگسیختگی ناشی از انقلاب مشروطیت و ورود قوای بیگانه به خاک ایران در جنگ جهانی اول و بروز قحطی بزرگ و از بین رفتن بخش بزرگی از جمعیت ایران، اندیشههای زورمدارانه و طرفدار ظهور مرد نیرومند و ناسیونالیسم افراطی نیز در میان بعضی از روشنفکران و سیاستمداران طرفدارانی پیدا کرد. زور مرد نیرومند و ناسیونالیسم افراطی، سه عنصر اصلی بودند که یک یا دو یا هر سه آنها، در بین نظریات و گفتار بخشی از روشنفکری این دوره دیده میشدند. اندیشههای ناسیونالیستی روشنفکران این زمان، با عناصری که ذکر شد؛ دو جنبه پیدا کرد: نخست دیدگاههای آریاییگرایی و باستانگرایی و دوم اندیشههای معطوف به استقرار قدرت نظامی خودکامه. تأکید بر میراث ایران پیش از اسلام و در برخی موارد اسلامستیزی در پوشش عربستیزی و توجیه حکومت خودکامه رضاشاه، از نتایج همین رویکرد و گفتار روشنفکری ایران آن زمان بود. همانگونه که مشروطهخواهی بدون تأمل در ماهیت اندیشه مشروطیت و بنیانهای فکری و نظری آن، مورد اقبال فراوان روشنفکران قرار گرفت، اکنون اندیشههای ناسیونالیستی و نظریه حکومت مرد خودکامه، باز هم بدون تأمل در مبادی و مبانی نظری آنها، از سوی عدهای از روشنفکران ترویج میشد! تفاوت این رویکرد با دیدگاههای مشروطهخواهی در این بود که در مشروطه، حداقل تا حدودی، تلاش میشد که نسبتی بین مشروطه با سنت برقرار گردد. پرچمدار این کوشش، روحانیان و برخی مراجع تقلید بودند. اما اندیشههای ناسیونالیستی و مرد نیرومند، در خلا هرگونه نسبت معناداری با گذشته مطرح میشدند. اگر عدهای از روشنفکران صدر مشروطیت به تقلید از اصحاب دایرهالمعارف فرانسه مدعی لیبرالیسم بودند، اکنون روشنفکران نسل دوم باز به تقلید از ایدئولوژیهای نژادی بین دو جنگ جهانی، نوعی ناسیونالیسم سطحی را رواج میدادند. علاوه بر این تمام نگاهها معطوف به ظهور ابرمردی بود، تا ایران را از بحران برهاند و سعادت و امنیت را برای کشور به ارمغان آورد و مردم را با ضرب و زور و تو سری، به سوی ترقی و تجدد هدایت کند. اگر نسل نخست روشنفکری ایران در دوره مشروطه به دنبال برابری و برادری و آزادی بود؛ نسل دوم این روشنفکران به دنبال جباریت بود تا به زور تازیانه، مردم را به شاهراه ترقی هدایت کند. واژهها و اصطلاحاتی مثل تازیانه تاریخ، تازیانه عبرت و تازیانه تکامل، در ادبیات این روشنفکران کاربرد فراوانی داشت...».