جوان آنلاین: «وقتی خانواده محرومی را که توی کپر و خانه خراب زندگی میکند ببینی، دیگر نمیتوانی به این راحتی غذا بخوری، نمیتوانی راحت بخوابی، نمیتوانی در ماشینت بنشینی و شهر را دور بزنی، زیرا تمام دغدغهات میشود این مردم» اینها بخشی از حرفهای جواد یوسفی است که حدود هفت سال است با خانوادهاش ساکن سیستانوبلوچستان شده است تا در رفع مشکلات موجود، همراه مردم این منطقه باشد؛ جهادگری که در میدان کار و خدمت حضور دارد و به روستاهای زیادی سر زده و به وضعیتشان رسیدگی کرده است و حالا پس از سالها تجربه و فعالیت طرحها و ایدههایش یکییکی به نتیجه میرسند و او میتواند ثمره تلاشهایش را ببیند.
یوسفی یکی از فعالان مردمی و جهادی سیستانوبلوچستان است؛ کسی که پروژههای زیادی را برای محرومیتزدایی در این منطقه به اجرا درآورده و حالا پس از چند سال، افتتاح یکی از مهمترین پروژههایش یعنی مدرسه «اشتغال جهت احسان» مثل چراغی پرنور در دل شبهای تاریک میدرخشد.
او متولد ۱۳۵۷ در تهران است و خود را غمخوار هموطنان محرومش در مناطق مختلف و به خصوص سیستانوبلوچستان میداند.
خودش در مورد تصمیم و نحوه عزیمتش به سمت سیستانوبلوچستان میگوید: خرداد سال ۱۳۹۶ بود که با نیت محرومیتزدایی، دست زن و بچه را گرفتم و از تهران عازم سیستانوبلوچستان شدیم. من به خاطر کارهای مختلفی که انجام دادهام، دوسه بار ایران را چرخیدهام و ظرفیتها و مشکلات کشور را میشناسم. با توجه به همین شناخت بود که فهمیدم چرخ پیشرفت و توسعه در مناطق محروم لنگ است. همچنین فهمیدم نقد کردن هم فایدهای ندارد و جز اینکه سر خودت و بقیه را درد بیاوری، کاری از پیش نمیبری. یک جایی باید دل به میدان زد، چون حرف زدن و نقد کردن، وقتی خودت در میدان نباشی، بیفایده است، بنابراین با اتکا به تجربههایی که در نیشابور، کرج و چندین شهر دیگر داشتم، رزومهای برای یکی از ارگانها نوشتم و گفتم دوست دارم در این استان فعالیت کنم. آنها هم استقبال کردند و حضور من در سیستانوبلوچستان شروع شد.
به دنبال الگوی موفق
تجربه ثابت کرده است باید در مناطق محروم چند الگوی صحیح ساخته شود تا آنها در جامعه محلی تکثیر شوند و مسیر توسعه را برای سایر مردم باز کنند.
آنطور که یوسفی میگوید: اگر الگوی درست ایجاد کنی، خانوادهها میبینند که مثلاً یک نفر در روستا اوضاع خانوادگیاش مدام بهتر میشود، اوضاع فرهنگیاش بهتر میشود، بچههایش باسواد شدهاند، هوای همه را دارد، به دیگر دامداران مشورت میدهد، این آدم در چشم مردم بزرگ و تبدیل به الگو میشود. روستانشینان در مجاورت باهم، با گفتمان بومی، این تجربه موفق را منتقل میکنند و این مدل تکثیر میشود تا جایی که توسعه استان به صورت پایدار و مستمر شکل میگیرد.
«مرجعیت اجتماعی» ایده دیگری است که جهادگر داستان ما در سیستانوبلوچستان آن را دنبال میکند. در نظام فکری او این ایده، یک پله بالاتر از «الگوی اجتماعی» قرار میگیرد و نقشی تعیینکننده در توسعه مناطق محروم خواهد داشت.
خودش میگوید: مرجع اجتماعی چیزی فراتر از الگوی اجتماعی است. مرجع اجتماعی کسی است که در منطقه ساکن میشود تا مردم آن منطقه را رشد دهد و کمکشان کند. دغدغهاش صرفاً حوزه اقتصادی نیست، بلکه معتقد است باید حوزههای فرهنگی و اجتماعی را هم تغییر و رشد دهد. این کسی است که تحول مردم، بساط شادی و انرژی او را جور میکند. من از خوشحالی مردم خوشحال میشوم. تولید این مراجع اجتماعی خیلی کار سختی است؛ اگر شما برای ایجاد یک الگوی اجتماعی ۱۰ سال وقت میگذارید، برای ایجاد یک مرجع اجتماعی باید ۲۰ سال وقت بگذارید، آن مرجع اجتماعی، متحولکننده جامعه اطراف خودش است، یعنی نه تنها الگو است که دغدغهاش نجات آدمهاست. مرجع خودش سراغ مردم و جامعه محلی میرود، مطالبهگری میکند، نقدهایش را میگوید، تغییر میدهد و در نهایت خودش را تکثیر میکند.
راهکاری که او و تیم همراهش برای تولید و پرورش مراجع اجتماعی در پیش گرفتهاند، در قالب مدرسه «اشتغال جهت احسان» رخ نشان داده است.
یوسفی درباره این مدرسه که از اواسط مهرماه امسال فعالیت خود را آغاز کرده است، توضیح میدهد: این ایده را سال ۱۳۹۸ مطرح کردم و تا امروز پیگیرش بودهام. ما در حوزه انسان و پرورش انسان بسیار فقیر هستیم و همین باعث میشود تکثیر افراد فعال و کنشگر به کندی صورت بگیرد. ما در کارهای بزرگ معمولاً تنها هستیم و نمیتوانیم کارهای بزرگ بکنیم، چون تکثیر نشدهایم و آدم متناسب با آن کار نداریم. آدمهایی را نداریم که با تفکر ما کنارمان رشد پیدا کنند.
بر همین اساس ایده «مدرسه اشتغال» به ذهن او خطور میکند: مدرسه اشتغال سعی دارد کمکاری مدارس و دانشگاهها را جبران کند. نتیجه دانشگاهی که ما امروزه داریم، چیست؟ افراد متوقعی که به صورت تخصصی هیچ تجربهای ندارند، شغل ندارند و ازدواجشان به خاطر اینکه سطحشان بالا رفته و انتظاراتشان زیاد است، به مشکل خورده. این افراد میگویند من فوقلیسانس و دکترا دارم، چرا بروم شغل فنی؟ راستش من معتقدم از طرفی مسیر دانشگاهی باید تغییر کند و از طرف دیگر، قرار نیست همه ما به دانشگاه برویم.
به جای حرف باید کار کرد
یوسفی درباره تفاوتهای «مدرسه اشتغال جهت احسان» با سایر مدارس اشتغال که در بعضی شهرها فعال هستند، میگوید: ایراد کار مدارس اشتغال که امروز در کشور فعال هستند، این است که آنها افرادی را پرورش میدهند که به لحاظ تخصصی و اشتغال آموزش دیدهاند، اما به لحاظ هویتی خالی هستند. انتهای کار آنها این است که شما جامعهای مثل ژاپن دارید که همه در آن حرفهای هستند، ولی خالی از هویت و ارزشهای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی هستند. میبینید که خودکشی، افسردگی و تنهایی در ژاپن زیاد است، چرا؟ چون روی هویت آن فرد کار نشده است.
شعبه اول این مدرسه در زاهدان است و او امید دارد به زودی در سایر شهرها نیز تأسیس این مدارس انجام شود تا مسیر توجه به دغدغههای اجتماعی و به ثمر رساندن استعدادهای نوجوانان سیستانوبلوچستانی گسترش بیشتری پیدا کند: ما در این مدرسه سعی میکنیم در کنار آموزش تخصص و ایجاد تجربه کاری، روی هویت آنها هم کار کنیم. دانشآموزی که در مدرسه اشتغال درس میخواند، در نهایت یک نیروی متحولکننده مسلمان دغدغهمند بار میآید. کسی که نه تنها تخصص دارد، بلکه اخلاق و هویت هم دارد، به ارزشهای ملی و میهنی خودش هم باورمند است. این فرد کسی است که میتواند الهامبخش جامعه محلی باشد و چرخ توسعه استان را بچرخاند.
تا امروز روی مدرسه اشتغال جهت احسان حدود ۱۸میلیارد تومان سرمایهگذاری شده است، یعنی ۴۵۰میلیون تومان برای هر دانشآموز طی سه سال! مبلغی که به کمک نیکوکاران و خیران فراهم شده و ارگان یا نهادی از آن حمایت مادی یا معنوی نکرده است.
یوسفی از تمام نیکوکارانی که در این مسیر با ایده او همراهی کردهاند، تشکر میکند و درباره اهمیت این مدرسه و نحوه کار آن میگوید: شما اگر به بهترین دبیرستانهای تهران هم بروید، این عددها را نمیبینید. چرا به اینجا رسیدهایم؟ چون محتوای مدرسه را خودمان تولید میکنیم. هم محتوای تخصصی و هم محتوای هویتی و فرهنگی. آموزشهای این مدرسه را با جدیدترین روشهای روز پیش بردهایم، مثلاً یکی از برنامههای این مدرسه، تفکر سنجشگر است. تفکر سنجشگر، یعنی تمام ارجاع دانشآموز باید به کتاب باشد، پس باید کتابخوانی را در اولویت بگذارد، باید نویسندگی را یاد بگیرد، باید اهل مباحثه و گفتگو باشد. الان بسیاری از دانشآموزان در مناطق محروم استان سیستانوبلوچستان با اینکه پایه دهم هستند، هنوز نوشتن بلد نیستند، خواندن بلد نیستند، حتی بلد نیستند به صورت کلامی با یک نفر حرف بزنند و ارتباط بگیرند. ما در این مدرسه نیروهایی پرورش میدهیم که مجهز به کلام و کلمه باشند و بتوانند با جامعه خودشان ارتباط برقرار کنند.
۴۰ دانشآموز، نخبه و جهادگر
مدرسه «اشتغال جهت احسان» ۴۰دانشآموز دارد و جهادگر عرصه فرهنگ و هنر ایران با بیان اینکه سازوکار خاصی برای بورسیه این دانشآموزان در نظر گرفته شده و به رغم اینکه مدرسه غیرانتفاعی است، شهریهای از آنها دریافت نمیشود. یوسفی میگوید: برای جذب دانشآموزان اردوها و برنامههای متعددی برگزار کردهایم. برای اینکه ریزش کمتری داشته باشیم، همان ابتدای کار مؤلفههایی را در نظر گرفتهایم و سختگیریهای خاصی روی انتخاب افراد داشتهایم. مثلاً مدل شخصیتی فرد را بررسی کردهایم، چند تست روانپزشکی گرفته و با انجام بازیهای مختلف شخصیت آنها را بررسی کرده ایم. فرایند جذب دانشآموزان، طی یک کار علمی و تخصصی انجام شده است. درسهایشان در طول سال کاملاً عملیاتی است. مثلاً اگر آموزش کار گلخانهای داریم، دانشآموز را به یک گلخانه واقعی میبریم و در آنجا به او آموزش میدهیم. با این روش بچهها تمام ریسکها و خطاها را به چشم خود میبینند و تجربه میکنند، نه اینکه یک نفر برای آنها تعریف کند گیاه فلفل چیست و چطور کاشت و برداشت میشود. بچهها از همان ابتدا در روند عملیاتی آنچه میآموزند حضور دارند و به صورت واقعی کار را یاد میگیرند. در حقیقت فضایی ایجاد میکنیم که دانشآموز بعد از اتمام دوره بتواند صفر تا صد مدیریت تخصصی را که میآموزد، انجام دهد.
این مدرسه بعد از آموزش، دانشآموزان خود را تنها نمیگذارد، بلکه به عنوان شتابدهنده شغلشان در کنار آنهاست؛ اگر دانشآموزی از مدرسه با نمرات بالا فارغالتحصیل شود، شغل او از سمت ما تضمین میشود. کمک میکنیم که سر کار برود یا شغل خودش را راه بیندازد، ضمناً باید بگویم اگرچه برای دانشآموزان مدرسه ۴۵۰میلیون هزینه میکنیم، اما دوره را طوری برنامهریزی کردهایم که خود بچهها در دوره تحصیل برای مدرسه درآمد ایجاد میکنند، یعنی عملاً شهریهشان را برمیگردانند. اینگونه شخصیت و عزتنفس بچهها هم حفظ میشود و فکر نمیکنند که کسی به آنها صدقه داده است، این یک بازی برد- برد است.
این فعال اجتماعی محصول نهایی مدرسه اشتغال را تولید مراجع اجتماعی میداند که به واسطه داشتن تخصص و تعهد به صورت توأمان و از همه مهمتر شناخت جامعه محلی، میتوانند موتور توسعه مناطق محروم را روشن کنند. او میگوید: این ایده برای کمک به محرومیتزدایی در مناطق محروم است. مدرسه، مراجع اجتماعی تربیت میکند که میتوانند متحولکننده جامعه محلی باشند. با آدمهای معمولی نمیتوان این حجم کار را پیش برد. دانشآموزی که از مدرسه اشتغال جهت احسان فارغالتحصیل میشود، بچه مسلمانی میشود که در عین تخصص، تعهد و اخلاق هم دارد. تلاش ما این است که در مدرسه اشتغال، چنین کسانی را برای کشور تربیت کنیم.
نمای نزدیک
فقر فرهنگی زیاد است
باید پذیرفت که خیلی از ما شعار محرومیتزدایی میدهیم، اما کمتر کسانی هستند که به قول معروف پاشنه کفش خود را ور بکشند و پا به میدان بگذارند. جهادگر بیادعای سیستانوبلوچستان معتقد است: یک دسته از افراد، درباره مسائل اقتصادی و اجتماعی کشور و مناطق محروم فقط نق میزنند. درصد کمی هم در حد بضاعتشان کار میکنند که من سعی کردم در دسته دوم قرار بگیرم. سیستانوبلوچستان عرصه خیلی سختی است؛ هم مردمان شریفی دارد، هم مشکلات زیادی. متأسفانه در دورههای اخیر ما دچار تغییر فرهنگ شدهایم، البته این اپیدمی است و به میزان مختلف در تمام استانها به چشم میخورد. منظورم از تغییر فرهنگ هم فقر فرهنگی است. ما در مناطق محروم با یک فقر فرهنگی روبهرو هستیم، همین باعث میشود مردم به سمت مطالبهگری نروند. گویا بعد از مدتی برای بیرون رفتن از این محرومیتها تلاش نمیکنند و فکر میکنند این قناعت است. یوسفی درباره استمرار محرومیتها در این استان میگوید:، چون دولتها چهار ساله هستند و ساختارها آنقدر نظاممند نیست که دولتهای مختلف در امتداد هم یک کار منسجم را انجام دهند، کارها به سرانجام نمیرسد. هر کسی دنبال این است که برای چهار سال دوم گزارش بدهد تا دوباره رأی بیاورد. تغییرات لازم هم یکیدو ساله ممکن نیست. خیرین هم یا صبور نیستند یا نمیتوانند بعضی دردسرها را قبول کنند. وقتی بخواهید در مناطق محروم تغییر ایجاد کنید، مسئولیت بر گردنتان میافتد. خیری میگوید، من فلان مقدار پول میدهم یا فلان ساختمان را میسازم، به موضوع دیگری هم کار ندارم! حق دارند، خیلیهایشان آنقدر گرفتاری دارند که نمیتوانند وقت خودشان را در مناطق محروم صرف کنند. خیلی دغدغهمند باشند، مبلغی پول میدهند و میروند. شخص، سازمان یا ارگانی نداریم که ۲۰-۱۰ سال در یک منطقه فعالیت پایهای و اصولی کند.