جوان آنلاین: نخستین بار با آثار و کتابهای ماریو بارگاس یوسا در کلاسهای روزنامهنگاری آشنا شدم. یکی از استادان روزنامهنگاری خواندن کتاب «نامههایی به یک نویسنده جوان» را به ما علاقهمندان به ادبیات و کار روزنامهنگاری پیشنهاد کرد و پس از آن بود که علاقهمند آثار یوسا شدم. نشستن پای حرفهای یک استاد و راهنماییهای نویسندهای که جایزه نوبل ادبیات گرفته و در سراسر جهان به عنوان چهرهای سرشناس شناخته میشود، بسیار راهگشا و هیجانانگیز بود. از همان جا و از همان کتاب، یوسا که در نقش معلمی مهربان و صبور به نویسندگان جوان توصیههایی درباره نویسندگی میکرد، به نویسنده محبوبم تبدیل شد.
کاوشهایی در تاریکی ذهن
«نامههایی به یک نویسنده جوان» از یوسا دقیقاً جایی است که ادبیات، فلسفه، روانشناسی و ساختارگرایی به هم میرسند. این اثر کوتاه، در ظاهر بهنظر میرسد صرفاً توصیههایی برای نویسندگان باشد، اما در عمقش، یک تأمل فلسفی درباره ماهیت ادبیات و نوشتن است.
یوسا بارها در کتاب، تأکید میکند که ادبیات برای جبران ناکامیهای جهان واقعی زاده میشود. به تعبیر او، نویسنده کسی است که نمیتواند با واقعیت کنار بیاید، پس دست به بازآفرینی آن میزند. در اینجا ادبیات نقش جایگزین بازی میکند، اما نه از جنس فرار یا فانتزی، بلکه به مثابه یک نظام دوم از معنا که در آن میتوان حقیقتهایی را دید که در جهان عادی دفن شدهاند.
یوسا نوشتن را نوعی شناخت وجودی میداند. برای او، نوشتن نه فقط یک بیان که یک کاوش در تاریکی ذهن است. او از نویسندگی دفاع میکند، چون حین نوشتن، نویسنده خودش را آزمایش میکند. یوسا در یکی از زیباترین جملات کتاب مینویسد: «داستاننویس، یک روانشناس تجربی است که دستگاهش زبان است، نه علم.» او معتقد است که نویسنده نه تحلیلگر دادهها، بلکه کاوشگر عواطف، انگیزهها، ترسها و رؤیاهای انسانی است، اما ابزار او منطق علمی نیست، بلکه ساختار روایی و فرم است. در «نامههایی به یک نویسنده جوان» یوسا در ظاهر دارد درباره فن نویسندگی حرف میزند، اما در باطن، درباره مسئله حقیقت، تخیل، اخلاق و قدرت زبان تأمل میکند. ادبیات برای او فقط یک ابزار نیست، بلکه یک نحوهبودن در دنیاست.
تمرینی برای درک انسان بودن
برای مخاطبان ایران «چرا ادبیات» معروفترین کتاب یوسا به حساب میآید؛ کتابی شیرین و دلچسب درباره تأثیر ادبیات در دنیای امروز. یوسا در این اثر به این پرسش بنیادی پاسخ میدهد که ادبیات چه نیازی را در ما پاسخ میدهد و چرا نباید آن را به حاشیه برد؟ این کتاب در ظاهر یک دفاعیه از ادبیات است، اما در باطنش، پر از دغدغههایی است درباره هویت انسان مدرن، خطرهای ناپدید شدن تخیل و تنهایی ما در جهانی تکنولوژیک.
نقطه آغاز یوسا در کتاب یک مشاهده ساده است: ما در جهانی زندگی میکنیم که تحت سلطه رسانه، علم و تکنولوژی است و ادبیات دارد آرامآرام از حاشیه هم بیرون رانده میشود، اما او بلافاصله یک خط قرمز میکشد و مینویسد: «جامعهای که ادبیات را کنار بگذارد، خودش را از ابزار اساسی شناخت انسان محروم میکند.»
نویسنده پرویی بارها به این نکته اشاره میکند که ادبیات تنها سرگرمی نیست بلکه جایی است که ما خود را میبینیم، با ضعفهایمان مواجه میشویم و اخلاق را در موقعیتهای پیچیده تجربه میکنیم. یوسا استدلال میکند که ادبیات فرصتی برای ورود به ذهن و قلب دیگران است. با خواندن رمانها، ما رنج، ترس، عشق، امید و تجربههای دیگر انسانها را زندگی میکنیم و این، توانایی ما برای همدلی، درک و اخلاق را افزایش میدهد. ادبیات ما را از زندان «خود» رها میکند. یوسا در این بار اینگونه مینویسد: «ادبیات، ما را تمرین میدهد برای درک انسان بودن.»
یوسا نگران فرهنگی است که ادبیات را به حاشیه میبرد، چون معتقد است جامعهای که ادبیات را کنار بگذارد، در معرض کمعمق شدن اندیشه، رشد خودخواهی و زوال اخلاق جمعی قرار میگیرد. از منظر او «ادبیات ما را از سقوط به ابتذال و بیتفاوتی نجات میدهد.»
در بخشی از کتاب، یوسا با نگرانی از رشد «فرهنگ بصری»، زوال تدریجی فرهنگ مکتوب را ترسیم میکند؛ جهانی که بیشتر میبیند تا بخواند. او هشدار میدهد که حذف تدریجی ادبیات، نشانهای از نوعی فقر در تخیل و زبان است. جامعهای که دیگر رمان نمیخواند، واژههایش را از دست میدهد و جامعهای که زبانش فقیر شود، فکرش هم فقیر میشود.
در یک جمله، یوسا در این کتاب ادبیات را چنین میبیند: «ادبیات، ابزاری برای زندهنگهداشتن رؤیا، حافظه و اخلاق در دنیای پسامدرن است.» کتاب «چرا ادبیات؟» صرفاً دعوت به مطالعه نیست، بلکه دعوت به دفاع از قلمرو انسانی ماست در جهانی که دارد هرچه بیشتر به داده و مصرف و سرعت آلوده میشود. یوسا در پایان کتاب با لحنی جدی و هشداردهنده چنین مینویسد: «ادبیات، کالایی لوکس نیست، نیازی روحی و اجتماعی است. ادبیات، حافظ وجدان انسانی ماست.»
پس از این کتابها، نوبت به تجربه خواندن «سوربز» مهمترین اثر یوسا رسید. «سور بز» روایت کالبدشکافی استبداد است. نویسنده در این کتاب سراغ یکی از مخوفترین دیکتاتوریهای امریکای لاتین میرود: حکومت رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن. یوسا در هر دو رمان، با شکستن روایت خطی و تکصدا و با رمزگذاری فضاها، بدنها و زبانها کاری میکند که خواننده فقط داستان نخواند، بلکه تاریخ را احساس کند.
رمانی خواندنی که داستانش از دل تاریخ میآید و داستانی سیاسی را از زاویه دیدهای مختلف بررسی میکند. برای کسانی که کمتر رمانهای سیاسی خواندهاند، خواندن «سوربز» تجربهای دلچسب و دلنشین است. این کتاب تعریف دقیق همان تعاریف «یوسا» در مورد ادبیات است، ادبیاتی که نسبت به مسائل تاریخی و اجتماعی بیتفاوت نیست و سعی میکند زوایای مختلفی از هویت، روان و زندگی آدمها در جایگاههای مختلف را نشان دهد.