کد خبر: 1205689
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۴:۴۰
نگاهی به کتاب «هدایت سوم» (خاطرات سردار محمدجعفر اسدی از انقلاب و دفاع مقدس)
مادربزرگ برای من همان قهرمان دوران کودکی‌ام بود؛ قهرمانی که در چند ماهگی فقط با یک بوی خوش آغوش معنی پیدا می‌کرد؛ بویی که مثل هر آدمی فقط مال خودش است. بوی پوست تن و لباس‌ها یا عرق بدن و عطر‌هایی که درمی‌آمیزند و می‌شوند شمیم خوش آغوش مادربزرگ....
غلامحسین بهبودی

جوان آنلاین: سردار محمدجعفر اسدی فرمانده لشکر ۳۳ المهدی در دوران دفاع‌مقدس بود. او از قدیمی‌ترین فرماندهان میدانی جنگ است که خاطرات زیبایی از حضور در انقلاب و مناطق مختلف جبهه‌های دفاع‌مقدس دارد. کتاب «هدایت سوم» خاطرات اسدی از این دوران پرافتخار تاریخ معاصر کشورمان است که با هم نگاهی به داشته‌های این کتاب می‌اندازیم.

شمیم در خاک افتاده
خاطرات سردار اسدی از دوران کودکی او شروع می‌شود. قلم خوب نویسنده (سیدحمید سجادی‌منش) از همان ابتدا خواننده را درگیر خود می‌کند. راوی نیز بسیار پرحوصله است و با جزئیات به بیان خاطراتش می‌پردازد. در همین بخش «شمیم در خاک افتاد» از قول سردار اسدی می‌خوانیم: «مادربزرگ برای من همان قهرمان دوران کودکی‌ام بود؛ قهرمانی که در چند ماهگی فقط با یک بوی خوش آغوش معنی پیدا می‌کرد؛ بویی که مثل هر آدمی فقط مال خودش است. بوی پوست تن و لباس‌ها یا عرق بدن و عطر‌هایی که درمی‌آمیزند و می‌شوند شمیم خوش آغوش مادربزرگ....»


فعالیت‌های انقلابی
سردار اسدی متولد سال ۱۳۲۷ است و نسبت به دیگر فرماندهان لشکر دفاع‌مقدس او سن و سال بیشتری دارد. در دوران انقلاب و سپس شروع دفاع مقدس او خدمت سربازی رفته و با تجربه بود؛ بنابراین خیلی زود وارد جریان انقلاب و مبارزات انقلابی شد: «سال ۱۳۵۵ بود و بیش از یک‌سال از حضور ما در نورآباد می‌گذشت که یک روز قرار شد به کازرون برویم و با مبارزان آنجا هماهنگی‌هایی داشته باشیم و تعدادی اعلامیه رد و بدل کنیم. گویا چند نفر از انقلابی‌ها آنجا را زیرنظر داشتند و متوجه ارتباط ما با آن‌ها شده بودند که یک دفعه ماشین شهربانی جلوی‌مان پیچید. حالا در شهربانی کازرون داریم از مأمور‌ها کتک می‌خوریم....»


روز‌های اول جنگ
سردار اسدی از همان روز‌های شروع دفاع‌مقدس، خودش را به مناطق عملیاتی می‌رساند. این بخش از خاطرات او از جذابیت‌های زیادی برخوردار است. خصوصاً که در همان روز‌ها خاطره زیبایی از ملاقات با شهید حسن باقری بیان می‌کند: «در اولین رفت‌و‌آمد‌ها به گلف (پادگان محل استقرار فرماندهان سپاه در اهواز) جوانی با صورت کم مو و قد و قواره نه چندان رشید می‌دیدیم که چهار پایه‌ای زیر پایش می‌گذارد و با نقشه دیواری ور می‌رود. از این قضاوت‌های عجولانه می‌کردم که با این جثه جمع و جورش می‌ترسد برود خط مقدم و یک‌جوری خودش را اینجا مشغول کرده! دومین یا سومین باری که او را دیدم، کاغذ فرمول پیروزی را که بچه‌های گلف به دیوار چسبانده بودند با عصبانیت کند و پاره کرد. روی کاغذ نوشته بود اطلاعات ۲۰ درصد عملیات ۸۰ درصد. پیروزی صد درصد...، اما او اعتقاد داشت عملیات بدون اطلاعات یعنی تلفات بالا....»


لشکر المهدی (عج)
سردار اسدی در دفاع‌مقدس بیشتر به عنوان فرمانده لشکر ۳۳ المهدی (عج) شناخته می‌شود. بیشتر حضور او در جبهه‌ها نیز مربوط به فرماندهی این لشکر است. در این بخش از خاطرات او ما از زاویه دید یک فرمانده لشکر برخی از عملیات دفاع‌مقدس را آشنا می‌شویم. در پایان به بخشی از خاطرات اسدی درباره عملیات کربلای ۴ اشاره می‌کنیم: «نیمه‌های شب سوم دی ۶۵ وقتی رمز عملیات کربلای ۴ اعلام شد و نیرو‌ها به خط دشمن زدند، ما اولین یگانی بودیم که از اروند عبور کردیم و رسیدیم به جاده آسفالته لشکر ۷ ولیعصر هم که سمت چپ ما بود، خودش را رساند آن طرف رود. تماس گرفتیم و گزارش وضعیت‌مان را به حسن علایی دادیم، عملیات کربلای ۴ را قرارگاه‌های نوح، نجف، کربلا و قدس مدیریت می‌کردند.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار