
فريدون حسن
همه چيز تمام شد، سروصداها خوابيد، اصلاً انگار نه انگار كه اتفاقي افتاد، رقابتهاي جهاني كشتي پاريس كه به پايان رسيد، آقايان وزارتنشين ورزش بنا به اختلافات قبلي و حقخواهيهاي رسول خادم عدم نتيجهگيري تيم كشتي آزاد را بهانه و چوب كردن براي زدن بر سر ورزش اول ايران، همان ورزشي كه وقتي پاي بازيهاي آسيايي و المپيك به ميان ميآيد براي شروع آن و كسب مدال در آن لحظهشماري ميكنيم.
اين روزها همه ساكت هستند، موفقيت كشتي فرنگي ديده نشد چون بنا بود كه ديده نشود، چرا چون رئيس فدراسيون چه قبل از المپيك و چه بعد از آن حرفهايي زد كه به مذاق آقايان وزارتنشين خوش نيامد. درخشش حسن يزداني آزادكار هم ديده نشد؛ چراكه آن هم قرار نبود ديده شود بنا به همان دلايلي كه در بالا آمده است.
اما ديروزي خبري آمد، خبري از تمجيد روسها از حسن يزداني، همان قهرمان المپيك و قهرمان جهاني كه اصلاً در ايران ديده نشد، كسي هم از آقايان مسئول به استقبالش نرفت. هر چند كه مردم برايش سنگ تمام گذاشتند. ولي كسب 46 امتياز از پنج مسابقه شاخكهاي روسها به عنوان حريف اول كشتي ايران را حساس كرد. روسها نوشتند «پسري حريص در كسب پيروزي» و «كشتيگيري كه يك لحظه نميايستد و به طور دائم بر حريف فشار ميآورد» و...
اما اينجا در ايران همه حسن يزداني را فراموش كردند، تمام شد، رفت تا رقابتهاي جهاني ديگر يا حتي براي بازيهاي آسيايي اندونزي، يزدانيها فراموش شدند، كشتي از ياد رفت، هر چند جناب وزير با رسول خادم جلسه برگزار كرد و در جريان چند و چون مشكلات قرار گرفت ولي واقعيت اين است كه بچههاي نايب قهرمان جهان كشتي فرنگي دوباره به خانه سوت و كور كشتي برگشتند، همان جايي كه برق و آبش درست قبل از رقابتهاي جهاني پاريس قطع شد، بچههاي آزادكار هم به آنها ملحق شدند همانها كه در بينشان پسري حريص وجود دارد براي پيروزي و البته ميتوان نمونهاش را زياد در ايران پيدا كرد به شرط آنكه چشمي براي ديدن و پيدا كردنشان وجود داشته باشد.
روسها خوب ميدانند با چه اعجوبههايي در كشتي ايران روبهرو هستند ولي ما خودمان نميدانيم چه ستارههايي داريم، روسها تاكنون دوبار ضرب شصت يزداني را چشيدهاند و بيهوده نيست كه اينگونه لب به تمجيد از او گشودهاند. اما ما اينجا براي او چه كردهايم، براي آسودگي خاطرش، براي تمرين مناسبش و براي آيندهاش، نه براي او كه براي كشتي و آينده آن چه برنامهاي داشتهايم اينكه همه بارها و برداشتنش را بر عهده فدراسيون و رسول خادم بگذاريم راحتترين كار ممكن است، اما در اين ميان تكليف دولت و وزارت ورزشش چه ميشود، دولتي كه شعار اميد و تدبير سر ميدهد. اميد يعني جواناني چون يزداني كه رقيب اينگونه ميستايدش، تدبير يعني برنامه داشتن براي تيمهايي چون كشتي فرنگي كه نايب قهرمانياش را به قهرماني بدل كند، كشتي ايران ستاره چون يزداني كم ندارد، روسها و بقيه رقبا اين واقعيت را به خوبي درك كردهاند، اما گويا اينجا و در ايران همه چيز فراموش شده، حتي ديگر صداي اعتراضهاي برنامهريزي شده و خودخواهانه نيز به گوش نميرسد، كشتي به خانه كشتي برگشت و همه چيز تمام شد، رفت تا مسابقات بعد كه همه دوباره ياد دلاوريهاي امثال حسن يزداني بيفتند.
پيش از اين نوشتيم كه رقابتهاي جهاني تمام شد و حالا نوبت آقايان مسئول است كه به داد كشتي برسند، اما مثل هميشه چيزي ديده نشد و درست بر خلاف ما رقبا بيدار و هوشيارند و خيلي خوب حركات ستارههاي ما را رصد ميكنند. چقدر خوب قدري از آنها ميآموختيم و بهتر و بيشتر ستارههايمان را ميديديم و از آنها مراقبت ميكرديم.