![](/files/fa/news/1394/4/13/153800_781.jpg)
پيشرفت در پرونده بازجويي از يك قاچاقچي بزرگ اشياي تاريخي در هند با كشف جنجالي ارتباط عميق او با چند موزه بزرگ امريكايي متروپوليتن نيويورك، مؤسسه هنر شيكاگو و موزه هنر آسيايي در سان فرانسيسكو همراه شده است، به تازگي نيز موزهداران و كارشناسان امريكايي در اظهارنظرهايي استعمارگرايانه، جنايت فرهنگي داعش را بهانه كرده و بارها تكرار كردهاند كه موزههاي غربي بهترين جا براي حفظ اشياي تاريخي ساير كشورهاي دنيا هستند، آيا دوباره پديده استعمار در دنياي هنر در حال ظهور است؟
خدا ميداند از تاريخ باستاني ايران، چه تعداد اشياي ارزشمند ناشناخته در موزههاي امريكا به خصوص موزههاي خصوصي پراكنده است، صدها لوح تاريخي دوره هخامنشي كماكان در اسارت اين كشور بوده و براي بازگشت به ايران در انتظار رأي دادگاه امريكايي هستند، با اين حال مدتي است كه تقريباً هر ماه موزههاي امريكا يك شيء تاريخي را به كشور زادگاه خود باز ميگردانند. اواخر بهار امسال، مقامات ايتاليايي 25 شيء تاريخي عموماً غارت شده توسط قاچاقچيان را به نمايش گذاشتند؛ اين اشيا سر از موزههاي امريكا در آورده اما با تلاش مقامات ايتاليايي استرداد شده بودند. چند هفته قبل نيز موزه كليولند امريكا مجسمه تاريخي هانومان را به كامبوج بازگرداند. اين اثر در دهه 60ميلادي از داخل معبدي به سرقت رفته و بعد از طي سلسله مراتب دادوستد ميان دلالان اشياي تاريخي در نهايت به اين موزه امريكايي رسيده بود. در اوايل بهار امسال هم موزه هونولولو امريكا مجبور به استرداد هفت شيء باستاني متعلق به كشور هند شد. اين اشيا را عتيقهفروشي به نام سوباش كاپور براي موزه امريكايي خريده بود. او اكنون در بازداشت پليس هند است و تحقيقات و بازجوييهاي بيشتر درباره اين قاچاقچي آثار تاريخي نشان داد كه او چند دهه در كار جا به جا كردن غيرقانوني آثار باستاني از هند و جنوبشرقي آسيا به غرب بوده و از اين محل چيزي حدود 100ميليون دلار يا شايد هم بيشتر از آن را به جيب زده است.
آنچه بعد از دستگيري كاپور و بازجويي از او بيشتر جنجال برانگيز شد ارتباط مستمر او با موزههاي امريكايي متروپوليتن نيويورك، مؤسسه هنر شيكاگو و موزه هنر آسيايي در سان فرانسيسكو است.
اين كشف جديد حالا دارد فشار مضاعفي را بر موزههاي امريكايي وارد ميكند، چراكه حالا چنين استنباط ميشود كه اين موزهها خانه اشياي باستاني به يغما رفته از ساير كشورها هستند.
در حالي كه افشاي چنين اخبار شرمآوري بايد ماهيت غرب و موزههاي غربي را تهديد كند اما اوج وقاحت برخي رسانهها و متفكران غربي را ميتوان در تقبيح كردن عمل كشورهايي دانست كه خواستار استرداد اشياي تاريخي به غارت رفته خود از امريكا شدهاند. رسانهاي نوشته كه افزايش شمار درخواست كشورهاي صاحب اين اشيا براي استرداد آنها از موزههاي امريكايي، ساخت يك موزه جهاني براي ارائه هنر و تاريخ دنيا را با مشكل مواجه ميسازد. رسانهاي ديگر چون نيويورك تايمز، كشورهاي تركيه، يونان و ايتاليا را به خاطر مطالبات بحقشان از موزههاي امريكايي محكوم ميكند و درخواست آنها را براي بازپسگيري اشياي تاريخي به يغما رفته خود نامعقول ميخواند. چين و هند از جمله كشورهايي هستند كه مردم و گروههاي مردم نهادشان دركنار دولت استرداد اشياي تاريخي خود از موزههاي امريكايي را به شكلي رسمي پيگيري ميكنند. حالا غربيها در شرايطي كه به دليل انجام عمل غيرقانوني خريد اشياي عتيقه به يغما رفته در مظان اتهام قرار دارند در كمال ناباوري از شرايط كنوني دفاع ميكنند و معتقد هستند كه موزههاي متنوع و جهانشمولشان در خطر حمله دولتها و گروههاي مردم نهاد و برنامههاي ملي گرايانه آنها قرار دارد. در مقابل منتقدان آنها، اين موزهها را به تجارت غيرقانوني و در سطحي كليتر به تداوم نابرابري فاحش ميان غرب و ساير نقاط دنيا متهم ميكنند.
واقعا چگونه ميتوان باور كرد كه اين روش غيرقانوني براي خريد و نمايش آثار تاريخي ساير نقاط دنيا توسط موزههاي غربي هيچ دخلي در تحريك تجارت غير قانوني آثار تاريخي و قاچاق آنها و نيز بازپروري روايتهاي استعماري نداشته باشد؟
جيسون فلش، نويسنده كتاب «تعقيب آفروديت: شكار آثار باستاني به غارت رفته در ثروتمندترين موزههاي دنيا» در بخشي از كتابش مينويسد:«فرهنگ موزهداري در امريكا سعي نكرده با واقعيات مربوط به تجارت غير قانوني كنار بيايد.» او در ادامه تجارت غيرقانوني آثار باستاني را با تجارت مواد مخدر مقايسه كرده و مينويسد:«ميزان تقاضا در كشورهاي غربي به نحوي است كه هر دوي اين مبادلات غيرقانوني را ممكن ميسازد. تا زماني كه يك بازار پر سود براي آثار تاريخي به غارت رفته با منشأ نامشخص وجود داشته باشد، تجارت غيرقانوني آثار باستاني نيز به خودي خود وجود خواهد داشت.»
موزههاي امريكايي در درجه اول با اين سؤال منطقي مواجه هستند كه چرا از ابتدا بايد خريد يك اثر تاريخي به يغما رفته از كشوري ديگر را به پرونده خود بيفزايند؟ مجسمه كتموبجي هانومان كه در ابتدا از آن ياد كرديم اولين بار در بحبوحه جنگ، قتل عام و نسلكشي در كامبوج در بازار فروش عتيقه ظاهر شد و در اين شرايط چطور هيچ كس در موزههاي امريكايي متوجه نشده كه اين شيء، يك شيء دزديده شده بوده است؟ تنها پاسخ اين است كه در آن زمان همه مسئولان موزههاي امريكايي خود را به ندانستن زده بودند. حالا در اين روزها تخريب آثار باستاني خاورميانه به دست گروه افراطي داعش هم تبديل به طعمه و بهانهاي خوب براي طرفداران موزههاي جهاني در غرب شده است كه معتقد هستند اگر اين آثار به يغما رفته و به موزههاي غربي منتقل شده بود امنيتشان تأمين بود. چهرهاي چون گري ويكان، مدير سابق موزه هنر والترز در بالتيمور امريكا در اظهارنظري جنجالي به نيويورك تايمز گفته است:«تنها نهادهاي غربي ميتوانند از پس محافظت از ميراث فرهنگي دنيا بربيايند. جنايت فرهنگي داعش خط پاياني بر احساس مسئوليت و پرهيزكاري بيش از حد براي بازگرداندن اشياي تاريخي است.»
با اين اظهارنظرها مشخص ميشود كه جنايات فرهنگي داعش در خاورميانه تبديل به بهانه دم دستي و كلاه شرعي امريكاييها براي نگه داشتن غير قانوني آثار تاريخي ساير كشورها شده است، از منظري ديگر امريكاييها به اين جنايات به عنوان برگ برندهاي براي دفاع از اين امتياز غربي خود مينگرند.
اين اظهارات جديد جنجالي امريكاييها چيزي نيست جز شاهدي بر ساري و جاري بودن استعمار در دنياي هنر. استعمار هنوز هم در بطن دنياي هنر وجود دارد. رهبران به اصطلاح مدافع برپايي موزههاي جهاني در غرب و موزهداران امريكايي هنوز هم براي پر كردن موزههاي جهاني خود در تلاش براي توجيه كردن غارتهاي فرهنگي و دفاع از آن هستند تا به اين ترتيب براي شهروندان خود شرايط بازديد از مجموعهاي جامع از سرتاسر دنيا را فراهم كنند. اين طرح در تئوري ايده ناب و جالبي است و اما در عمل اين طرح يك طرح لاكچري غربي است. شهروندان نيويوركي، لندني و شهروندان اهل پاريس ممكن است از اين طرح لذت برده و از مزيت آن بهرهمند شوند اما آيا شرايط براي شهروندان كامبوجي، افغاني يا ايراني هم يكسان است؟ هرگز! از اعتبار پاييني كه امريكاييها به پاسپورت شهروندان ايراني و شماري ديگر از اين كشورها دادهاند ميتوان فهميد كه توجيه برپا كردن موزهاي جهاني براي مردم دنيا بهانهاي بيش نيست؛ طرحي كه اشياي تاريخي و باستاني كشورهاي جهان سومي مثل ايران، هند و كامبوج را از مردم اين كشورها ميربايد و به موزههاي غرب ميبرد و وقتي مردم اين كشورها بخواهند از نزديك با آثار تاريخي وطن خود در موزههاي غربي ديدار كنند مجوز ورود به اين كشورها به آنها داده نميشود. هيچ دليلي هم وجود ندارد كه باور كنيم مردم كشورهاي ضعيف، جنگ زده، درگير جنگ يا استعمار زده در نقاط مختلف دنيا كمتر از شهروندان غربي درباره تاريخ جهان كنجكاو هستند!