موضوع هستهاي و مذاكرات ايران با كشورهاي گروه 1+5 در اين خصوص، يك موضوع كاملاً ملي است و هيچ گروه، حزب و جريان سياسي، نبايد يك موضوع ملي را براي نيل به اهداف سياسي خود، تنزل جايگاه داده و به ابزاري براي رسيدن به مقصد سياسي تبديل كند. موضوع هستهاي و مذاكرات مربوط با استقلال، عزت، منافع و در صدر اين منافع با امنيت ملي گره خورده است. اين سخن معني روشني دارد و آن اينكه اگر مذاكرات به يك توافق خوب منتهي شود، تمامي اين ارزشهايي كه ذكر شد تأمين ميشود و اگر طرف مقابل موفق به تحميل يك توافق بد به جمهوري اسلامي شود، تمامي اين ارزشها كه با چنگ و دندان و مبارزه طولاني و شهداي فراوان به دست ملت ايران رسيده، بر باد خواهد رفت. ملت ايران به خوبي ميداند اين استقلال و عزت ملي كه از آن برخوردار است، اولاً با چه زحمتها و خون دل خوردنها، با چه مجاهدتها، ايثارگريها، رشادتها و بر زمين ريخته شدن خونهاي فراوان و پاك شهداي انقلاب اسلامي به دست آمده و ثانياً داراي چه ارزشهاي ذاتي و حياتي براي ملت و نسلهاي آينده است. بنابراين اصل در مذاكرات هستهاي حفظ تمامي اين ارزشها و تأمين حقوق ملت ايران است. اگر اين ديدگاه قابل قبول باشد، به روشني و درستي ميتوان نتيجه گرفت كه در مذاكرات اصل رسيدن به توافق تحت هر شرايط و به هر قيمت نيست، بلكه اصل تلاش براي رسيدن به يك توافق خوب و اجتناب از پذيرش يك توافق بد است. كساني كه اين ديدگاه را دنبال خواهند كرد و توافق را به توافق خوب و بد تقسيم ميكنند كه موضوع هستهاي را از جايگاه ملي به يك ابزار سياسي براي تأمين منافع جرياني و حزبي يا شخصي تنزل ندهند.
مذاكرات هستهاي ايران با غرب، بيش از يك دهه سابقه دارد و دليل نرسيدن به توافق طي اين سالها، به ماهيت مذاكرات بر ميگردد. جمهوري اسلامي پا به ميدان مذاكرات نهاد تا بر اساس منطق و سياست گفتوگو، از حقوق ملت ايران دفاع كند، اما طرف مقابل در اين عرصه وارد شد تا از طريق سياست فشار- مذاكره، خواست و ارادهاش را بر ملت ايران تحميل كند. تمامي شواهد و قرائن نشان ميدهد خواستهها و مطالبات غربيها و خصوصاً امريكاييها در اين مذاكرات، با ارزشهاي ذاتي و حياتي ملت ايران همانند استقلال، عزت، منافع و امنيت ملي در تعارض است. به عبارت ديگر كشورهاي سلطهگر غربي در پي آنند كه از طريق راهبرد فشار- مذاكره، هويت مستقل به دست آمده براي ايرانيان در پرتو انقلاب اسلامي را نابود سازند.
بر اين اساس، بايد صحنه مذاكرات از سوي دولت و تمامي مقامات مسئول و دستاندركار با عقلانيت و تدبير مديريت شود. عقلانيت و تدبير در اين صحنه به اين معناست كه در روند مذاكرات هيچ نوع علامت و نشانهاي از كارساز بودن و مؤثر واقع شدن سياست فشار از سوي دشمن بر ملت ايران، از ناحيه هيچ يك از مسئولان و دولتمردان جمهوري اسلامي به نمايش درنيايد.
بديهي است چنانچه غربيهاي سلطهگر احساس كنند جمهوري اسلامي در پاي ميز مذاكره براي حل مشكلاتش چارهاي جز دادن امتيازات بزرگ ندارد، دائم بر مطالبات و خواستههاي خود خواهند افزود. بررسي و تحليل مذاكرات طي يك سال و نيم گذشته،از اين واقعيت تلخ حكايت ميكند كه برخي دولتمردان برخلاف شعار عقلانيت و تدبير عمل كرده و به گونهاي سخن گفتهاند و ميگويند كه هيچ توجيه عقلاني ندارد. افرادي كه روزي تصور ميكردند كمتر از شش ماه هم ميتوان به توافق رسيد، اكنون كه اين هدف حاصل نشده،در تلاش هستند با زمينهسازيهاي داخلي، شرايط را براي دادن هر نوع امتياز به طرف مقابل براي رسيدن به توافق آماده سازند.
سرفصل اين تلاشها، گره زدن حل مشكلات كشور به مذاكرات و رسيدن به توافق است. متأسفانه طي يك سال و نيم گذشته، برخي مسئولان عالي دولت به صورتهاي گوناگون، گزارههايي را بيان داشتهاند كه خلاف عقلانيت و تدبير است. نتيجه اين گزارهها در اين مدت، بالا رفتن زيادهخواهيهاي طرف غربي شده است. اكنون امريكاييها با صراحت ميگويند، تحريمها ايران را پاي ميز مذاكره كشانده و آنانند كه به اين توافق نيازمند هستند. اين گزارهها داراي فهرست بلندي است كه از كدخدا دانستن امريكا و اعلام خالي بودن خزانه كشور شروع ميشود و در ادامه شرط حيات ملت (آب خوردن مردم) به مذاكرات و رسيدن به توافق گره ميخورد. آيا با انتشار چنين گزارههايي كه همگي به دور از واقعيت هم است، انتظار داريم دشمن حقوق ملت ايران را بپذيرد. آيا اين گزارهها عقلاني است و با تدبير سازگاري دارد. مگر نه اين است كه ميز مذاكره، ميز چانهزني براي دادن امتيازات كمتر و گرفتن امتيازات بيشتر ميباشد. آيا كشور را ضعيف و ناتوان جلوه دادن، زمينه را براي گرفتن امتيازات بيشتر فراهم ميسازد يا برعكس زمينه و شرايط را براي دادن امتيازات بيشتر در قبال گرفتن امتيازات كمتر فراهم ميسازد.
آيا اينگونه رفتار كردن، زمينه را فراهم نكرده تا دشمن دسترسي و بازرسي از مراكز نظامي ايران را، شرط اصلي توافق اعلام كند. آيا اين نوع اظهارات سبب نشده تا طرف غربي، مصاحبه يا به عبارت دقيقتر بازجويي از دانشمندان كشورمان را شرط رسيدن به هر نوع توافق اعلام كند. آيا اين نوع اظهارنظرها موجب نشده تا دشمنان تصور كنند دوره مقاومت ملت ايران به پايان رسيده و اكنون پس از 36 سال ميتوان هر چيزي را به ايرانيان تحميل كرد، چرا كه آنان تأمين آب آشاميدني خود را در گرو توافق با ما ميدانند. اگر اينچنين است كه هست، آيا ميتوانيم مدعي عمل بر اساس عقلانيت و تدبير باشيم؟