درآمد: اين گفت وشنود درسالروز رحلت حكيم الهي حضرت علامه سيد محمد حسين طباطبايي ،به يكي از رويدادهاي مغفول زندگي آن بزرگوار اشاره دارد كه كمتر درمجامع تاريخي نقل شده است.استاد ارجمند حجت الاسلام والمسلمين سيد هادي خسروشاهي دراين باره سخن ميگويند:
جنابعالي دريكي از گفت وشنود هاي خود درباره مرحوم علامه طباطبایی (قده) فرموده بوديد: علامه طباطبایی در معرض تکفیر قرار گرفتند! ممکن است در باره این امر و اصل مسئله تکفیر توضیح بیشتری بدهید؟
بسم الله الرحمن الرحيم.باید گفت اصولاً در میان همه مذاهب مسئله تکفیر، همواره به مثابه حربهای کاری بر ضد مخالفان عقیدتی به کار رفته است و هنوز هم با عناوین گوناگون توسط اصحاب مذاهب استفاده میشود!البته حربه تکفیر فقط در باره فلاسفه یا دگراندیشان بهرهبرداری نشده، بلکه حتی در مورد علمای کبار و مراجع عظام در طول تاریخ تشیع نیز به کار گرفته شده است که اشاره به یک مورد میتواند نشانگر چگونگی ماجرا باشد.
مرحوم آیتالله سید محسن حکیم از مراجع برجسته و فرهیخته شیعه در نجف اشرف، پس از انتشار نخستین مجلد از کتاب فقهی مستند و ارزشمند خود تحت عنوان «مستمسک العروه الوثقی» به علت مشتمل آن بودن بر بعضی فتاوی غیر مألوف عند الجماعه! متهم به انحراف از مبانی شیعی شد و حتی بیانیهها و نشریاتی بر ضد ایشان در نجف اشرف و سپس ترجمه فارسی آن در ایران بهطور گستردهای انتشار یافت. «اباطیل حکیم» رسالهای بود که در نجف اشرف و با امضای «هیئت علمیه نجف اشرف» به چاپ رسید که در آن به استناد به پانزده مورد از فتاوی آیتالله حکیم چنین نتیجهگیری شده بود: «فتاوی صادره از سوی آقای حکیم بدعتی در دین مقدس اسلام و انکار به ضروریات شریعت حضرت سید المرسلین(ع) و موجب شک در اصول دین و مستلزم ترویج مذهب وهابیهاست. بنابراین بر تمام مسلمین و پیشوایان آنها لازم است ریشه مفسدین را برکنند و امثال دجال آخرالزمان را فرصتی برای گمراه کردن مسلمانان و تغییر دادن دین مقدس اسلام ندهند!».
این جملات پایانی رساله «اباطیل حکیم!» با امضای «هیئت علمیه نجف»! است که در سراسر عراق و سپس ترجمه فارسی آن در سراسر ایران پخش شد و این هیئت علمیه! در پایان همان رساله از عموم مسلمانان و علمای محترم خواسته بودند «برای رضا خداوند و خشنودی امام عصر(عج) پس از تحرّی حقیقت سایر برادران دینی را با تکالیف شرعی خود آگاه سازند!»
ما در اینجا قصد ورود به اصل موضوع و نقل فتاوی آیتالله حکیم را که گویا موجب «خروج ایشان از دین» شده بود نداریم و اصل ترجمه فارسی آن رساله را که همان وقتها تحت عنوان «حکیم فتوی میدهد!» در تبریز چاپ و منتشر شد، به تناسبی در شرح حال شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی آوردهایم. در اینجا هدف از اشاره به این اباطیل و اتهام خروج آیتالله حکیم از راه است و انکار ضروریات دین که موجب ارتداد میشود و این که ایشان افکار وهابیگری! را ترویج میکند و جزو مفسدین محسوب میشود و... برای آن است که بدانیم فقط صدرالدین شیرازی یا علامه محمدحسین طباطبایی نیست که به خاطر بیاناتی در مورد مسائل عقلی و تفسیر و تأویل بعضی از مطالب مبهم، مورد اتهام و تکفیر و رد و طرد و تفسیق قرار میگیرد... بلکه در عالم بدون منطق هر نوع حرکت علمیـفلسفی مخالف با اصول تحجر قرون وسطایی چه از سوی فقیهی ابراز میشود یا فیلسوف مفسر قرآن موجب کفر، فسق و خروج از دین میشود.
داستاني كه دراين باره براي مرحوم علامه پيش آمد چه بود؟تكفير كنندگان به چه نظر داشتند؟
استاد علامه پس از انتشار تفسیر المیزان و مباحثی در زمینههای فلسفیـعرفانی مورد هجمه شدید بعضی از متحجران ساکن در قم و نجف قرار گرفت و حتی ذهن مرحوم آیتالله بروجردی را هم در باره ایشان مشوب ساختند که در آن زمان بعضی از شاگردان مرحوم استاد علامه طباطبایی طی نامهای به بعضی از مراجع عظام وقت در حوزه علمیه قم از آنان خواستند ضمن ملاقات با آیتالله بروجردی حقایق را روشن سازند و اجازه ندهند گروهی غافل از حقایق با ساحت قدسی مرد وارسته، فرهیخته، عارف و سالکی چون علامه طباطبایی اهانت روا دارند.
متن نامه عدهای از تلامذه علامه طباطبایی به بعضی از مراجع قم چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مقدس حضرت آیتالله آقای ... أدام الله تعالی ظله العالی محترماً معروض میشود، چنان که گویا به سمع مبارک رسیده باشد، اخیراً در حوزه علمیه از طرف بعضی از افراد اقدامات مغرضانه و فعالیتهای مفسدانهای که جز قصور، فهم و همت محل صحیحی ندارد، علیه شخصیت حضرت علامه معظم، مظهر علم و عمل، مجسمه تقوا و فضیلت و مفخر عالم تشیع آقای حاج سید محمدحسین طباطبایی تبریزی مد ظله شده است و میشود و حتی از قرار مسموع نزد آیتالله بروجردی نیز سعایتهایی شده است و ذهن معظمله را در باره ایشان مشوب کردهاند. بدیهی است این گونه اعمال نهتنها شخصیت اجتماعی و موقعیت روحانی یک نابغه علم و فلسفه و ذخیره اسلام و شیعه را تهدید، بلکه سد بزرگی در مسیر پیشرفت علمی حوزه علمیه قم و سایر مراکز علمی شیعه را ایجاد میکند و محصلین دینی را که در سایه تعلیمات راقیه و افکار عالیه آن عالم اسلام قدمهای واسعی به طرف مقصد اصلی دین و هدف اساسی قرآن برداشتهاند به قهقرا برمیگرداند و نسل آتی را از علوم وافره که باید از برکات تعلیمات ایشان بهرهمند شود، محروم میسازد و حقایق و معارف اسلامی را که در سایه مجاهدات روزافزون و زحمات طاقتفرسای معظمله تا اندازه نقاب خفا از رخساره برافکندهاند، باز در زیر حجابهای ضخیم اوهام مخفی میکند. نظر به این که وظیفه هر محصل علاقمند به دین و نوامیس الهی و حقایق اسلامی و معارف مذهبی هنگام بروز چنین حوادث خطرناک که مصالح فرد و اجتماع را تهدید میکند و شخصیت بزرگان دین و رهبران حقیقی جامعه را دستخوش اغراض فاسده و اوهام واهیه و اهواء نفسانیه و وساوس شیطانیه یک عده جاهل قاصر یا مقصر قرار میدهد، رجوع به مقامات عالیه روحانیت و یادآوری توالی فاسده بر اولیای امر است، لذا با اطمینان به این که آن جناب اقدامات لازمه را به عمل خواهند آورد و رفع سوءتفاهم و جلب حسن نظر آیتالله بروجردی را خواهند فرمود، به تقدیم این عرایض به پیشگاه مقدس مبادرت ورزیدهایم و امیدواریم همواره مورد الطاف خاصه و تأییدات مخصوصه حضرت ولیعصر و صاحب الامر ارواحنا فداه و عجل الله فرجه و ظهوره باشید.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نهتنها این اقدام مورد خشنودی هر صاحب فضل و علمی است، بلکه روح مقدس محمد(ص) خاتم الانبیا و ارواح طیبه ائمه هدی(ع) خشنود میشوند.
سید عبدالرضا قمشهای، سید هادی خسروشاهی تبریزی، سید جعفر حسینی، خوشوقت تهرانی، محمدعلی ایزدی، جوادی آملی، علیرضا امینی قمی، سید هدایت جعفری، علی حجتی کرمانی، علیاکبر مسعودی، سید کمال موسوی، فاضل ...، محمد حسینی بهشتی، محمدرضا شهاب، مجتبی حاج آخوند کرمانشاهی، محمدحسین بهجت، علی بهجت، محمد امامی، عبدالمجید رشیدپور تهرانی، علی قدوسی، الاحقر جعفر سبحانی تبریزی، صدرالدین ربانی، محمدعلی شیخزاده قمی، محمدرضا مهدوی کنی، محمدحسن زرندی، نورالدین طباطبایی، شیخ محمد، محمداسماعیل صائنی زنجانی.
صدور اين اطلاعيه چه تاثيري در خنثي سازي اين رويكرد برعليه مرحوم علامه داشت؟
... این نامه که متأسفانه تاریخ ندارد، ولی در همان اوج بحران هجوم به استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی در دوران مرجعیت آیتالله بروجردی صادر شده است، به یاری حق نقش بسزایی در حرکت مراجع و روشن ساختن ذهن آیتالله بروجردی داشت و متحجران با احساس موضع مثبت آیتالله بروجردی و موافقت ایشان با ادامه درس علامه از غوغاسالاری دست کشیدند و حوزه آرام گرفت و کمکم حقایق امور بر عموم روشن شد.متأسفانه علیرغم موضع مثبت مرجعیت شیعه نسبت به علامه طباطبایی و تفسیر المیزان مخالفتهای دیگری آغاز شد و دوست محترمی کتابی در رد المیزان! تألیف و منتشر ساخت و از نو به اختلافات دامن زد.مؤلف کتاب خود را چنین آغاز میکند:
«و بعد: فهذه مجموعه صغیره موضوعها الفحص و التحقیق حول بعض ما احتوی علیه «المیزان فی التفسیر القرآن» للأستاذ الطباطبایی لو نظرنا الیها بنظر اسلامی، لوجدناها مخالفه لضرره الکتاب و السنه و مضاده لبداهه الدین و الطریقه و لاجل ذلک کان نشر هذا المختصر واجباً من الواجبات، بل من اهمها و لم نقم بهذا الامر الا بعد ما یأسنا من الاقناع الحضوری من الاستاد فی حلقات دروسه ایام تلمذنا لدیه و هی ایام غیر یسیره، فما کان جوابه الان أن یتهمنا بقصور الباع و نقصان الفهم و احیاناً کان یکفی بالسکوت و عدم الاعتنا عوضاً عن الجواب».
مؤلف مغفور سپس به نقل اتهامات خود علیه استاد علامه میپردازد و مدعی میشود استاد علامه:
1ـ منکر معاد جسمانی و معتقد به معاد روحانی است.
2ـ معتقد به وحدت وجود، یعنی «الوهیه جهان هستی» است.
3ـ بهشت و دوزخ، روحی و تخیلی است.
4ـ اعتقاد به «جبر» و اسناد همه اعمال بشر به خداوند
5ـ عدم نیاز به اخبار و احادیث در تفسیر قرآن
6ـ بر ظن و گمان استوار بودن اساس دین.
مؤلف مزبور پس از شرح و بسط اتهامات فوق در بخش دوم کتاب به نقل مطالب دیگری با استناد به حواشی استاد علامه بر «بحارالانوار» میپردازد و در بخش پایانی تحت عنوان «ختام الکلام فی مرامه الفاسده»! با استشهاد به جملاتی دیگر از استاد علامه در مسائلی که مطرح شده است، خط بطلان بر افکار و عقاید و به قول او «مرام فاسد»! استاد علامه میکشد...
آخرین سطح کتاب چنین است: «و هیهنا تمت الرساله و انا العبد احمد الحسینی الطیبی الشبستری مقیم قم الشریفه، فرغنا عنها فی تسعه عشر من رمضان المبارک سنه 1377 الهجریه»!
این خلاصه فهرستگونه از محتوای کتاب دوست و همدوره ماست که گاهی در جلسات تفسیر و اسفار علامه طباطبایی در کنار او مینشستیم و انصافاً هم طلبه فاضل و کوشندهای بود و با شناختی که اینجانب از او داشتم بسیار بعید به نظر میرسید این چنین بر ضد استاد خود قیام کند و تا مرز تکفیر آن بزرگوار پیش برود...
علت اين موضع گيري هاي آن فرد دربرابر مرحوم علامه چه بود؟
البته بعضی از دوستان نقل میکنند علامه طباطبایی در یک نظرخواهی مشورتی موضوعی را در باره نامبرده صلاح ندیده بود و گویا همین مسئله موجب رنجش شدید وی و عامل انتقامجویی و مبارزه به اصطلاح علمی شد...! درحالی که در همان دوران اساتید، علما و فضلای بسیار برتر از نامبرده بودند که در حوزهها حضور داشتند که در صورت صحت ادعاهای نامبرده و انحراف عقیدتی استاد و یا داشتن مرام فاسد! ساکت نمینشستند و به پاسخگویی میپرداختند. همان طور که اگر آیتالله حکیم اباطیلی به عنوان فتوی صادر کرده و مروج وهابیگری شده بودند، علمای عظام نجف ساکت نمینشستند.
البته بحث حوزوی در زمینه مسائل فلسفی، کلامی، فقهی و... از هزار سال پیش وجود داشته است و اکنون هم وجود دارد، ولی بحث و جدل نیکو با هتاکی، بیتقوایی و اتهامپراکنی فاصلهای نامحدود دارد و انصاف و عدل حکم میکند که به پیروی از ائمه هدی(ع) در مسائل عقیدتی و مباحثه با مخالفان، همواره ادب و احترام را نگهداریم و اجازه ندهیم تکفیر و تفسیق! نتیجه پایانی یک مباحثه علمی و منطقی باشد.
دوستان و شاگردان علامه طباطبایی پاسخی بر این اباطیل و اتهامات ندارند؟
چرا، بنده نخست به بهانه انتشار کتاب ترجمهای او به نام «فرهنگ اسلامی» به نقد آن کتاب پرداختم که در مجله «مجموعه حکمت»، چاپ قم منتشر شد و قصد داشتم در شماره بعد به نقد کتاب دیگر وی، «حول المیزان» بپردازم که مرحوم علامه طباطبایی وقتی از آن با خبر شدند، به من فرمودند: «ادامه امر ضرورتی ندارد. ما حرفهایی زدهایم، بعضیها لپ مطلب را متوجه نشدهاند، این است که به این قبیل امور متوسل شدهاند. بهتر است موضوع را مسکوت بگذارید» و ما هم امر استاد را اطاعت کردیم و به نقد «حول المیزان» نپرداختیم و متأسفانه چندی نگذشت که مؤلف نامبرده در عنفوان جوانی به رحمت حق پیوست.