حجتالاسلام ابوالحسني با آنكه دستي بر ادبيات، شعر، نمايشنامه نويسي و غيره داشت اما بيشترين تخصص وي در زمينه تاريخپژوهي و روشنگريهاي تاريخي بود كه نام وي را در تايخ نگاري معاصر ايران جلوهگر نموده است. نمونه بارز تحقيقات آن مرحوم پژوهش پيرامون فرق ضاله و به خصوص بهائيت بود كه ايشان روابط استعماري آن فرقه از ابتداي ايجاد، با كشورهاي خارجي و سرويسهاي جاسوسي را اثبات كرده است. از آن مرحوم كتب، مقالات و نوشتههاي بسياري به جاي مانده كه عمدتاً در حوزه تاريخ نگاري بوده است. مانند پژوهش پيرامون زندگي شيخ ابراهيم زنجاني، شيخ انصاري، زندگي حاج محمدصادق يزدي، كتاب زندگي ملا قربانعلي زنجاني(از علماي دوران مشروطه)، كتاب ارزشمندي در هفت جلد پيرامون زندگي شيخ فضلالله نوري و كتاب بوسه بر خاك كوي حيدر (درخصوص زندگي فردوسي) از جمله آنها است. به منظور آگاهي از زواياي شخصيتي و ابعاد علمي اين پژوهشگر فقيد به سراغ دو تن از پژوهشگران تاريخ معاصر ايران كه با آن مرحوم در ارتباط بودهاند، رفتهايم.
پژوهشگر حلقههاي مفقوده تاريخ
محمد كائيني، پژوهشگر تاريخ معاصر ايران در گفتوگو با «جوان»، با بيان اينكه بارزترين گرايش پژوهشي استاد ابوالحسني، مشروطه پژوهي وي بوده است، در خصوص توجه وي به جريان مشروطه گفت: او در نقطه آغازين اين حركت دريافت كه در تاريخ نگاري مشروطه حلقههاي مفقوده فراواني وجود دارد كه بدون توجه به آنها ترسيم اين بخش از تاريخ معاصر ايران ميسور نيست. از اين رو مرحوم ابوالحسني از ميان اسناد و شفاهيات به جمعآوري آنچه كه از اين حلقههاي مفقوده باقي مانده اهتمام ورزيد.
كائيني افزود: بايد اذعان كرد كه طي اين تلاشهاي ارزشمند بود كه «منذر» توانست بسياري از ناگفتههاي تاريخ مشروطه را به خصوص در مورد تلاشها و فعاليتهاي طيف مشروعه خواه نهضت كه چون دفينههاي تاريخي در آمده بودند را احيا و بستر تحليلهاي جامعي را در باره اين مقطع از تاريخ ارائه دهد.
پژوهشگر تاريخ معاصر كشورمان ادامه داد: آيتالله حاج شيخ حسين لنكراني از علماي مجاهد و فعال ادوار مشروطه و پهلوي، به ويژه پهلوي اول در شكل دهي به انديشههاي مرحوم ابوالحسني نقش درخوري داشت و از انبان اطلاعات ناب و تجربيات گران سنگ خويش نكات فراواني را در اختيار وي قرار داد تا جايي كه ميتوان اذعان نمود كه تحليلها و اجتهادات تاريخي ابوالحسني پژواكي از ايدهها و افكار لنكراني است.
محمد كائيني با اشاره به مطالعات دامنهدار مرحوم «منذر» گفت: مرحوم ابوالحسني همواره در حال برنامهريزي براي پژوهشهايي بود كه در سالها و حتي دهه آينده بنا داشت به آنها بپردازد و از اين جنبه رحلت او خسارت بزرگي براي جريان ديني و مستقل تاريخ پژوهي در ايران است و اميدواريم كه يادداشتها و فيشهاي تاريخي وي توسط نزديكان و شاگردانش پيگيري و به پژوهشهاي غني و پردامنهاي منتهي شود.
مبارزه با انحرافات تاريخي
حسين نوري، محقق تاريخ معاصر كشورمان و از همكاران مرحوم ابوالحسني نيز در گفتوگو با «جوان»، در خصوص كتابهاي منتشر شده توسط مرحوم منذر و بهخصوص پژوهشهاي انجام گرفته توسط وي در زمينه روشنگري پيرامون فرق ضاله گفت: ايشان [مرحوم منذر] اهتمام ويژهاي به شعائر شيعي و حسيني (ع) داشتند و معتقد بودند كه بسياري از اين شعائر كه جزو مفاخر تشيع نيز هستند، به دليل عدم آگاهي نسبت به ريشههاي آن، توسط دشمن و به خصوص فرقه ضاله بهائيت در قالب خرافات جلوه داده ميشوند كه اين امر باعث شده شيعيان كم توجه و كم مطالعه آن شعائر را به راحتي به عنوان خرافه قبول كرده و صورت مسئله را پاك كنند. نمونه آن سنت سياه پوشي( در مراسم سوگواري و به خصوص سوگواري امام حسين (ع)) است كه عدهاي ميگفتند سنت بني عباس است و ربطي به تشيع ندارد، مرحوم ابوالحسني طي تحقيقي جامع و استخوانسوز اين مسئله را از نظر فقهي و تاريخي به اثبات رساند كه سنت سياه پوشي جزو سنتهاي شيعه و اسلامي است.
نوري ادامه داد: مرحوم منذر معتقد بودند كه با مطالعه و مراجعه به منابع ميتوان بسياري از شعائر شيعه را اثبات كرد و نبايد بدون تحقيق آنها را رد كرد. وي افزود: يكي ديگر از كارهاي تحقيقي ايشان درباره حضرت رقيه بود كه عدهاي وجود آن حضرت را زير سؤال برده و انكار ميكردند. مرحوم ابوالحسني با بررسي وسيعي كه انجام داد در نهايت به متني تاريخي رسيد كه حضرت سكينه در آن از حضرت رقيه نام برده بود.
دلداده تاريخ پرشكوه تشيع
پژوهشگر تاريخ ايران گفت: كار ديگري كه مرحوم ابوالحسني انجام داد، پيرامون بازگشت اسيران كربلا بود كه عدهاي معتقدند در اربعين اول امام حسين به كربلا بازگشتند و عدهاي ديگر ميگويند در اربعين دوم بوده است، در صورتي كه حرف گروه دوم را بپذيريم در اين صورت بايد قبول كرد كه سختي چنداني متحمل نشدهاند، كساني كه بر اين عقيده پافشاري ميكنند ميخواهند جنبه مظلوميت اهل بيت را كم توجه جلوه دهند و فرق ضاله نيز در اين باره نقش ويژهاي دارند، در صورتي كه مرحوم ابوالحسني به تحقيق در اين زمينه پرداختند و اثبات كردند كه بازگشت در همان اربعين اول بوده است. مرحوم قاضي طباطبايي نيز كتابي در اين باره تأليف كرده بودند كه با محاسبات دقيق اثبات ميشد اهل بيت در همان اربعين اول به كربلا بازگشتهاند.
نوري بيان داشت: هر سال اول محرم كه ميشد، مرحوم ابوالحسني ميگفتند من غصهام ميگيرد كه عدهاي ميخواهند بنا به مبارزه با خرافات، شعائر حسيني را محو كنند. كارپژوهشي ارزشمند ديگري كه مرحوم ابوالحسني آن را به انجام رساند، تحقيق درباره زندگي فردوسي بود. حسين نوري كه از همكاران آن مرحوم در اين كتاب بوده است، پيرامون علل انجام اين تحقيق تاريخي گفت: يك جريان باستانگرايي در كشور وجود دارد كه ميخواهد ميان ايران قبل از اسلام و ايران بعد از اسلام تقابل ايجاد كند، در صورتي كه مرحوم مطهري در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» ثابت كردكه اين قضيه تعامل بوده و نه تقابل. در تاريخ معاصر اشخاصي چون پير داوود و اعوان و انصارش سعي داشتند كه شعرهاي ابوالقاسم فردوسي را به ايران پيش از اسلام بچسبانند و حتي اشعاري كه وي در ستايش اسلام سروده بود را ميخواستند به اشخاص ديگري منتسب كنند. آقاي ابوالحسني در يك تحقيق جامع نشان داد كه فردوسي يك مسلمان شيعه و معتقد بوده است و اصولاً دعواي سلطان محمود غزنوي و فردوسي به خاطر اين بوده كه عدهاي شافعي كه دور شاه محمود را گرفته بودهاند، كاري كردند كه محمود غزنوي به شيعه بودن فردوسي توهين كند و فردوسي بر اساس غيرت ديني كه داشت اشعاري را درباره شيعه بودنش سرود و داستان بخشيدن سكههاي اهدايي محمود غزنوي به يك دلاك حمام نيز به همين خاطر بوده است. در كتاب مرحوم منذر به اشعاري از شاهنامه اشاره شده كه بر اساس آيات قرآني و احاديث ائمه سروده شدهاند. با آنكه رحلت مرحوم ابوالحسني ضايعه بزرگي است و پيامهاي تسليت علماي بزرگ تشيع در اين باره مويد اين موضوع است، اما اميدواريم تا پژوهشگران جوان كشور با سرلوحه قرار دادن منش و الگو قرار دادن روش آن مرحوم در روشنگريهاي تاريخي، كار پر ارزش و گرانقدر مرحوم ابوالحسني را پيگيري كنند.