کد خبر: 1256493
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۴۰۳ - ۰۴:۰۰
دکتر ربابه نوری قاسم آبادی، روانشناس بالینی:
اینکه کودک فرهنگ کشورش را بشناسد و به آن احترام بگذارد بسیار مهم است. باید درباره افتخارات کشور با بچه‌ها صحبت کرد و این افتخارات را به آن‌ها گفت که کشورمان از اولین‌های جهان است. افتخارات ادبی، تمدنی، فرهنگی و تاریخی باید مطرح شود
محبوبه قربانی
جوان آنلاین: هویت ملی، بخشی از شخصیت افراد است. آشنایی کودکان با هویت ملی کمک می‌کند تا آن‌ها با محیط اطراف خود ارتباط بگیرند و از آنجایی‌که ارتباط‌گیری یکی از راه‌های تربیتی است، بنابراین ارتباط با هویت ایرانی و ملی باعث تربیت و پرورشی سالم می‌شود. دکتر ربابه نوری قاسم آبادی، روانشناس بالینی می‌گوید: «آشنایی کودکان با افتخارات ادبی، تمدنی و تاریخی باعث می‌شود آن‌ها با فرهنگ غنی ایرانی آشنا شوند و این دانستن‌ها قطعاً اثر تربیتی بازدارنده‌ای خواهند داشت و از فرزندانمان در برابر آسیب‌ها و تهدید‌های فرهنگی حفاظت می‌کنند.» گفت‌وگوی مشروح با این کارشناس در ادامه می‌آید. 
 
به نظر کارشناسان یکی از راه‌های تربیت کودک، آشنایی آن‌ها با هویت فرهنگی و ملی کشور است. این آشنایی چقدر حائز اهمیت است و چه میزان می‌تواند اثر تربیتی داشته باشد؟
قطعاً مؤثر است. اینکه کودک فرهنگ کشورش را بشناسد و به آن احترام بگذارد بسیار مهم است. باید درباره قهرمانان و افتخارات کشور با بچه‌ها صحبت کرد و این افتخارات را به آن‌ها گفت که کشورمان از اولین‌های جهان است. افتخارات ادبی، تمدنی، فرهنگی و تاریخی باید مطرح شود. مواردی را شاهد بودم که خانواده‌ای می‌گفت فرزندم کشورمان را دوست ندارد در حالی‌که آن بچه آنقدر سنی نداشت و اصلاً تجربه زیستن در کشور‌های دیگر را هم نداشت و فرهنگ‌های دیگر را ندیده بود. هویت فرهنگی بخشی از هویت یک انسان را می‌سازد. نیاز به آن است که والدین ساعت‌هایی را کنار فرزندانشان باشند و با آن‌ها حرف بزنند تا بچه‌ها بدانند کیستند و از چه غنای فرهنگی برخوردارند. این دانستن‌ها اثر تربیتی و بازدارنده‌ای دارند و از آن‌ها در برابر تهدیدها، واکسینه فرهنگی می‌کنند. 
 
در این زمینه نقش والدین و مربیان آموزشی چیست و چه فعالیت‌هایی کودکان را با این هویت آشنا می‌کند؟
فعالیت‌هایی از جمله برگزاری آیین‌ها و سنت‌ها به صورت جدی در داخل مدرسه و مشارکت بچه‌ها در این قبیل فعالیت‌ها می‌تواند موجب آشنایی بیشتر با هویتمان شود. بچه‌ها باید ریشه این فعالیت‌های فرهنگی را بشناسند. مثلاً هفت سین و شب یلدا چیست، حماسه عاشورا چیست؟ مراسم ماه مبارک رمضان و مشارکت دادن آن‌ها خیلی کمک می‌کند تا کودکان با این فرهنگ و فعالیت‌ها پیوند بگیرند. نه تنها برگزاری مراسم بلکه زیربنا و معنا‌های عمیق برای بچه‌ها بیان و به خانواده‌ها منتقل شود. این‌ها از جمله مواردی است که بچه‌ها می‌توانند ابعاد فرهنگی کشورشان را بیشتر بشناسند. احترام به مفاخری مثل سعدی و حافظ، مباحث تاریخی و جغرافیایی از جمله احترام به نماد‌های طبیعی هر شهر، استان، مراقبت از محیط زیست از جمله نهرها، سبزه‌ها و درخت‌ها و حیواناتی که محلی و بومی هستند، کمک می‌کند بچه‌ها به عنوان یک فرد، کشور ایران، مذهب و سنتشان را بشناسند و برایش احترام خاصی قائل شوند. 
 
بحث مدارس پیش آمد. در ایامی هستیم که مدت زیادی از بازگشایی مدارس نمی‌گذرد. هفته ملی کودک است به همین دلیل گفتگو را به سمت کلاس اولی‌ها ببریم. آن‌هایی که برای بار اول وارد محیطی متفاوت می‌شوند. گاهی بعضی از آن‌ها دچار مشکلاتی می‌شوند که شاید برای والدین بسیار غافلگیرانه باشد. با توجه به تجارب جنابعالی عمده این مشکلات چیست؟
شروع مدرسه به خصوص برای سال اولی‌ها دوباره سازگار شدن است به همین دلیل همراه استرس و فشار روانی است، چراکه محیط مدرسه با محیط خانه یا مهدکودک متفاوت است، بنابراین مهم‌ترین موضوع اضطراب جدایی است که معمولاً دانش‌آموزان سال اولی خیلی آمادگی آن‌را ندارند به همین دلیل قادر به جدایی از مادر نیستند. بچه‌ها بی‌قرار هستند و مادران آن‌ها مجبورند در مدرسه بمانند و هر صبح این نگرانی و ناراحتی تکرار می‌شود. تا جایی‌که بعضی از کودکان دچار سردرد و دل درد می‌شوند، اما به محض برگشت به خانه هیچ ناراحتی ندارند. نکته مهم درمان آنهاست به خصوص مواردی که طولانی می‌شود و شاید تا اواسط سال مادر مجبور باشد در حیاط مدرسه بماند. این دسته از دانش‌آموزان که دچار اضطراب جدایی می‌شوند در صورت درمان نشدن در ۱۸ یا ۲۰ سالگی به اضطراب بسیار سنگین، جدی و نامناسبی دچار می‌شوند که ممکن است زندگی‌شان مختل شود. گروه دیگری از دانش‌آموزان کلاس اولی ممکن است بیش فعالی داشته باشند. آن‌ها وقتی وارد محیط جدی‌تری مانند مدرسه می‌شوند باید ساکت باشند و به معلم توجه کنند، اما در کلاس راه می‌روند، همکلاسی‌شان را اذیت می‌کنند یا به معلم توجهی نمی‌کنند، به همین دلیل معلم مجبور است مدام تذکر دهد. معلمان خوب متوجه بیش فعالی می‌شوند و از والدین می‌خواهند آن‌ها را معالجه کنند. این تذکر معلم ممکن است بعضی والدین را به اشتباه بیندازد که معلم حوصله ندارد در حالی که اینطور نیست و لازم است به طور جدی فرزندشان را تحت درمان قرار دهند. مشکل دیگر اختلال در یادگیری است. آن دسته از دانش‌آموزانی که مشکل هوشی ندارند، حتی ضریب هوشی خوبی دارند، اما بخشی از مغز آن‌ها که مربوط به درک ریاضی، خواندن و نوشتن است ممکن است آسیب دیده باشد که باید درمان شود. معتقدم والدین در صورت مواجهه با چنین مواردی باید به روانشناس مراجعه کنند و از زبان او بشنوند که فرزندشان مشکلی ندارد و به زعم خودشان نظری درباره رفتار‌های فرزندشان ندهند و اینکه باید صبر کرد شاید در سال‌های بعد مشکلات برطرف شود. 
 
برای جلب اعتماد فرزندان چه کنیم تا آن‌ها درباره مشکلاتشان صحبت کنند و راهنمایی بگیرند؟
این برمی‌گردد به زمان و وقتی که برای فرزندمان می‌گذاریم و پدیده دلبستگی پیش می‌آید. دلبستگی پدیده‌ای است که در دو سال اول زندگی خیلی خوب خودش را نشان می‌دهد و همان ارتباط عاطفی است که بین مادر و فرزند شکل می‌گیرد؛ وقتی احساس ناامنی می‌کند و خودش را به مادر می‌رساند و مادر هم پاسخگوست. بنابراین باید حواسمان باشد، پدیده دلبستگی به خصوص در دو سال اول زندگی شکل بگیرد و برای این شکل‌گیری نیاز است مادر و فرزند زمان طولانی از هم دور نباشند. مادری که بچه را به هر بهانه‌ای از خودش دور می‌کند نباید اجازه دهد زمان زیادی بگذرد، بنابراین نکته اول وقت گذاشتن است و دوم توجه به فرزند. به این ترتیب پدیده دلبستگی و بعد اعتماد فرزند به والدین شکل می‌گیرد. او با خودش می‌گوید والدینم را باور دارم و می‌توانم روی آن‌ها حساب باز کنم، چون حرف مرا می‌فهمند، درک می‌کنند و اهمیت می‌دهند. هر نوع غفلت و رها کردن فرزند باعث می‌شود این پدیده آسیب ببیند. 
 
آیا همین که والدین کنار فرزندان باشند کافی است؟
خیر. تنها گذران زمان با کودک مهم نیست و باید کیفیت رابطه هم لحاظ شود. ممکن است مادری در یک زمان کوتاهی با فرزندش باشد ولی به اندازه یک صبح تا شب با فرزند بودن، رابطه کیفی‌تری داشته باشد. نکته دیگر اینکه بدانیم بچه‌ها خیلی خوب می‌فهمند. آن‌ها دروغ نمی‌گویند، وقتی اظهار شکایت می‌کنند شکایتشان درست است و باید به این نکته توجه کرد. متأسفانه یکی از مشکلات این روز‌ها آن است که والدین با توجه به بحث اشتغال و مباحث اقتصادی برای فرزندشان زمانی اختصاص نمی‌دهند و اگر هم زمانی بگذارند بی‌کیفیت است. همراهی کودک در فیلم دیدن، کارتون دیدن، بازی کردن، حرف زدن و پارک رفتن مهم است. رفتار افرادی هم که در نگهداری فرزندان کمک می‌کنند مهم است ولی در این باره باید گفت، فرزند در هر شرایطی دوست دارد کنار پدر و مادرش باشد. این‌ها همه موارد و نکات تربیتی است که به طور غیرمستقیم در موضوع هویت‌گیری کودک مؤثر است. 
 
برای بهتر شدن کیفیت رابطه چه موارد دیگری را پیشنهاد می‌دهید؟
کیفیت رابطه باعث می‌شود بچه‌ها با ما حرف بزنند و ما هم بتوانیم با آن‌ها صحبت کنیم پس پیشنهاد می‌شود در زمان مناسبی با هم فیلم ببینند و بعد از اتمام فیلم درباره موضوع فیلم صحبت کنند. زمان کافی اختصاص دهیم تا با فرزندان فیلم ببینیم و بعد از اتمام فیلم درباره موضوع فیلم صحبت کنیم. به کوچه، پارک و خیابان برویم و درباره موضوعات مختلف صحبت کنیم. بحث تشویق هم خیلی مهم است. البته تنبیه در جای خودش به اندازه لازم است، اما تأکید روی تشویق است، یعنی فرهنگ پاداش که اگر کار خوبی کردی مورد تحسین قرار می‌گیری. والدین بدانند با موجودی در حال رشد سر و کار دارند. بچه‌ها در این شرایط به ما اعتماد می‌کنند و نکته مهم‌تر اینکه بچه‌ها با گوش نمی‌آموزند با چشم می‌آموزند. پس لازم است رفتار درست انجام دهیم تا او ببیند و مدل‌گیری کند، بنابراین برای این دیدن باید زمان گذاشت تا ارتباط ایجاد شود و ایمنی و اعتماد شکل بگیرد. 
 
درصورت وجود مشکل با معلم یا همکلاسی، برخورد مناسب چیست؟
باید به فرزند آموزش داد در هیچ محیطی چه مدرسه و چه غیر مدرسه به کسی که او را اذیت کرده است پرخاشگری و حمله (همان تلافی کردن) نکند. آن‌ها باید یاد بگیرند موضوع را به معلم و والدین اطلاع دهند، مگر در شرایطی که ممکن است آسیب جدی ببیند، مثلاً در خیابان کسی بخواهد او را بگیرد یا به او حمله کند. در این صورت او در بزرگسالی از ابتلا به آسیب‌هایی مثل اعتیاد، خشونت و بزهکاری در امان می‌ماند. گاهی بعضی والدین وقتی فرزندشان به فرد مقابل حمله می‌کند و کتکی که خورده است را تلافی می‌کند خوشحال می‌شوند و می‌گویند خوب است که می‌تواند حق خودش را بگیرد غافل از اینکه فرزندی پرخاشگر تربیت و پرورش می‌دهند. والدین باید مشکل را سریع به مدرسه یا خود معلم اطلاع دهند و موضوع را جویا شوند. شاید فرزند مشکل را به درستی متوجه نشده است و آن طوری که اتفاق افتاده است را نتواند بیان کند. در بعضی موارد شاهد هستیم والدین، معلم را تضعیف می‌کنند. این کمکی به فرزند نمی‌کند و باید مشکل را در ارتباط با مدرسه و معلم برطرف کرد. گاهی دیده می‌شود بعضی مادران به صورت دسته جمعی مقابل در مدرسه یا در راه مدرسه از معلمان بد می‌گویند. این حرف‌ها باعث می‌شود بچه‌ها گیج شوند و جایگاه معلم پایین بیاید. اگر هم ایرادی باشد نباید در برابر فرزندان بیان شود. 
 
فضای مجازی بحث داغ این روزهاست و از جمله دغدغه والدین. با توجه به آمیختگی بحث آموزش و گاهی به عنوان گزینه‌ای برای سرگرمی کودکان، نمی‌توان کودک را از آن محروم کرد. حد و حدود آن را برای والدین مشخص کنید تا این فضا برای کودک مدیریت شود. 
همانطور که در سؤال اشاره شد، این امکانات به شرط نظارت قابل استفاده است ولی باید نظارت جدی باشد. به هر حال فضای مجازی به دلیل ابزار‌های موجود، امکانات و بازی‌های موجود بسیار جذاب است، طوری که حتی بزرگسالان را هم درگیر کرده است، به همین دلیل فرض اعتیاد مطرح می‌شود و حدود و نظارت از سوی والدین با مشخص شدن ساعت‌هایی در روز برای بازی باید انجام شود. متأسفانه این نظارت کم است و معمولاً بچه‌ها زمان زیادی را درگیر فضای مجازی می‌شوند، آن وقت بحث کودک دیجیتالی پیش می‌آید. بچه‌ای که با آدم‌ها ارتباط نمی‌گیرد و درگیر ابزار و وسایلی است که جذاب است. در واقع این مصداقی از سلب مسئولیت والدین است که راضی می‌شوند کودکشان ساعت‌ها در فضای مجازی باشد، چون صدایشان درنمی‌آید، چیزی نمی‌خواهند و چیزی نمی‌شکنند، به همین دلیل والدین را راضی می‌کنند. اعتیاد فضای مجازی بحثی جدی است و آسیب‌هایی به دنبال آن ایجاد می‌شود که ممکن است زندگی کودک را تلف کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار