جوان آنلاین: «زندگی نباید شعاری باشد، باید یک شاخصه کلی در زندگی مهندسی، تدبیر کرد تا بتوان مسائل اصلی و فرعی را با آن پیش برد.» حجتالاسلام دکتر سیدحسین خادمیان، استاد حوزه و دانشگاه با بیان این عبارات معتقد است، وعدههای زندگی باید توأم با پذیرش همه تبعات آن باشد، در غیر این صورت زندگی روی پایههای سست و توخالی تشکیل میشود. او بعد از توصیه به تشکیل زندگی مشترک، فرزندآوری و تعدد فرزند را نیز از جمله موارد مؤثر در تحکیم خانواده میداند و میگوید: «اینکه بعضی خانوادهها به بهانه تربیت و مشکلات اقتصادی، رو به تک فرزندی یا جایگزینی با حیوانات میبرند، پشیمانیشان را در میانسالی و کهنسالی رقم میزنند. زمانی که دیگر فرصت جبران نیست و باید روزها و شبها را در تنهایی و خاموشی به سر ببرند.» گفتوگوی زیر با حجتالاسلام خادمیان است که در ادامه میخوانید.
برای داشتن یک خانواده سالم و متعادل چه موارد و شاخصههایی را باید لحاظ کرد؟
زندگی نباید شعاری باشد. در توضیح باید گفت هر فرد باید در فضای زندگیاش یک شاخصه کلی را مهندسی، تدبیر و تعریف کند، سپس مقوله ازدواج را ذیل آن مورد بررسی قرار دهد که بتوان بعضی مسائل اصلی و فرعی را پیش ببرد. اینکه گفته میشود من دانشمند خواهم شد، خانهدار خواهم شد و نان را به راحتی سر سفره خواهم برد، در مقام شعار خوب است، اما در عمل باید دید میتوان از عهده آن برآمد یا خیر. کسی که آرزوی دانشمند شدن دارد این آرزو در مقام شعار خوب است، اما باید در خودش تحمل سختیهای دانشمندشدن را هم ببیند.
شعار تکرار چیزی است که انسان آن را خوب فرض کرده یا در نظر دیگران خوب دانسته و حالا میخواهد از این طریق به آنها نزدیک شود، به همین دلیل شعار میدهد. با این تعریف، انسانها باید مراقب باشند ازدواجشان حالت شعاری نگیرد، اما در قالب ازدواجهای امروز حتی انتخاب زوج یا زوجه شعارهایی از روی غفلت زیاد دیده میشود که نه حمایتکننده است نه کمک کننده. به طور مثال داشتن مدرک تحصیلی و شغل خوب که این روزها جزو ملاکهای انتخاب همسر تعریف میشود، فرد به راحتی به خاطر بعضی شئونات اجتماعی و شعارهای مطرح پیرامون، بدون هیچ فکری میپذیرد، اما در عمل به این نکته مهم توجه نمیکند، چقدر میتواند با آن شغل کنار بیاید و شرایط آن را بپذیرد؟! مثلاً کسی که همسرش پزشک است، میداند یک پزشک شب و روز ندارد و اگر به موقع خودش را برای مداوای یک مریض نرساند چه اتفاقی میافتد، میتواند خودش را با این شرایط سازگار کند و کنار بیاید؟
بنابراین خانواده و مسئله مقدس ازدواج مسئلهای سست، پوشالی و به قول امروزیها کارتنی نیست، مقولهای است که باید ارکان زندگی و حتی فروعات زندگی براساس تدبیر و مهندسی پایهگذاری و اداره شود تا به مطلوب رسید. در تعریف دیگر، خانواده خوب خانوادهای است که با معیارها و شاخصههای صحیح مذهبی، عقلانی و خانواگی شکل بگیرد نه با شعار. اینکه امروز میبینیم آمار طلاق رو به افزایش است علت آن شروع زندگی شعاری در سایه اختلاف فرهنگی است. اینکه شخصی از یک فرهنگ با شخصی از فرهنگ دیگر تنها با شعار و آرزو زندگی مشترکشان را آغاز کردهاند، نتیجهاش جز طلاق نخواهد بود، چون نتوانستهاند فرهنگ یکدیگر را هضم کرده و بپذیرند.
راه برون رفت از این رویکرد غلط ازدواج چیست؟
بهترین راهحل تقید به مذهب است. خانوادهها باید این نکته را بدانند که دستورات خداوند و روایات اهل بیت اگر در زندگیشان فصلالخطاب شود، زندگی با مقصود و منظور شکل خواهد گرفت و پیش خواهد رفت و با شعار پیش نمیرود. تعیین مهریه هزار سکه یا تاریخ تولد یک دختر برای کسی که اندک درآمدی از یک مغازه یا حقوق کارمندی دارد و خانهاش هم استیجاری است نه تنها منطقی نیست، بلکه براساس دستورات خداوند و اهل بیت ضامن زندگی هم نخواهد بود، در حالی که طبق روایات و احادیث این مهریه معقول و متناسب با شرایط است که میتواند ضامن یک زندگی باشد تا در پی آن زیباییها و آرامش را به دنبال داشته باشد.
به موضوع فرزندآوری هم اشاره کنیم که از سوی بعضی از خانوادهها به بهانههای مختلف مورد غفلت است. این غفلت چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت؟
مرحوم آیتالله سیدباقر صدر میفرمایند هر شخصی در زندگیاش یکسری فطریات دارد و یکسری متغیرات. پیام این حرف آن است که باید فطریات یا ثابتات را نگه داریم و متغیرات را با آن معنا و تنظیم کنیم و شکست زمانی اتفاق میافتد که این دو موضوع در زندگی شخصی به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تغییر کند و جابهجا شود. مسئله فرزندآوری هم یک مسئله فطری و از ثابتات بوده و هر انسانی به طور فطری دنبال فرزند است. این میل نه تنها در انسان، بلکه در حیوانات هم دیده میشود و به طور غریزی میل به داشتن فرزند دارند. حالا اگر این مقوله از بین برود و به جای ثابتات، متغیرات به میان بیاید، خطاست. به طور مثال، برای فرزندآوری بعضی متغیرات مانند گرانی و منزل استیجاری که امروزه ما را گرفتار خودش کرده است، غالب بر فطریات میشود و نتیجهاش میشود چیزی که میبینیم. حال این متغیرات برای هر شخص، خانواده و جامعه فرق میکند. مثلاً وقتی در کشوری یک رئیسجمهور عوض میشود، متغیرات بسته به تفکرات او تغییر میکند، اما ثابتات سرجای خودش هست، چون فطری است و برای تحقق آرمانها باید پیاده شود و جایگزین نشود.
خلافنظر بعضی خانوادهها که تعدد فرزند را با مشکلاتی زیادی همراه میدانند، عدم تمایل به فرزند یا تکفرزندی با چه تبعاتی همراه است؟
هیچ شکی در تأثیر مثبت تعدد فرزندان نیست و یکی از آنها استحکام خانواده است، بنابراین توصیه میشود برای داشتن خانوادهای مستحکم و استوار به همان اصل فطرتمان که فرزندآوری است، برگردیم. ما شخصیتهایی بزرگ مانند آیتالله سیدمحسن حکیم را داشتهایم که ۱۸ فرزند داشتند و هر کدام از آنها یا پزشک بودند یا مجتهد و چند پسرشان نیز در جنگ به شهادت رسیدند. پس این تفکر که هرچه تعداد فرزندان کمتر باشد، خانواده استوارتر و تربیت فرزندان سهلتر است، معقولانه نیست و تفکری اشتباه است. برعکس تعداد فرزندان در تحکیم خانواده بسیار تأثیرگذار است. چه بسا خانوادههایی که به خاطر تک فرزندی مشکلات روحی و روانی زیادی دارند و این حالات حتی در فرزند آن خانواده هم مشاهده میشود. رفتارهایی خارج از عرف و طبیعی انسان از جمله رفتارهایی است که در خانوادههای بدون فرزند و تکفرزند زیاد دیده میشود. برمیگردیم به همان بحث اول و اینکه اگر به ثابتات بیتوجهی شود و شریعت، مذهب و دین مورد توجه قرار نگیرد ما دچار خانوادهای متزلزل میشویم که این را میتوان در آمار طلاق به کرات دید.
به نظر شما، دوران پیری و سالمندی افرادی که ازدواج موفق داشته و دارای تعدد فرزند بودهاند، چگونه رقم زده میشود؟
این دو مسئله نقش کمککنندهای در امور فردی و اجتماعی دارد. چه بسیار افراد هنرمندی که نفر اول عرصه هنر بوده و عمرشان را صرف هنر و کار کردهاند، ولی از مسئله اصلی زندگی که همان فطریات بود غافل شدهاند حالا پشیمان هستند و حسرت روزهای از دست رفته را میخورند. این نشان میدهد نه تنها فرزندآوری بلکه تعدد فرزند قطعاً فرد را در همه مراحل زندگی به خصوص میانسالی و سالمندی به لحاظ روحی و عاطفی کمک خواهد کرد. فکر کنید زوجی که پنج یا شش فرزند دارد تعلقات آنها به لحاظ جسمی و روحی به چند فرزند تعلق میگیرد و انتظارات خدمت نیز تقسیم میشود. مثلاً فرزندی ممکن است گرفتاریهای زندگی به او اجازه ندهد که کمک والدینش باشد. در این صورت فرزند یا فرزندان دیگر میتوانند کنار آن پدر و مادر قرار گیرند. در اینجا دوباره به فطریات اشاره میکنم، کسی که مخالف ازدواج و فرزندآوری است، در اصل روی فطرت خودش پا گذاشته و نمیتواند برای آن جایگزینی پیدا کند. این افراد فطرت را در وجودشان خفه کردهاند که بیآسیب نخواهد بود.
صحبت از جایگزین کردید. اشارهای میکنم به خانوادههایی که با پذیرش یک حیوان سعی میکنند نیازهایشان را برطرف کنند. به نظر شما جایگزینی فرزند با موجود زندهای غیر از انسان اقناعکننده است و به فرد آرامش میدهد؟
بدون تعارف باید گفت این افراد یا جاهل هستند یا از تبلیغاتشان سودی میبرند. خدا همه عالم، همه موجودات زنده اعم از انسان، حیوان و پرنده را خلق کرده است و هر خلقتی باید سر جای خودش باشد. اگر لازم باشد انسانی از حیوانی مراقبت کند قواعد خودش را دارد، اما باید بدانیم که خدا از همه رحیمتر است.
انسان، انسان است و حیوان هم حیوان که هر کدام شرایط خاص خودشان را دارند و باید در محل متناسب با شرایطشان زندگی کنند. نگهداری از حیوان نه تنها لطف، بلکه عین ظلم است. جداکردن حیوان از مکان مناسب و متناسب با شرایط او که همان طبیعت است و حبس او در خانه آیا چیزی جز ظلم و حیوان آزاری نیست؟! این تصمیم جز تنزل فهم و شعور نیست، اینکه فکر میکنند زندگی با حیوان و گردش او در عموم مردم شخصیت میآورد! در حالی که شخصیت انسان با عمل به ثابتات فکری، دینی، عقلی میسر میشود. اگر کسی بخواهد به نقطه تعالی حیات برسد باید شخصیتهای بزرگی مانند علامه مجلسی و پروفسور حسابی را الگو و سرمشق قرار دهد. آنهایی که با عمل به فطرت به نقطهای رسیدند که حالا برترینهای روی زمینند.