کد خبر: 1235253
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۰
احمدرضا مهاجر، فعال فرهنگی و آسیب‌شناس اجتماعی: 
وقتی والدین بلافاصله بعد از بیدارشدن سراغ گوشی می‌روند و قبل از بیدارکردن فرزندان‌شان آن را روشن می‌کنند، از فرزند چه انتظاری می‌رود؟! در واقع آداب رفتار با این وسیله یاد گرفته نشده است. حتی خود والدین فکر می‌کنند همه الگو‌ها در همین وسیله یک وجب دستی است به همین دلیل انتقال احساسات و عواطف واقعی به یکدیگر فراموش می‌شود
محبوبه قربانی

جوان آنلاین: الگوپذیری یعنی رفتار یک فرد یا یک گروه، محرکی برای نگرش، رفتار و افکار شخص یا اشخاصی دیگر قرار گیرد. درواقع الگوپذیری به معنی پیروی از یک مدل و راهنمای عمل در رفتار و کردار است. همین چند جمله کافی است تا اهمیت انتخاب الگو برای ما آشکار شود. شاید الگوسازی دربرگیرنده همه اقشار جامعه باشد، اما در قشر جوان و نوجوان بیش از هر قشر دیگری چنین نیازی احساس می‌شود، چراکه خصلت کمال‌گرایی در این قشر بیشتر از اقشار دیگر جامعه است و می‌خواهند خودشان را به آن‌هایی که انتخاب کرده‌اند، برسانند. 
به گفته کارشناسان برای انتخاب الگو دو روش وجود دارد؛ اولین نوع آن الگوی زنده و حاضر است، یعنی آن‌هایی را که جوان و نوجوان از کودکی مشاهده کرده و با آن‌ها زندگی کرده که شاخص‌ترین و نزدیک‌ترین این مورد همان والدین هستند. مدل دوم استفاده از الگو‌های نمادین مانند شخصت‌های دینی، مذهبی و قهرمانان ورزشی است؛ بنابراین نقش والدین به دو جهت بسیار پررنگ و محسوس است، اول اینکه آن‌ها نخستین الگوی انتخاب شده برای فرزندان‌شان محسوب می‌شوند، دیگر اینکه می‌توانند راهنمای انتخاب درستی برای الگو‌های نمادین باشند. 
احمدرضا مهاجر با بیش از ۲۶ سال فعالیت در حوزه آسیب‌های اجتماعی به این مهم تأکید دارد که والدین اولین افراد و مؤثرترین افراد در بحث الگو، انتخاب الگو، تأثیرپذیری الگو و تغییر الگو‌ها هستند، چراکه فرزندان‌مان قبل از هر انتخابی رفتار و کردار والدین را می‌بینند و آن را می‌آموزند. بنابراین در سنی که میل به انتخاب الگو دارند، نمونه‌ای را انتخاب می‌کنند که نزدیک به همان رفتار والدین باشد. وی معتقد است برای هر تغییری اگر لازم باشد ابتدا باید خود والدین تغییر کنند، سپس با احترام به باور و خواسته‌های فرزندان می‌توانند آن‌ها را در انتخاب الگوی درست راهنمایی کنند. او درباره همانندسازی غلط نوجوانان با الگو‌هایی مانند سلبریتی‌ها می‌گوید: «امروزه والدین آداب و اصول رفتار مناسب با یکدیگر و فرزندان‌شان را بلد نیستند. آداب کلامی را نمی‌شناسند و تمام الگوی پدر و مادر شده است همان وسیله یک وجبی که تلفن همراه نام دارد. آن‌ها با ارسال استیکر کلام را منتقل می‌کنند، پس چطور می‌توان احساسات، عواطف و وجدان را انتقال داد، وقتی استیکر‌های خشک و بی‌روح و بدون خلوص فرستاده می‌شود! اگر به این این موارد توجه شود، محال است الگویی غلط از فضای مجازی و شاخ‌های اینستاگرام منتقل شود، همانندسازی غلطی شکل بگیرد و به تبع آن موجب افسردگی و سرخوردگی شود.»
این کارشناس حوزه آسیب‌های اجتماعی به جهت خدمات بی‌شائبه و بدون هیچ چشم‌داشتی به خانواده‌های آسیب‌پذیر و به کودکان و نوجوانانی که به هر دلیلی از داشتن والدین محروم هستند، «پدر مهربانی» نام گرفته است. وی مشکلات را با خلوص نیت حل می‌کند و حرف‌ها را به دل و جان می‌شنود و بانی حال خوب بسیاری از خانواده‌هاست. برای شنیدن صدای هر کمکی حتی به شهر‌های دور سفر می‌کند و در ابتدای آشنایی اگر سقفی لازم باشد، سقفی آرام و امن آماده و بعد زمینه تحصیل و شغل آن‌ها را فراهم می‌کند. وی همچنین مدرس کارگاه‌های مهربانی برای خانواده‌ها و تسهیلگر نشست‌های گفت‌وگومحور نوجوانان (رستا) ست. 
گفت‌و‌گوی پیش رو با این پدر مهربانی‌هاست که می‌خوانید. 

نقش والدین در الگوپذیری فرزندان چیست؟
اگر بخواهیم از زبان فرزندان با والدین صحبت کنیم باید گفت مهربانی، انسان بودن، مسئول بودن و در اندیشه سرنوشت فرزند بودن جزء وظایف انسانی والدین است. حال اگر این والدین در خانواده‌ای پرورش پیدا کرده باشند که در آن خانواده الگو‌ها آموزش داده نشده است باید الگو‌ها را تغییر دهند. اگر این الگو‌ها تغییر پیدا کرد فرزندان هم الگوهای‌شان را تغییر می‌دهند و این موضوع ربطی به سن و سال نیز ندارد. نکته دیگر حمایت والدین است که همان حمایت پرودگار است. پس باید در مسیر مهربانی باشد. احترام گذاشتن نیز رفتاری است که همه به آن احتیاج داریم، اما امروزه در خانواده‌ها کمرنگ شده است. زمانی می‌رسد که از یکجا به بعد مجبور شویم الگویمان را تغییر دهیم، چون نظام طبیعت دیگر به ما اجازه ادامه نمی‌دهد از آن تبعیت کنیم. به طور مثال فرزندی که به خاطر پذیرش و تبعیت از یک الگو دوستانش را از دست می‌دهد، بنابراین باید الگویش را تغییر دهد. 
در ادامه به گنجینه کلماتی که با «ت» شروع می‌شوند، اشاره می‌کنم که می‌تواند ما را در مسئله الگوپذیری و تغییر الگو‌ها یاری کند. آن کلمات تغییر، تجربه و تلاش است. تخریب نمی‌شویم و ترس هم نداریم، چون به خالق هستی که بزرگ‌ترین حامی ماست باور داریم. این باور باید باشد، چون ایمان داریم و ترسی نداریم و تسلیم هم نمی‌شویم، به همین خاطر از هیچ طوفانی نمی‌ترسیم. ولی انسان‌ها باور نمی‌کنند و باور ندارند که می‌توانند بدون حمایت دیگران و فقط درسایه توکل به خدا بهترین باشند. 

بهترین الگویی که می‌توان به جوان و نوجوان معرفی کرد چه الگویی است؟ اینطور که شما می‌فرمایید خود والدین می‌توانند بهترین الگو باشند، درست است؟
بله دقیقاً. والدین و رفتار آن‌ها اصلی‌ترین الگوست. اگر امروز در اتاق فرزندان عکس خواننده یا هنرپیشه‌ای را می‌بینیم، ظاهر آن عکس را دیده‌ایم و باطن این تصاویر همان رفتار والدین، روابط آنان در خانه و جامعه است. آن‌ها کاری کرده‌اند که فرزندان به انزوا رفته‌اند و بعد به این وادی کشانده شده‌اند. تلاش و کاری نکرده‌اند که برای فرزندان‌شان جذاب باشد، هم قدم نبودند و مقابل فرزندان قرار گرفته‌اند. این رفتار برای نسلی که در عصر تکنولوژی به دنیا آمده و بزرگ می‌شود، نتیجه خوبی نمی‌دهد. به عنوان مثال وقتی پدری حرف از وجدان می‌زند، ولی فرزند را کتک می‌زند و او را در محلی حبس می‌کند و خودش با وجدان آسوده می‌خوابد! و اگر از او سؤال شود می‌گوید خواستم فرزندم را ادب کنم! این فرزند در دهه دوم زندگی، چون با الگوی خشونت بالا آمده است شروع به واکنش‌های خشن می‌کند. او به لحاظ سلامت روان دچار اختلال می‌شود، چون فقط همان خشونت را بلد است یا در انزوا می‌رود. 

چطور می‌توان الگوی خوب و سالم را به جوان و نوجوان معرفی کرد؟
باید خواسته او را دید. نمی‌توانیم باور‌ها و دنیای آن‌ها را خراب کنیم. اگر مشکلی دارند باید اصلاح کرد، چراکه آن‌ها به همان دنیای خودشان باور دارند پس باید همان دنیا را به آن‌ها معرفی کنیم، بعد آهسته آهسته او را در مسیر انسانیت واقعی قرار دهیم. نباید اعتقادات و باورهایمان را اجبار کنیم، آن وقت به حاشیه می‌رویم. ممکن است در این مسیر با نوجوانانی روبه‌رو شویم که نگرش‌های دیگری دارند، ولی پایبند باور مشترک، یعنی انسانیت هستند. مثل قوانین راهنمایی و رانندگی که در همه کشور‌ها یک حرف می‌زند، مثلاً چراغ قرمز در ایران و هر کشور اروپایی دیگری از یک قانون تبعیت می‌کند. باید با رفتار‌ها و حتی روابط کلامی و غیرکلامی به این عزیزان آموخت که در مسیر اصلی جلو بروند و اگر نروند آسیب می‌بینند. باید بداند که نمی‌توانند قانون طبیعت را به هم بزنند، چون ناظم دارد. از طرفی آموزش‌ها باید با یک خوراک ساده باشد تا جذابیت پیدا کند. مثلاً موضوع نجابت و پاکدامنی را باید در فاصله‌های اخلاقی به جوان آموخت تا آن را درک کند. البته برای اثرگذاری یک الگو نیاز به زمان است و ممکن است ماه‌ها طول بکشد تا یک الگو اثر کند. تغییر آن هم نیاز به زمان دارد تا فرزند آرام گیرد. 

در صورت انتخاب الگوی غلط مانند برخی سلبریتی‌های داخلی و خارجی، راه درست و منطقی خروج و ترک از این انتخاب چیست؟
وقتی می‌خواهیم درباره الگو‌ها با فرزندان‌مان صحبت کنیم باید بدانیم هر کدام از آن‌ها در هر دهه سنی خود یک الگویی را می‌پذیرند و گاهی این دهه تقسیم بر دو می‌شود و هر کدام از این دهه نیز برای خودش الگوی دیگری دارد. حتی ممکن است سال به سال یک تعریف برای الگو داشته باشند. بعد از این شناخت باید بدانیم در کدام خانواده پرورش یافته و در چه محیطی و با چه افرادی معاشرت داشته است. این نشان از نقش تأثیرگذار والدین دارد. البته باید گفت درمان واقعی از خود والدین شروع می‌شود. ابتدا باید الگو‌های والدین را تغییر داد و بعد فرزند را کمک کرد. والدین اگر فرزندان‌شان را ببینند و بشنوند آن وقت فرزندان نسبت به خیلی از مباحث جبهه‌گیری و گارد نخواهند داشت. والدین باید به نظر فرزندان احترام بگذارند حتی اگر نظر آن‌ها غلط باشد، چراکه باید بدانند این نظر و باور آنهاست. طبق قانون گفتار می‌توانند با کلام جذاب او را نسبت به قبول خیلی از خوبی‌ها متقاعد کنند. در غیر این صورت دنیای روابط به هم می‌خورد و الگوی غلط وارد زندگی فرزند می‌شود. 
در اثرگذاری سلبریتی‌ها دو گونه داریم. اولین مفهوم اینکه او خودش را درگیر مخاطبانی خاص می‌کند به همین دلیل رفتار‌هایی انجام می‌دهد که مخاطبین او را بخواهند و متأسفانه بسیارهم اثرگذار است. دیگری انسان‌هایی هستند که به خاطر انسانیت معروف می‌شوند. رفتار‌های انسانی انجام می‌دهند و دنبال مخاطب هم نیستند، اما بعد از مدتی معروف می‌شوند مانند مرحوم تختی. 
الگوی اول پایه و اساس ندارد و تنها یک نفر است در شبکه مجازی دنبال می‌شود و هیچ محتوایی ندارد. حال برای نشان دادن الگوی درست و ترک الگوی غلط، باید سطح آگاهی را بالا آورد، اما چطور؟ با شعار نمی‌شود. بچه‌ها را باید دید، شنید و باور کرد آن وقت الگوی غلط خود به خود پاک می‌شود و کنار می‌رود. 

به نظر شما در بحث الگوپذیری مشکل اصلی چیست و کجای کار می‌لنگد؟
دنبال فهمانیدن هستیم. از این غافل هستیم که اگر نسلی پرورش پیدا کند دیگر دنبال افراد منفی نمی‌رود. در واقع با پرورش نسل است که عزت نفس و خودارزشمندی ایجاد می‌شود و اعتماد بین نوجوان و انسان‌های دیگر به وجود می‌آید. از همه مهم‌تر اعتماد به خود است. خلاف آن وقتی است که نفسی پرورش پیدا نکند، پس دیگر احترام نمی‌گذارد و به چیزی که می‌بیند فکر نمی‌کند ارزش شنیدن و دیدن دارد یا نه؟ باید فرزندان به این نقطه برسند. او باید بفهمد که عمر و زمان گذشته‌اش را صرف چه کار و چه کسی کرده است. باید وجدان او را بیدار کرد. 

آیا برای پرورش نسل می‌توان از قواعد الگوسازی بهره برد؟
بله تا حدی نقش کمک‌کننده دارد. لازم است در اینجا به همسان‌سازی اشاره شود. اگر نوجوان الگو‌های انسانیت را با شبکه‌های مجازی تطبیق دهد آن وقت نفس او پرورش می‌یابد و خِردش بالا می‌آید. خرد که بالا آمد سطح آگاهی رشد می‌کند. البته باید گفت سطح آگاهی نیز با آموزش هر روزه رشد می‌کند. 

حالا که صحبت از همسان‌سازی شد، نظرتان درباره این موضوع که گاهی همین همسان‌سازی نتیجه عکس می‌دهد و موجب افسردگی و فردگرایی در نوجوان می‌شود، چون نمی‌تواند خودش را مانند فرد مورد نظر کند، چیست؟
باز به رفتار والدین اشاره می‌کنم. وقتی آن‌ها بلافاصله بعد از بیدار شدن سراغ گوشی می‌روند و قبل از بیدارکردن فرزندان‌شان آن را روشن می‌کنند، از فرزند چه انتظاری می‌رود؟! در واقع آداب رفتار با این وسیله یاد گرفته نشده است. حتی خود والدین فکر می‌کنند همه الگو‌ها در همین وسیله یک وجب دستی است به همین دلیل انتقال احساسات و عواطف واقعی به یکدیگر فراموش می‌شود. 
متأسفانه امروزه والدین آداب و اصول رفتار مناسب با یکدیگر و فرزندان‌شان را بلد نیستند. آداب کلامی را نمی‌شناسند و تمام الگوی پدر و مادر شده است همان وسیله یک وجبی که تلفن همراه نام دارد. آن‌ها با ارسال استیکر کلام را منتقل می‌کنند پس چطور می‌توان احساسات، عواطف و وجدان را انتقال داد، وقتی استیکر‌های خشک و بی‌روح و بدون خلوص فرستاده می‌شود! اگر به این این موارد توجه شود محال است الگویی غلط از فضای مجازی و شاخ‌های اینستاگرام منتقل شود، همانندسازی غلطی شکل بگیرد و به تبع آن موجب افسردگی و سرخوردگی شود البته این نکته را هم بگویم که ما فرزندانی داریم که از بستر فضای مجازی به نحو احسن و سلامت استفاده و بهره می‌برند و غالب این افراد هم زیر ۲۰ سال سن دارند. پس نمی‌توان از فواید آن گذر کرد. شاید افرادی هم بوده‌اند که در خانواده‌هایی با الگو‌های نامناسب پرورش یافته‌اند، ولی با رسیدن به بلوغ فکری الگوی‌شان را تغییر داده و از الگوی رفتاری غلط والدین حذر کرده‌اند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار