سرويس بين الملل جوان آنلاين: یک اقتصاد دان با ابراز نگرانی درباره آینده دموکراسی در آمریکا در دوران ریاستجمهوری «دونالد ترامپ»، در گفتگو با نشریه آلمانی «اشپیگل» ارتباط میان نارضایتی اجتماعی و اقتصادی با افزایش افراط گرایی سیاسی را تشریح کرد.
«دارون آسموغلو» با اشاره به رقابت میان چین و آمریکا چه از بعد سیاسی و چه از جنبه اقتصادی، درباره اینکه آمریکا در چنین شرایطی بتواند بر چین پیروز شود ابراز تردید کرد و گفت: «من ساختار چینی را به عنوان ساختاری برتر میبینم، اما دلیل آن بحران در آمریکاست. ایالات متحده نخست باید بر مشکلات خود فائق شود در غیر این صورت شرایط برای واشنگتن دشوار میشود.»
وی افزود: «اقتصاد آمریکا این قابلیت را ندارد تا راهی بیابد که موفقیت و سعادت را مانند دهههای نخستین پس از جنگ جهانی دوم (میان مردم) تقسیم کند. امروزه فرزند کسی که از دبیرستان فارغالتحصیل شده است، ۲۵ درصد کمتر از پدرش درآمد دارد. در طول دهههای ۱۹۸۰، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ شرایط برای افراد متعلق به طبقه فرودست و آمریکاییهای آفریقایی تبار فاجعه بار بود. مشکلات در دوران بحران اقتصادی شدت گرفت که به از بین رفتن اعتماد به موسسات و کارشناسان اقتصادی منجر شد. اینها فاکتورهای مهمی هستند که (نشان میدهند) چطور ما دوران ریاستجمهوری ترامپ را به پایان میرسانیم.»
آسموغلو گفت: «مناطقی که آرای ترامپ افزایش داشتهاند، نقاطی بودهاند که اقتصاد آنان از واردات گسترده از چین آسیب دیده بود و مشاغل تولیدی در این قسمتها از بین رفت. چهار دهه از رشد نابرابر اقتصادی، یعنی دورانی که بسیاری از مردم تصور کردند که صدای آنها شنیده نمیشود، گذشت و به این ترتیب زمینه برای عوامفریبی مساعد شد. مطالعات ما نشان میدهد که این الگویی سیاسی در طول تاریخ بوده است.»
این اقتصاد دان آمریکایی ترکتبار در ادامه گفت: «در یک ساختار سیاسی، ارتباط بر قرار کردن میان خبرگان و افراد غیر خبره اقدامی مثبت است که برای هر دو طرف خوب است و زمانی که چنین وضعیتی از بین میرود، مردم اعتماد خود را به موسسات از دست میدهند. در این صورت، زمینه برای اعتماد کردن به افراد صاحب قدرت مساعد میشود. این وضعیتی است که در دوران ترامپ رخ داد و در زمان آلمان نازی هم شاهدش بودیم.»
وی درباره شباهت میان ترامپ و فاشیستها هم گفت که متاسفانه از دید او چنین شباهتی وجود دارد. ترامپ و جمهوری خواهان، نازی نیستند. اما آنها هم سیاستی بد مشابه آنچهنازیها در پیش گرفته بودند را به کار میگیرند. در دهه ۱۹۳۰، مردم آلمان حس کردند که سازمانهای موجود در کشورشان توانایی حل مشکلات اقتصادی را ندارند و تقریبا پارلمان هم تعطیل شده است. امروزه هم در آمریکا شکاف بزرگی میان کنگره و بانکها وجود دارد و واقعیت این است که ۵۰ تا ۶۰ درصد از جمعیت از رشد اقتصادی که به تازگی محقق شده است، سودی نبردهاند.