سرویس تاریخ جوان آنلاین: هدف اصلی از انجام پژوهشی که از آن سخن میرود، بررسی علل و پیامدهای ترور حاجعلی رزمآرا و حسنعلی منصور، دو تن از نخستوزیران دوره پهلوی است که در تاریخ سیاسی معاصر ایران، از مهمترین مباحث و در عین حال، جنجالیترین و بحثانگیزترین دورههای سیاسی کشور محسوب میشود. رزمآرا در سال ۱۳۲۹ و منصور در سالهای ۳-۱۳۴۲ نخستوزیر بودند که رزمآرا در اسفند همان سال و منصور در بهمن ۱۳۴۳ ترور شدند. این بررسی در قالب شناخت دو متغیر محوری این پژوهش، یعنی «کاهش شدید مشروعیت رژیم» و «رادیکالیزه شدن گروههای سیاسی- مذهبی» انجام میپذیرد. هر چند تفاوتهای بسیاری به لحاظ شرایط سیاسی حاکم بر دوران نخستوزیری هر یک از آنها وجود داشته، ولی این دو متغیر به شکلی محسوس مطرح هستند. تعیین این امر که کدام یک از این دو متغیر، نقش اصلی و مهمتری را در این حوادث داشتهاند، در کنار دیگر مباحث، هدف اصلی پژوهش را تشکیل میدهد.
در دوران رزمآرا، شرایط سیاسی خاصی بر کشور حکمفرما بود. ویژگیهای اصلی این دوره عبارتند از: کمتجربگی و ضعف شخصی شاه به لحاظ جوانی و سالهای اولیه سلطنتش، فعالیت گسترده سفارتخانههای خارجی و عواملشان در عرصه سیاست ایران که به دنبال یک دوره حضورشان در اشغال کشور شکل گرفته بود و بالاخره، آزادی نسبی که به دنبال خلع رضاشاه فراهم آمده و فرصت بسیار خوبی را برای فعالیت سیاسی گروههای مخالف رژیم پدید آورده بود. چالشهای مشروعیتی در این دوره، به دنبال مبارزات مربوط به ملی شدن صنعت نفت صورت گرفت و رادیکالیزه شدن گروههای سیاسی- مذهبی نیز در چارچوب توانایی آنها برای انجام اقدامات مسلحانه علیه رژیم مطرح بود. دوره نخستوزیری منصور نیز به لحاظ سیاسی، دورهای خاص و متمایز بود که در پی اوج گرفتن قدرت شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و گذار وی از «سلطنت» به «حکومت» شکل میگرفت. شاه در این سالها به دنبال کنار زدن زاهدی، (نخستوزیر کودتا)، و ترور «کندی»، رئیسجمهور سالهای ۶۳-۱۹۶۰ امریکا که قدرت شاه را بهشدت محدود کرده بود، چندان مخالفتی- چه در خارج و چه در داخل- در قدرتنمایی خود نمیدید و تا حدودی احساس استقلال میکرد. در واقع این توانایی شاه که مصادف با افزایش توان سرکوب نیروهای امنیتی رژیم بود، فعالیتهای سیاسی را بر خلاف دوره رزمآرا بهشدت، محدود کرد. پژوهش مورد معرفی، شامل سه فصل است. در فصل اول، ترور نخستوزیران مورد بحث در چارچوب بحثهای نظری مورد بررسی قرار میگیرد. در این فصل، مقوله «مشروعیت» و پیامدهای چالش آن از سوی گروههای مخالف بررسی و تلاش میشود مشکلات رژیم پهلوی در این حوزه، بر اساس دیدگاههای مختلف مطرح، نقد و ارزیابی شود. در گفتاری دیگر از این فصل، مسئله رادیکالیزه شدن گروههای مذهبی مورد بحث قرار میگیرد. تعریف ترور، رویکردهای جامعهشناختی و فقهی آن و تفکر حاکم بر گروههای مذهبی در این ارتباط، از دیگر مسائل مورد بحث این فصل است.
فصل دوم به رزمآرا و مسائل مربوط به ترور وی اختصاص دارد. در این فصل، پس از بررسی دوران نظامیگری و سیاسی وی، به مهمترین مسائل سیاسی داخلی و خارجی آن دوران پرداخته میشود. سیاست خارجی کشور در آن دوره، نفوذ نیروهای بیگانه، مسئله نفت، اهمیت سیاسی گروه رزمآرا و پیامدهای آن، از مهمترین مسائل مورد بحث در این فصل خواهد بود.
در فصل سوم که به منصور و مسائل مربوط به ترور وی اختصاص دارد نیز، مسائلی مشابه فصل قبل مورد بحث قرار میگیرد. بررسی اوضاع و احوال سیاسی کشور، نفوذ کشورهای خارجی، اهمیت منطقه و ایران در این دوره از جنگ سرد، حضور نیروهای امریکا در ایران و بالاخره، مسئله کاپیتولاسیون، از مهمترین مباحثی است که در این فصل مورد بررسی قرار خواهد گرفت. داستان ترور منصور، اهمیت و پیامدهای آن، گفتارهای پایانی بحث این پژوهش را تشکیل میدهند.
در پایان فصلهای دوم و سوم، گزارشهایی شامل مصاحبه، مذاکرات مجلس، گزارش دادستانی نظامی در مورد ترور و سخنرانی امام خمینی در مورد کاپیتولاسیون به صورت ضمیمه بحث ارائه میشود که علاوه بر جذابتر کردن کتاب، در تکمیل بحث پژوهش نیز مؤثر است.