سرویس تاریخ جوان آنلاین: در تاریخ ایران قبل از انقلاب اسلامی، اسفند ماه بستر حوادث تاریخی و مهمی در کشور بوده است که به بهانه توجه به هر کدام از این حوادث، میتوان به بازخوانی مقطعی از مبارزات ملی با استمعمار خارجی پرداخت. ترور انقلابی رزم آرا توسط فدائیان اسلام در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ و در ادامه آن ملی شدن صنعت نفت، از این قبیل حوادث مهم تاریخی هستند که سالروز فوت دکتر مصدق و آیتالله کاشانی را نیز باید به این موارد اضافه کرد.
به همین منظور، برای بررسی و بازخوانی مقاطع مهم دهه ۲۰ که در انتها منجر به ملی شدن صنعت نفت شد، رجانیوز به سراغ محمدرضا کائینی پژوهشگر و محقق تاریخ معاصر رفت که در ادامه متن این گفتگو خدمت مخاطبان شرح داده میشود.
صحبت خودمان با محمدرضا کائینی را با بررسی زمینههای شکل گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت و ارتباط دکتر مصدق با نهضت آغاز کردیم و وی در پاسخ به این سوال که برای اولین بار چه کسی یا کسانی ملی شدن نفت را مطرح میکنند گفت: «دکتر مصدق وکیل مجلس چهاردهم بود و زمانی که در آن دوره مجلس، آقای رحیمیان نماینده چپگرای قوچان پیشنهاد میدهد که قرارداد نفت که در دوران دیکتاتوری رضا خان منعقد شده، از درجه اعتبار ساقط شود، دکتر مصدق مخالفت میکند! یعنی دکتر مصدق در آن زمان نظرش این بود که قرارداد مذکور با انگلستان همچنان باقی بماند.»
کائینی ادامه داد: «اگر بخواهیم خیلی خوشبینانه به این قضیه نگاه کنیم و طرفداران دکتر مصدق هم همین دلیل را برای توجیه مخالفت اولیه دکتر مصدق با ملی شدن نفت دارند، دلیل مخالفت مصدق با ملی شدن نفت این است که وی به دلیل اشغال ایران توسط متفقین و آن شرایط اشغال، صلاح نمیدانست که یک چالش جدید شروع شود.»
این پژوهشگر تاریخ معاصر صحبتهای خود با رجانیوز را اینطور ادامه داد: «مصدق بعد از مجلس چهاردهم به زادگاهش احمد آباد رفته و به کشاورزی مشغول شد. ایشان کلاً با یک نوع سرخوردگی، تا دوره شانزدهم مجلس شانزدهم، خودش را یک بازنشسته سیاسی میدانست. پس اگر منصفانه بخواهیم بگوییم، کسانی که پایه گذار ملی شدن صنعت نفت بودند، اقلیت مجلس پانزدهم هستند که متشکل بود از کسانی مثل حائری زاده، مکی و بقایی.»
محمدرضا کائینی در پاسخ به این سوال که اگر مصدق با ملی شدن نفت مخالف بوده است، پس در این دوره تلقی دکتر مصدق از حفظ حقوق ایرانیها چیست؟، گفت: «در مجلس شانزدهم از کمیسیون مربوطه، از ایشان میخواهند که نظرش را در مورد کیفیت عوض نفت، بیان کند. راه حلی که مصدق دارد این است که بجای اینکه در مقابل نفت، پول کاغذی بگیریم، طلا و نقره و جواهرات بگیریم که قیمتش نسبت به پول کاغذی بالاتر باشد. یعنی مصدق یک نگاه ابتدایی به این بحث دارد و برای اعاده حقوق ملت ایران، پیشنهادش این است که بجای پول کاغذی، از انگلستان طلا و جواهرات دریافت شود.
جا دارد این نکته را هم اضافه کنم که آن نظریه خوشبینانه که نسبت به مخالفت دکتر مصدق با ملی شدن نفت وجود داشت و در ابتدا هم گفتم، با این نظر ایشان ابطال میشود. چرا که اصلاً تلقی مصدق این است که بجای پول کاغذی، باید طلا بگیریم. پس معلوم میشود که ایشان مخالف ملی شدن نفت بود و یا حداقل چنین تصوری نداشت.»
وی ادامه داد: «واقعاً اقلیت مجلس پانزدهم پایه گذاران نهضت ملی شدن صنعت نفت بودند. البته آیت الله کاشانی نیز در خارج از مجلس برای ملی شدن نفت تلاش میکردند.
این چیزی هم که دکتر مصدق بعدها گفت: فاطمی برای اولین بار پیشنهاد ملی شدن نفت را داد، اشتباه است. آن کسانی که بستر ملی شدن نفت را فراهم کردند، در داخل مجلس گروه اقلیت بودند و در جامعه نیز آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام. جالب است که در این دوره از آقای مصدق مطلقاً خبری نبود و ایشان در احمد آباد به سر میبرد.
مصدق چطور به نهضت ملی شدن نفت پیوست؟
کائینی به این سوال که دکتر مصدق چگونه به نهضت ملی شدن نفت پیوست؟، نیز پاسخ داد: «این داستان بامزه تری دارد. دکتر بقایی نقل میکرد: «بعد از این مبارزاتی که ما آغاز کردیم، به این نتیجه رسیدیم که یک نفر که شیخوخیتی داشته باشد و یک مقدار از ما مسنتر و پر آوازهتر باشد، باید بعنوان سمبل و نماد مبارزه مان قرار دهیم.» (فراموش نکنیم که این حضراتی که در مجلس پانزدهم لیدرهای اقلیت بودند، غیر از حائری زاده، عمدتا میانگین سنی شان ۳۵ بود) و، چون دکتر مصدق از نظر سابقه بالاخره به سلطنت رضاخان رای نداده بود و این در زندگی اش عوارضی هم داشت، طبعاً این سابقه خوب موجب میشد که به ایشان گرایش پیدا کنند.»
وی ادامه داد: «مکی و بیشتر بقایی تاثیر زیادی در انتخاب مصدق داشتند. اینها به احمدآباد رفته و از دکتر مصدق خواستند که به نهضت بپیوندد و جالب است بدانید که مصدق قبول نکرد که همکاری کند! و بعدها وقتی که کار اقلیت مجلس گرفت و جامعه هم تمایل خود را به این طرح نشان داد، مصدق خودش بلند شد و به تهران آمد؛ بنابراین در واقع دکتر مصدق با تلاش اقلیت مجلس پانزدهم و نیروهای مذهبی خارج از مجلس، از بازنشستگی سیاسی در آمد. این آغاز ورود دکتر مصدق به نهضت ملی شدن صنعت نفت بود.»
پس از این توضیحات، محمد رضا کائینی با روایت مختصری از شکل گیری گروه فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی، به بررسی ارتباط این گروه با نهضت ملی شدن نفت پرداخت: «فدائیان اسلام معلول مسافرت شهید نواب صفوی از نجف به ایران بود برای مبارزه با کسروی. نواب صفوی برای اطمینان پیدا کردن از واقعیت داشتن صحبتهای منسوب به کسروی، به ایران آمده و چند جلسه با وی صحبت کرد.
کارهای ابلهانهای از کسروی سر میزد. مثلا جشن کتاب سوزان راه میانداخت و یا دیوان حافظ، کلیات مثنوی و ... را میسوزاند. مدتی بعد کار به مفاتیح رسید که خب آیههای قرآن هم در مفاتیح بود. وقتی نواب مطمئن شد که کسروی اهل منطق نیست و کارهایش با لجاجت است، تصمیم گرفت که با او قاطعانه برخورد کند. این حرکت نواب اسم او را به زبانها انداخت و وی با چند نفر اولیه که با آنها همکاری میکرد، نظیر شهید سید حسین امامی، سید علی امامی، امیر عبدالله کرباسچیان فدائیان اسلام را به راه انداخت.»
کائینی ادامه داد: «به نظر من یکی از عوامل مهم زنده شدن جریان مذهبی در جامعه و حرکت جامعه برای استیفای حقوق سیاسی، همین پیدایش فدائیان اسلام بود. چرا که مذهب به همراه متولیانش در دوران رضا خان عملاً به حاشیه رانده شده بود. به هر حال بدنه اجتماعی و مذهبی عمدتاً با تلاشهای آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام به عرصه سیاست بازگشت و این مسئله را هرگز نباید در تحلیل کلی نهضت نفت از دست داد.
به طور مشخص اولین تلاقی و همپیمانی که فدائیان اسلام با جریان ملی گراها کردند، جلسهای بود که در منزل حاج محمود آقایی تشکیل شد که دکتر مصدق هم به نیابت از خود نمایندهای را فرستاده بود.
شهید نواب اعضای جبهه ملی را دعوت کرده و گفته بود که اگر ما (فدائیان اسلام) رزم آرا را که مانع اصلی ملی شدن نفت است را از سر راه برداریم، شما حاضر هستید در دولتی که تشکیل میدهید، در اجرای احکام اسلام اهتمام کنید؟ ملی گراهای حاضر در جلسه نیز همه این قول را میدهند و دکتر فاطمی که به نیابت از مصدق در آن جلسه شرکت کرده بود نیز این قول را داده بود»
در این قسمت از گفتگو، کائینی به اقدام انقلابی فدائیان اسلام در هموار شدن مسیر ملی شدن نفت اشاره کرده و گفت: «از میان برداشتن رزم آرا اوج همکاری فدائیان اسلام و جبهه ملیها بود که بزرگترین مانع را از مسیر ملی شدن نفت و نخست وزیری دکتر مصدق برداشت.»
کائینی به سخنرانی آیتالله طالقانی در اولین سالروز فوت مصدق پس از انقلاب اسلامی نیز اشاره کرده و ادامه داد: «مرحوم آیتالله طالقانی هم که به مصدق علاقه داشت و به روحانی مصدقی مشهور شده بود، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در سالگرد فوت مصدق در احمد آباد، گفت که فدائیان اسلام ضربه اول را زدند و نمایندگان واقعی مردم را به مجلس فرستادند. منظورش ترور انقلابی هژیر توسط سید حسین امامی بود که در پی آن انتخابات مرحله اول ابطال شد و وقتی که دوباره انتخابات برگزار شد، مصدق و اعضای جبهه ملی و آیت الله کاشانی به مجلس راه پیدا کردند.
آیت الله طالقانی در ادامه گفته بود: فدائیان ضربه دوم را زدند و نفت ملی شد. مصدقیهای واقعاً منصف که آیت الله طالقانی نیز در زمره آنها بود و با فدائیان اسلام روابط خوبی داشت، این نکته را تایید میکنند.»
کائینی ادامه داد «اوج رابطه فدائیان اسلام با جبهه ملی اینجا بود. اما وقتی بعداً مصدق روی کار آمد، در پاسخ به پیغامهایی که فدائیان اسلام از طریق خود مرحوم آیت الله طالقانی برای ایشان میفرستادند گفت: آقایان درخواست حکومت اسلامیشان را بگذارند برای دولتهای بعدی، اولویت ما به سر انجام رساندن موضوع نفت است و، چون فدائیان از این پاسخ قانع نشدند و مقداری هم نسبت به مصدق تند شدند، مصدق مرحوم نواب را به یک بهانه واهی به رندان انداخت. بهانه اش هم خطاب به نواب این بود که شما چند سال قبل در ساری علیه مشروب فروشها و مشروب خوری صحبت کردید و الان مشروب فروش شکایت کرده و باید بازداشت شوید. مثل روز روشن بود که مصدق با بازداشت نواب میخواست او را در کنترل خودش داشته باشد.
با اینهمه دکتر مصدق به آزادی خلیل طهماسبی از زندان کمک کرد. البته آزادی طهماسبی نیز بیشتر با پیگیریهای آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام صورت گرفت و فقط مهر تایید دکتر مصدق را میخواست.»
محمدرضا کائینی به شایعه دست داشتن فدائیان اسلام در کودتای ۲۸ مرداد نیز اشاره کرد و گفت: «این را هم اضافه کنم که بر خلاف دروغی که میگویند فدائیان اسلام حامی کودتای ۲۸ مرداد بود، اصلا چنین نبوده است. چیزی که به آن استناد میکنند هم خیلی جالب است. روزنامه نبرد ملت است. روزنامه نبرد ملت برای آقای کرباسچیان بود و مدتها قبل ایشان از فدائیان اسلام جدا شده بود. البته نواب و فدائیان با مصدق مخالف بودند. اما در جریان ۲۸ مرداد نقشی نداشتند. شاهدش هم این است که در جریان کودتا که درهای زندان را باز کرده بودند و زندانیها را آزاد میکردند، شهید نواب صفوی به آقای عبدخدایی که آن زمان در زندان بود، پیغام میدهد که از زندان بیرون نیایید. ما در این مسئله دخالتی نداریم و بی طرف هستیم.»
وی در ادامه به نوع برخورد محمدرضا پهلوی با این گروهها هم اشاره کرده و افزود: «نوع معاملهای هم که شاه پس از بازگشتش در آخر با هر کدام از این جریانها داشت، نشان داد که شاه از فدائیان اسلام بیشترین ترس را داشته است. مصدق با همه سر و صداها و مخالفتهایی که داشت، تنها یک سال به زندان رفت و بعد رفت احمدآباد. اما فدائیان اسلام اعدام شدند. اعضای جبهه ملی دستگیری هایشان خیلی فرمالیته بود و در زندان هم مشکلاتی نداشتند و اتاقهای خوبی دریافت میکردند.»
رابطه آیت الله کاشانی با دکتر مصدق
کائینی بررسی رابطه و همکاری آیتالله کاشانی و دکتر مصدق را اینطور آغاز کرد: «بر خلاف تصوری که وجود دارد دکتر مصدق با آیتالله کاشانی خیلی سابقه دوستی و نزدیکی نداشت. شاید برخی از اعضای اولیه جبهه ملی مثل حائری زاده، مکی و بقایی بیشتر با آیتالله کاشانی آشنایی داشتند تا شخص مصدق.
آیتالله کاشانی و دکتر مصدق در جریان بالا گرفتن امواج نهضت ملی شدن نفت یکدیگر را پیدا کردند و البته آیتالله کاشانی در آن دوره زمانی حمایت قابلی هم از دکتر مصدق کرد. آیتالله کاشانی تا جایی که میتوانست رفتارهای دکتر مصدق را توجیه میکرد و گاهی اوقات هم آیتالله کاشانی به خاطر این توجیه ها، مورد فشار بازاریهای متدین قرار میگفت. چرا که آیتالله کاشانی معتقد بود در آن برهه و در اوج مبارزه برای ملی کردن نفت، باید به هر نحوی که شده از دولت مصدق در برابر استعمارگران حمایت کرد.»
وی پس از این توضیحات به بروز اختلافات میان آیتالله کاشانی و دکتر مصدق اشاره کرد: «اولین عوامل و سیگنالهایی که از اختلافات این دو شخص حکایت داشت، عملاً چیزی بود که آیتالله کاشانی آن را تعطیلی مشروطیت میدانست. آیتالله کاشانی از شاگردان و مشاوران نزدیک آخوند خراسانی بود و از بانیان مشروطه به شمار میرفت. ایشان معتقد به تفکیک قوا بود و دکترمصدق اختیارات ۶ ماهه مجلس را میخواست. یعنی اختیار قانون گذاری را هم به دولت بدهند و دولت هم قوه مجریه باشد و هم قوه مقننه.

آیتالله کاشانی با این درخواست مصدق مخالفت کرده و آن را نادرست دانست. اما با وجود این و با توجه به همان خوشبینی اولیه که آیتالله کاشانی نسبت به دکتر مصدق داشت، آیتالله کاشانی با دادن اختیارات ۶ ماهه مجلس به دکتر مصدق موافقت کرد. هرچند که رضایت قلبی نداشت. پس از این، دکتر مصدق اختیارات یک ساله مجلس را درخواست کرد و اینبار آیتالله کاشانی به طور جدی مخالفت کرد و از این برهه، روابط بین این دو تیره شد.
تا اینکه کار به جایی رسید که دکتر مصدق تهدید کرد کسانی که با گرفتن اختیارات مخالف هستند را لجن مال خواهد کرد و پس از این رسماً تمام رسانههای وابسته به دولت، از قبیل: رادیو، روزنامههای حامی دکتر مصدق و همچنین حزب توده، بدترین توهینها و هتاکیها را به آیتالله کاشانی میکردند. مهمترین این هتاکیها هم مرداد سال ۱۳۳۲ بود که در چند جلسهای که ایشان (آیتالله کاشانی) برای تبیین مضرات انحلال مجلس هفدهم گذاشته بودند، به خانه اش حمله کرده و حتی یک نفر از مریدان ایشان را هم به قتل رساندند.»
محمدرضا کائینی در ادامه نامه معروف آیتالله کاشانی خطاب به دکتر مصدق را نیز مورد توجه قرار داد و گفت: «بعضی اشخاص که در نامه آیتالله کاشانی به دکتر مصدق در ۲۷ مرداد ۳۲ تشکیک میکنند، مدعی هستند که آیتالله کاشانی به قدری از دکتر مصدق بیزار بود که محال بوده است چنین نامه دوستانهای را به مصدق بنویسد؛ که البته کسانی هم که معتقدند نامه منسوب به آیتالله کاشانی است، میگویند دلیل نوشتن این نامه را خود آیتالله کاشانی در نامه توضیح داده است.»
آیتالله کاشانی در قسمتی از نامه خود، خطاب به مصدق نوشته بود: «من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم، که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد...»
کائینی در پایان گفتگوی خود وقایع تاریخی را درست عبرتی برای نسلهای آینده دانست و گفت: «اگر ما بپذیریم که وقایع تاریخی حرفهایی برای گفتن دارد، باید از تاریخ درس بگیریم. رفتار امریکا با مصدق را باید مورد توجه قرار دهیم. اکنون پس از گذشت ۷۰ سال از کودتای ۲۸ مرداد خیلی باید برای ما عجیب باشد که هنوز عدهای به شدت و هروله کنان، با توجه به خوشبینیای که نسبت به امریکا دارند، میگویند ارتباط با امریکا حلال مشکلات است.»
منبع: رجانیوز