اين روزها همه ما در اطرافمان با دختران تحصيلكرده، شاغل، خانوادهدار و نجيب و به اصطلاح همه چيز تمامي روبهرو هستيم كه در آستانه 30 سالگي هنوز ازدواج نكردهاند، در حالي كه خود تمايلي به مجرد ماندن ندارند، مسئلهاي كه جامعهشناسان از آن با نام تجرد ناخواسته ياد ميكنند؛ اتفاقي كه اين روزها به نقطه ماكسيمم نمودارش رسيده است. اينكه چرا دخترهاي جامعه ما به رغم اينكه تمام معيارهاي يك زن ايده آل را براي ازدواج دارا هستند و خود نيز قصد تشكيل خانواده دارند، به اجبار روزگار مجردي و تنهايي را ميگذرانند، به عوامل اجتماعي مختلفي بازميگردد؛ دلايلي كه ردپايش را ميتوان در صحبتهاي دخترهاي مجرد اين دوره جستوجو كرد.
خواستگارهاي ديپلمه و دخترهاي ليسانسه!
مريم 29 سال سن دارد، ليسانسه است و در يكي از ادارات دولتي مشغول به كار. مريم به رغم زيبايي و حسن خلقي كه دارد، هنوز ازدواج نكرده است، زماني كه از او در خصوص دليل مجرد ماندش، ميپرسيم ميگويد: به نظر من ازدواج ارتباطي به زيبايي، تحصيلات و جايگاه اجتماعي ندارد، در روزگاري كه من دانشآموز دبيرستان بودم، تنها دغدغه خانوادهام اين بود كه بتوانم در يكي از بهترين دانشگاههاي كشور قبول شوم و من پس از تلاش فراوان توانستم خواسته آنها را محقق كنم. پس از پايان تحصيلات دانشگاه هم راهي مرحله تحصيلات تكميلي شدم و اين روزها با پايان تحصيل در يكي از ادارات دولتي شاغل هستم و در واقع 10 سال اخير زندگي من تنها با محوريت تحصيل و اشتغال گذشت.
وي ادامه ميدهد: در دورهاي كه دانشآموز و دانشجو بودم، خانوادهام ازدواج را براي من زود ميدانستند و در سالهاي اخير هم خواستگارهاي من محدود شدهاند به كساني كه از لحاظ تحصيلي و شغلي تناسبي با من ندارند و من به همين دليل نتوانستهام به خواستگارهاي اين سالهايم پاسخ مثبت بدهم، در اين ميان من در آستانه 30 سالگي هستم و نگراني اين روزهاي خانوادهام براي ازدواج، خيلي آزاردهنده شده است.
خواستگارهايي كه بيش از يك دهه از من مسنتر هستند!
مهناز 30 ساله است، شاغل و فارغالتحصيل يكي از دانشگاههاي بنام كشور. وقتي از دلايل مجرد ماندنش ميپرسيم، ميگويد: من از زماني كه دانشآموز مدرسه بودم، خواستگار داشتم اما خانوادهام به دليل اينكه ميخواستند من ادامه تحصيل بدهم و به جايگاه اجتماعي برسم، به خواستگارها پاسخ منفي ميدادند تا اينكه سرانجام من راهي دانشگاه شدم. در دوران دانشگاه، يكي از همكلاسيهايم از من خواستگاري كرد اما هم خانواده من و هم خانواده او به دليل اينكه هنوز شغلي نداشت و خدمت سربازي هم نرفته بود، با خواسته ما مخالفت كردند.
وي ادامه ميدهد: بعد از فراغت از تحصيل هم در شركتي مشغول به كار شدم، پس از آن انگار ديگر قرار نبود خبري از خواستگار مناسب باشد، اين روزها هم متأسفانه خواستگارهايي برايم پيدا ميشوند كه بيشتر از يك دهه از من مسنتر هستند.
مهناز تأكيد ميكند: با توجه به خواستگارهاي نامناسب اين روزها، ترجيح ميدهم مجرد بمانم تا اينكه از سر اجبار و بدون علاقه ازدواج كنم.
منتظر خواستگار بهتر ماندم، نيامد!
پگاه 32 ساله سالها است در يكي از شركتهاي معتبر مشغول به كار است. پگاه در خصوص ازدواج نكردنش ميگويد: سالها پيش زماني كه 16، 17 سالم بود، بناگاه با هجوم خواستگارهايي از دوست و آشنا و همسايه روبهرو شدم،اما ميخواستم تحصيلاتم را ادامه بدهم و از طرفي فكر ميكردم زماني كه وارد دانشگاه بشوم، خواستگارهاي بسيار بهتري برايم ميآيد، به همين دليل خواستگارهاي آن سالها را رد كردم و وارد دانشگاه شدم.
وي ادامه ميدهد: پس از ورود به دانشگاه اما تعداد خواستگارهايم كم و كمتر شد و من باز هم براي آمدن خواستگاري كه با خواستهها و ايده آلهايم هماهنگ باشد، منتظر ماندم و سالها از پس هم گذشت و من وارد بازار كار شدم. پگاه اشاره ميكند: اين روزها زماني كه به خواستگارهاي گذشتهام نگاه ميكنم، متوجه ميشوم كه بهترين خواستگارها همانهايي بودند كه در سنين پيش از ورود من به دانشگاه به من پيشنهاد شده بودند و پس از آن هر چه زمان ميگذشت، سطح خواستگارها هم پايينتر ميآمد و من براي يافتن مرد رويايي براي ازدواج سالهاي عمرم را از دست دادم و آن خواستگار ايده آل هيچ گاه نيامد. اين روزها هم نميدانم ازدواج نكنم يا تن به ازدواج با يكي از خواستگارهايي بدهم كه به هيچ عنوان با انتظارات من هماهنگ نيستند.
گوشهنشيني خانوادهام، مرا مجبور به مجرد ماندن كرد
فاطمه 31 سال دارد و پس از پايان تحصيل، سالها است كه در قسمت اداري يكي از مراكز دولتي مشغول به كار است. زماني كه از دلايل ازدواج نكردنش ميپرسيم، ميگويد: خانواده ما زياد اهل رفت و آمد و معاشرت نبودند به همين دليل ما از كودكي ارتباطي با خويشان و آشنايان و دوستان نداشتيم، مادر من هم با هيچ يك از خانمهاي همسايه معاشرت نميكرد، در حالي كه خواستگار در ميان همين ارتباطات خانوادگي پيدا ميشود.
وي ادامه ميدهد: اكثر همكلاسيها و دوستان من كه اين روزها متاهل هستند، با خواستگارهايي ازدواج كردهاند كه از سوي همسايه و دوست و آشنا معرفي شدهاند و در اين ميان دوري خانواده من از معاشرت با مردم باعث شد كه خواستگارهاي من محدود شود به دو نفر از همكارانم كه آنها هم شرايط مناسبي براي ازدواج نداشتند.
فاطمه تأكيد ميكند: به نظر من خانوادههايي كه تمايل به ازدواج فرزندانشان دارند، بايد معاشرتشان را افزايش دهند چون خواستگار از روابط و دوستيهاي خياباني پيدا نميشود.
ترس از طلاق پاي ازدواج را از زندگي من بريده
زينب 32 سالش است و به رغم همه معيارهايي كه براي ازدواج دارد، هنوز مجرد مانده است. زينب در خصوص زمينه تجرد اين سالهايش ميگويد: من خواهر بزرگتري دارم كه سالها پيش زماني كه تنها 17 سال داشت، به عقد پسر يكي از اقواممان درآمد كه به خوشخلقي و اصالت خانوادگي مشهور بود،اما اين ازدواج در نهايت پس از پنج سال و با وجود يك فرزند، به دليل دخالتهاي مكرر خانواده همسرش، به جدايي انجاميد و در نهايت خواهر من مهريهاش را در برابر حضانت كودك بخشيد و ساكن خانه پدريمان شد.
وي ادامه ميدهد: پس از اين ماجرا، ديگر با ديده ترديد به تمام خواستگارهايم مينگريستم و همواره چهره داماد سابقمان در خاطرم بود كه چطور پس از آن همه خوبي، ناگاه تغيير كرد و خواهرم را با يك كودك تنها گذاشت و رفت.
زينب ادامه ميدهد: در تمام اين سالها زماني كه خواستگار برايم ميآمد، با خود تصور ميكردم كه اگر ازدواج من هم به نتيجه خواهرم برسد، اينكه مجرد و در خانه پدرم باقي بمانم، بسيار بهتر از اين است كه با يك كودك و با عنوان زن مطلقه به خانه پدرم بازگردم و يك عمر حسرت زندگي از دست رفتهام را بخورم به همين دليل تصميم گرفتم كه تا پيدا شدن گزينه ايدهآلم، كماكان مجرد بمانم، هر چند احساس ميكنم دارد دير ميشود.
خواستگارهايي كه كوچكتر از من هستند
در كنار دخترهايي كه نبود خواستگار مناسب را دليل تجرد تحميلي اين سالهايشان ميدانند، هستند كساني كه اين روزها، خواستگار متناسب با ايده آلهايشان را پيدا كردهاند اما اين خواستگار محترم يك عيبي دارد كه از لحاظ سني چند سال كوچكتر از آنها است. سمانه 30 ساله است اين روزها خواستگار 24 سالهاي دارد كه از قضاي روزگار دقيقاً شبيه همان مرد روياهايش است كه اين همه سال منتظر آمدنش بود، تفاوت سني اما مشكلي شده كه اسباب مخالفت خانوادههاي دو طرف را فراهم آورده است. سمانه در اين باره ميگويد: سالهاي سال منتظر بودم كه مرد روياهايم بالاخره يك روزي برسد و من را از اين تنهايي و غم نجات دهد، اين اتفاق بالاخره چند ماه پيش افتاد و من با مردي روبهرو شدم كه دقيقاً همان خصوصياتي را داشت كه من ميخواستم، همه چيز خوب پيش ميرفت تا اينكه خواستگارم ماجراي سنش را پيش كشيد و من متوجه شدم سن او چندين سال كمتر از آن سني است كه من تصور ميكردم.
وي ادامه ميدهد: او اما انگار سالها بزرگتر از سن شناسنامهاياش است و هيچ كس متوجه اين تفاوت سني ما نميشود و اين روزها من باز هم ميان مجرد ماندن و ازدواج با مردي كه از من كوچكتر است و خانوادهاش هم با اين ازدواج مخالفند، مردد ماندهام.
پسرها از ازدواج ميترسند
سميه 32 ساله و مجرد است. او دو برادر بزرگتر از خود هم دارد كه دست بر قضا آنها هم تا به حال ازدواج نكردهاند اما در خانواده آنها، اين سميه است كه همواره از سوي والدينش براي ازدواج نكردن مورد سرزنش قرار ميگيرد.
وي ميگويد:من در ميان خواستگارهايم هيچ گزينه مناسبي را نيافتم كه بخواهم تشكيل زندگي بدهم و هنوز مجرد ماندهام اما نكته جالب توجه اين است كه برادران من به رغم اينكه چند سالي از من بزرگتر هستند، هيچ تمايلي براي ازدواج ندارند و ميگويند با توجه به وضعيت اقتصادي اين روزها، سرمان درد نميكند كه بخواهيم مسئوليت زندگي را قبول كنيم،اما خانوادهام هيچ مشكلي با مجرد ماندن آنها ندارند و تنها دغدغهشان اين است كه چرا دخترشان تا به حال ازدواج نكرده است. وي تأكيد ميكند: در جامعه ما اكثر پسرهاي همسن و سال من و حتي بزرگتر مجرد هستند اما هيچكس پسرها را به دليل مجرد ماندن سرزنش نميكند و در برابر، همه از دخترها انتظار ازدواج كردن دارند و در اين ميان كسي نيست بپرسد زماني كه پسران تمايلي براي خواستگاري رفتن ندارند، چطور ميتوان به دختران ايراد وارد كرد كه چرا مجرد ماندهاند؟
سال 97، تعداد مردان در سن ازدواج 2 ميليون بيشتر از زنان ميشود
نگاهي به داستان زندگي متولدين دهه 60 و سالهاي پاياني دهه 50 كه اين روزها در حوالي 30 سالگي، هنوز مجرد ماندهاند، عوامل مشتركي را به عنوان دلايل اين تجرد تحميلي اعلام ميكند و يكي از عواملي كه به تجرد ناخواسته متولدين دهه60 و سالهاي پاياني دهه50 انجاميد، عدم تناسب سني بود.
متولدين دهه 60 در دهه 80 به 20 سالگي رسيدند و اين در حالي بود كه پسران متولد اين دهه در سالهاي دهه 80، دانشجو بودند و توانايي ازدواج و تأمين معاش خانواده را نداشتند، در اين ميان پسران متولدين اين دهه زماني كه تصميم به ازدواج گرفتند در برابر خود گزينههايي يافتند كه گاه متولدين دهه 70 بودند و در نهايت متولدين دختر دهه 60 با خلأيي روبهرو شدند و اين باعث افزايش سن ازدواج و تجرد تحميلي آنها شد.
اين درحالي است كه با توجه به كاهش مواليد دختر در دهه 70 به گفته علياكبر محزون، مديركل آمار و اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت احوال، سال 97 تعداد مردان در سن ازدواج 2ميليون نفر بيشتر از زنان خواهد بود و به اين ترتيب تا سال 97 تعداد مردان در سن ازدواج (20تا 34ساله) حدود 2ميليون نفر بيش از زنان در سن ازدواج (15تا 29ساله) خواهد شد. به اين معني كه معضل تجرد ناخواسته در سالهاي آينده ديگر براي دختران موضوعيت ندارد و با تغييرات جمعيتي، از سال 97، اين مردان هستند كه با مشكل تجرد ناخواسته روبهرو خواهند شد چون با در نظر گرفتن اختلاف سني معمول، به ازاي 2 ميليون نفر از مردان، دختري براي ازدواج وجود ندارد و اين 2 ميليون مرد براي ازدواج بايد دست به دامن دخترهايي شوند كه شايد بيش از يك دهه از آنها بزرگتر هستند و در غير اين صورت بايد تا پايان عمر در گير و دار مشكل تجرد ناخواسته قرار گيرند.
فرهنگسازي براي ازدواج با تفاوت سني معكوس
با توجه به آمارهاي نگرانكننده از تجرد ناخواستهاي كه چند سالي است گريبانگير دختران جامعه شده است و با در نظر گرفتن مشكل تجرد ناخواسته براي مردان جامعه از سال 97، ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه براي حل مشكل مجرد ماندن جوانان، بايد همسان گزيني يا ازدواج پسران با دختراني كه از لحاظ سني از آنها چند سالي بزرگتر هستند در جامعه رواج پيدا كند.
با توجه به موضعگيري برخي خانوادهها در برابر ازدواج پسران با دختران بزرگتر، رسانهها ميتوانند با فرهنگسازي در اين زمينه و ساخت سريالهايي با محوريت ازدواج پسران با دختران بزرگتر يا همسن خود و نشان دادن اين روش به عنوان راهكاري براي پايان يافتن تجرد ناخواسته و گاه قطعي، نقطه پاياني باشند بر مشكلات افرادي كه به رغم همه خوبيهايشان، مجبور ميشوند سالهاي جواني را در تجرد و تنهايي بگذرانند.