
كنت والتز متولد هشتم ژوئن 1924 ميلادي بود و در 13 مي 2013 (23 ارديبهشت 92) درگذشت. اعتبار علمي والتز به حدي است كه توسعه دپارتمان علمي سياست بينالملل نتيجه حاشيهنويسي ديگر متفكرين بر آثار والتز بوده است.
1 ـ كتاب «نظريه سياست بينالملل» كنت والتز (1979) از مهمترين متون نظري روابط بينالملل محسوب ميشود و اين برداشت وجود دارد كه از همه آثار ديگر در حوزه روابط بينالملل، بيشتر به آن استناد و از آن نقل قول شده است. او در اين اثر، نظريه واقعگرايي ساختاري خود را ارائه ميكند. اين اثر وي، نه تنها از نظر برداشت ساختاري او از سياست بينالملل اهميت دارد، بلكه به دليل بحث نسبتاً مشروحي كه درباره نظريهپردازي در روابط بينالملل دارد نيز جالب توجه است.
2 ـ والتز، در نظريه سياسي تعليم ديده و به عنوان يك نظريهپرداز روابط بينالملل مشهور بود. وي عميقاً علاقهمند به مسائل دنياي واقعي بود و توانست به ما نشان دهد كه چگونه نظريه ميتواند در روشن شدن مسائل سياسي استفاده شود.
3 ـ او نشان داد كه ميتوان همزمان يك نظريهپرداز و يك دانشمند اجتماعي بود. كار كن، با تأكيد بر اهميت نظريه بود. با اين اعتقاد كه «در اختيار داشتن بسياري از حقايق در صورت تفكر در مسير اشتباه، به شما كمكي نخواهد كرد.» در جهاني كه بسياري از مردم تصور ميكنند تئوري و عمل، نقاط مشترك كمي دارند، كنت در صدد بود تا به ما بياموزد كه اين دو جداييناپذيرند.
4 ـ او علاوه بر نظريهپردازي، پيرامون ويتنام، استراتژي هستهاي، وابستگي متقابل اقتصادي و جهاني شدن، گسترش سلاحهاي هستهاي، بودجه دفاعي ايالات متحده و حتي نيروي واكنش سريع آثار ارجمندي را به جا گذاشته است.
5 ـ بحث مهم والتز، در مورد «گسترش مديريت شده سلاحهاي هستهاي» است. او با انتشار مقالهاي با نام «چرا ايران بايد به بمب اتم دست يابد؟» با همان شهامتي كه به دانشجويان خود در رابطه با بررسي و پرسشگري در همه موضوعات توصيه ميكند، مينويسد كه «ايران اتمي، به ثبات و امنيت منطقهاي و بينالمللي كمك خواهد كرد.»
وي اينچنين استدلال ميكند: «بحران بر سر برنامه هستهاي ايران ميتواند به سه طريق مختلف حل شود. نخست ديپلماسي تركيب شده با تحريمها كه ميتواند ايران را به پرهيز از دنبال كردن برنامههاي هستهاي تسليحاتي ترغيب كند. اما اين نتيجه غيرمحتمل است: سوابق تاريخي نشان ميدهد به ندرت ميتوان كشوري كه براي دستيابي به سلاح هستهاي مصمم باشد را از طي اين مسير بازداشت. مجازات يك كشور با تحريمهاي اقتصادي در برنامه هستهاي آن كشور دشواريهاي زيادي ايجاد نميكند.
تحريمها نميتوانند نظر مقامات ايران را تغيير دهند. در واقع اعمال تحريمهاي بيشتر به ايران حس آسيبپذيري بيشتري داده و دليل مضاعفي پديد ميآورد تا به دنبال ايجاد بازدارندگي باشد.
نتيجه احتمالي دوم متوقف شدن آزمايش تسليحات هستهاي در شرايطي است كه ايران به توانايي ساخت و آزمايش سريع تسليحات دست پيدا كند.
سومين نتيجه محتمل اين است كه ايران روند كنوني را دنبال كند و رسماً با آزمايش يك سلاح هستهاي وارد كلوپ هستهاي جهان شود. مقامات امريكايي و اسرائيلي چنين نتيجهاي را غير قابل پذيرش دانسته و چشمانداز ايران هستهاي را بسيار هولناك توصيف ميكنند. اما هر زماني كه كشوري توسعه تسليحات هستهاي را آغاز كرده، ديگر اعضاي كلوپ هستهاي رفتار خود را تغيير داده و با اين مسئله كنار آمدهاند. در واقع با كاهش عدم توازنها در قدرت نظامي، كشورهاي هستهاي، به تدريج ثبات منطقهاي و بينالمللي بيشتري فراهم ميكنند.
اين در حالي است كه انحصار هستهاي اسرائيل در منطقه كه در چهار دهه گذشته دوام خود را ثابت كرده است، در خاورميانه بيثباتي ايجاد كرده و اين در شرايطي است كه در هيچ منطقه ديگري از جهان يك كشور هستهاي بازرسي نشده وجود ندارد. اين تسليحات هستهاي اسرائيل و نه تمايل تهران به هستهاي شدن است كه بسترساز بسياري از بحرانهاي منطقهاي است. يكي از دلايل مبالغه در خطر هستهاي شدن ايران نگرانيهاي بياساس و سوءتفاهمهاي بنيادين است. تاريخ نشان ميدهد هر زماني كه كشوري به بمب هستهاي دست يافته خود را آسيبپذيرتر حس كرده چراكه از آن پس هدف قدرتهاي بزرگ قرار داشته است. اين هوشياري، كشورهاي هستهاي را از اقدامات خشن و سهمگين بازميدارد. برخي نگرانند در صورت دستيابي ايران به سلاح هستهاي، چرخه هستهاي در منطقه ايجاد شود. اما از عصر هستهاي شدن حدود 70 سال ميگذرد و از سال 1970 روند هستهاي شدن كشورها كندتر شده است. دست يافتن ايران به سلاح هستهاي آن را به دومين كشور در خاورميانه تبديل ميكند كه پس از سال 1945 به اين قدرت دست يافته است.
هند و پاكستان دو رقيب ديرين منطقهاي در سال 1991 توافقنامهاي را امضا كردند كه به موجب آن هيچگاه تأسيسات هستهاي يكديگر را هدف قرار ندهند. اين توافق در مورد ايران و اسرائيل نيز ميتواند وجود داشته باشد و به اين ترتيب منطقه به سوي ثبات بيشتر هدايت شود. به همين دليل امريكا و متحدانش نبايد هزينههاي سنگيني را براي بازداشتن ايران از دستيابي به سلاح هستهاي متحمل شوند. ديپلماسي بين ايران و قدرتهاي بزرگ بايد ادامه پيدا كند چراكه [...] به كشورهاي غربي كمك ميكند با ايران هستهاي زندگي كنند. اما تحريمهاي كنوني ميتوانند لغو شوند، چراكه مردم عادي ايران را تحت تأثير پيامدهاي خود قرار دادهاند. اسرائيل و امريكا بايد از تاريخ هستهاي شدن كشورها درس بگيرند.»