جوان آنلاین: روزهای اکنون، تداعیگر سالروز درگذشت اندیشمند مجاهد و نویسنده و مترجم پرکار، زندهیاد استاد سیدغلامرضا سعیدی بیرجندی است. او با اندیشه روزآمد و زمان آگاه خویش به تولید و ترجمه آثاری پرداخت که در دوران غربت اندیشه دینی در ایران، دستگیر و مددرسان جوانان حق طلب محسوب میشد. در مقال پی آمده و به مدد پارهای روایات و تحلیلها، ابعاد این موضوع بیشتر بسط یافته است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
در زمره پیشروان نهضت اسلامی در ایران
در آغاز این مقال، زمانه و کارنامه زندهیاد استاد سید غلامرضا سعیدی را در آیینه روایت و تحلیل حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی بازجستهایم. ایشان پس از درگذشت استاد و در پیامی به تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۶۷، چنین نگاشتهاند:
«درگذشت نویسنده و مترجم نامدار مرحوم آقای سید غلامرضا سعیدی را به بازماندگان و دوستان و ارادتمندان ایشان و به جامعه علمی و فرهنگی کشور تسلیت میگویم. این عنصر صدیق و دلسوز و خدمتگزار اسلام، در طول سالهای با برکت عمر خویش با فحص و تحقیق و نگارش و ترجمه، آثاری پدید آورد که بیشک در نشر افکار نوین اسلامی، دارای تأثیر بود و به خاطر همین آثار است که حقا باید او را در زمره پیشروان نهضت اسلامی در ایران شمرد. او همچنین انسانی وارسته، پاکدامن، متواضع، غیور و مبارز بود. به مسائل جهان اسلامی اهتمام میورزید و در راه تشکیل نظام اسلامی، تلاش فرهنگی ارزندهای میکرد. عمر طولانی و پر برکت و پر ماجرای او با پاکی و پاکدامنی سپری شد. پاک زیست و پاک به جوار الهی پر گشود. رحمت خدا بر او و یاد او گرامی باشد....»
او در دوره تاختوتاز مکاتب بیگانه به نیروهای مذهبی اعتماد به نفس داد
با مروری بر پیام رهبری در سوگ استاد سعیدی درمییابیم که ایشان بر مبارزه فرهنگی و بیدارگر وی تأکید کرده و آن را ستودهاند. از این روی است که نگاهی به شرایط دوران فعالیت استاد و نیز ابعاد این تلاش وسیع فرهنگی ضرور مینماید. در مقالی بر تارنمای رهبری (خامنهای داتای آر)، در این فقره آمده است:
«نام سیدغلامرضا سعیدی، برای متولدان پس از انقلاب اسلامی نام غریبی است، اما برای بزرگترها و کسانی که تحولات فکری و فرهنگی کشورمان در دوران معاصر را دنبال میکنند، این نام تداعی کننده خاطره کتابها و مقالات متعددی است که از دهه۱۳۲۰ شمسی تا هنگام انقلاب اسلامی، در روزگار جولان مکاتب مادی و هجوم انحرافات فکری با این نام منتشر میشد. نوشتههایی که باعث میشد بچه مسلمانها سرشان را بالا بگیرند و با افتخار از مکتبشان در مقابل مارکسیستها و شیفتگان دنیای غرب حرف بزنند به خصوص که با اعمال سیاست مدرنیزاسیون اجباری توسط رژیم پهلوی، پرداختن به زرق و برق دنیای غرب در صدر اقدامات حکومت و برخی روشنفکران وابسته بود. آنها سعی میکردند تا دینداران و نیروهای مذهبی را عواملی مرتجع و عقبمانده معرفی کنند. از این منظر آثار مرحوم سعیدی را باید در زمره مجاهدتهای فرهنگیای دانست که در مقابل این جریان قد علم کرد، به نیروهای مذهبی اعتماد به نفس داد و نهایتاً پشتوانهای برای نسلی شد که به رهبری امام خمینی (رحمهالله) انقلاب کرد. در حقیقت به تعبیر رهبر انقلاب، مرحوم سعیدی را باید از پیشروان نهضت اسلامی دانست. در مورد این تأثیر، همه چهرههایی که در آن دوران به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مشغول بودند، به عمق و گستره آن اذعان دارند. حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی از آغاز آشنایی خود با استاد سعیدی، در سال ۱۳۳۰ یاد میکند و از کتاب کمونیزم و اخلاق او میگوید که در کنار مباحث علامه طباطبایی و ماهنامهمسلمین حاج سراج انصاری، سه کار شاخص آن دوران در مبارزه با نفوذ تودهایها و ادبیات مارکسیستی بود. مرحوم سعیدی کتاب پاکسازی سکولاریزم را نیز با همین رویکرد ضد مارکسیستی ترجمه و منتشر کرد. دکتر علی شریعتی بعدها که به واسطه همراهیاش با استاد سعیدی در حسینیه ارشاد، روابط صمیمیتری با او برقرار کرده بود، به ایشان گفته بود: اگر آثار قلمی شما در آن تاریخی که من دبیرستانی بودم نبود، من غرق میشدم، من هرچه دارم از شما دارم!... شاید همین جذابیت استاد برای جوانان مذهبی فعال در آن زمان بود که باعث شد مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی نویسنده، مترجم و پژوهشگر نامآشنای سالهای بعد نیز به ایشان علاقهمند و در کنار فعالیتهای مشترکی همچون انتشار مجله فروغ علم، داماد ایشان هم بشود....»
سخنرانی در مجلس بزرگداشت شهدای فلسطین در سال ۱۳۲۷ شمسی
بخشی مهم از توجه و تلاش استاد سعیدی به مسائل و مشکلات جهان اسلام از جمله مسئله فلسطین و مواجهه با رژیم اسرائیل معطوف بود. او در برابر این معضلات، تنها چاره را وحدت اسلامی میدانست و تمام توان فکری و قلمی خویش را برای تحقق آن به کار میگرفت. وی در این موضوع، از زندهیادان سیدجمالالدین اسدآبادی و محمد اقبال لاهوری سرمشق گرفته بود و در توسعه افکار آنان در ایران نقشی اساسی ایفا کرد. زندهیاد استاد سیدجعفر شهیدی - که همکار و داماد استاد سعیدی بود- در این باره خاطرنشان کرده است:
«به نظر من قدیمیترین این آثار، مقالهای بود به نام: فلسطین مظلوم ضجه میکشد! که در مجله آیین اسلام منتشر شد. این اولین مقالهای بود که درباره فلسطین از مرحوم سعیدی خواندم. بعد دوستانم در بروجرد، آن را مجدداً به صورت اعلامیهای چاپ و منتشر کردند. سپس در سال ۱۳۲۷، در مجلس بزرگداشت شهدای فلسطین که توسط مرحوم حاج سراج انصاری و دفتر مجله اتحاد مسلمین تشکیل شد، آقای سعیدی سخنرانی داشت و یک عده از سفرای کشورهای عربی هم آمده بودند و بنده هم به عربی سخنرانی کردم. بعداً ایشان جزوهای درباره الجزایر و به موازات آن جزواتی درباره پاکستان منتشر کردند که به صورت کتاب هم درآمد. یکی از این کتابها، به نام قائد اعظم محمدعلی جناح مؤسس پاکستان و دیگری به اسم پاکستان و همچنین یک کتاب کوچک به اسم مسئله کشمیر و حیدرآباد بود. اصولاً تا آنجا که به خاطر دارم، ایشان در ۴۳ سال اخیر، بیشتر فعالیتشان متوجه شناساندن وضع مسلمانان مظلوم کشورهای شبه قاره هند، الجزایر و جاهای دیگر بود. درباره مسائل نهضت الجزایر، فقط از طریق مطبوعات و مجلهها مطلع میشدند و مقالات متعددی ترجمه میکردند که در روزنامه اطلاعات آن وقت چاپ میشد. ارتباط ایشان با رهبران مسلمانان هندوستان از مسافرت سال ۱۳۳۱ شروع شد که، چون بنده همردهشان نبودم، دقیقاً آنها را به خاطر ندارم! به هرحال هر کدام از این شخصیتهای دینی و علمی که از پاکستان میآمدند، فقط با ایشان ملاقات داشتند که من در بعضی ملاقاتهایشان بودم، مانند: مرحوم شکراللهخان رهبر مسلم لیگ و افراد دیگر. مرحوم سعیدی، تحت تأثیر اندیشههای علامه اقبال لاهوری بودند و میدانید که اقبال، اساساً تفکرش وحدت اسلامی است. در عین حال که استقلال ملتها را قبول دارد، از لحاظ فرهنگی و معنوی، معتقد به یک نوع هماهنگی و وحدت ملتهای مسلمان است تا بتوانند در مقابل حملات غیرمستقیم دشمنان - که همان حملات فرهنگی است- بایستند. غالب نوشتههای مرحوم سعیدی، بر اساس این تفکر بود. مرحوم سعیدی دو مسافرت زیارتی داشتند که یکی حج بود و دیگری زیارت عتبات عالیات. یک مسافرت هم به پاکستان کردند که دولت این کشور از ایشان دعوت کرده بود و حدود ۱۰ روز آنجا بودند و چندین سخنرانی هم انجام دادند. چهار سال پیش هم دعوت مجددی از ایشان کردند به مناسبت اینکه گویا کتاب رسول اکرم (ص) مرحوم سعیدی، کتاب سال شناخته شده بود و برنده جایزهای شد که متأسفانه ایشان به دلیل کسالت نتوانستند به این مسافرت بروند....»
برایم مهم نیست که بگویند فلانی مؤلف نیست و مترجم است
با این همه جای این پرسش است که استاد سعیدی از چه روی به تألیف روی نیاورد و بیشتر به ترجمه آثار اشتغال یافت؟ این پرسشی است که زندهیاد سیدهادی خسروشاهی از آن فرزانه فقید پرسید و به ترتیب پی آمده پاسخ شنید:
«مرحوم استاد سیدغلامرضا سعیدی به چند زبان تسلط داشت و دائم ترجمه میکرد. ایشان ۷۰، ۸۰ اثر ترجمه داشت، ولی تا آخر عمر حتی یک کتاب هم تألیف نکرد! یک روز از ایشان پرسیدم: شما چرا تألیف نمیکنید؟ ایشان پاسخ داد: هدف من رساندن موضوع به مخاطب است. اگر بخواهم کتابی را تألیف کنم، دستکم دو سال طول میکشد، در حالی که ترجمه کتاب نهایتا ًپنج، شش ماهه تمام میشود و مقصود من هم که ابلاغ پیام است، برآورده میگردد. برایم هم مهم نیست که بگویند فلانی مؤلف نیست و مترجم است! دیدم عجب حرف منطقیای است، به همین دلیل سراغ ترجمه کتاب رفتم. در آن ایام کتابهای زیادی از مصر به دستم میرسید و من هم مسائل مورد نیاز جامعه و جوانان را از بین آنها انتخاب و ترجمه میکردم....»
استاد و زمان شناسی از طریق تسلط بر زبان شناسی
همانگونه که در فرازهای پیشین اشارت رفت، استاد سعیدی به چند زبان زنده خارجی تسلط داشت. هم از این روی، در ترجمه آثار خارجی چیره دست بود. احاطه بر این زبانها، برای او بسان دریچهای بر جهان جدید و تولیدات فرهنگی آن به شمار میرفت. در چنین بستری بود که تهدیدات و چالشهای امت اسلامی را به نیکی در مییافت و آثاری متناسب با آن را ترجمه میکرد. حسن بلخاری قهی، پژوهشگر دین و اندیشه در این باره معتقد است:
«فوقالعاده مهم است که زمان شناسی از طریق تسلط بر زبان خارجی برای کسی حاصل شود. چون رابطهای جوهری میان زبان و زمان وجود دارد. بدون تردید مرحوم سعیدی، یکی از افراد بسیار برجسته فکری و فرهنگی جامعه ما و همچنین مبارز، متفکر و به تعبیر امام جعفر صادق (ع): العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس بودند. جریانی که ۱۵۰ سال پیش متوجه شد که جایگاه اسلام و اندیشههای ناب شرقی و فرهنگ شرقی در جهان کجاست؟! جریان دیگری هم بود که در ورود به مدرنیته، برای حضور تمدن غربی به عنوان سردمدار فکری و فرهنگی جهان، فرش قرمز پهن میکرد و این امر قطعاً اسلام را به حاشیه میبُرد. این قشر که استاد سعیدی نیز در زمره آنهاست، اما ادراک میکند که جایگاه اسلام و جمعیتهای مسلمان، جامعه اسلامی و فرهنگ اسلامی در کجاست. پس به دلیل زمان شناسی و زبان شناسی سعی میکند گفتوگویی را با این جهان جدید آغاز کند و به عبارتی در این قلمرو، تصویری از جهان فرهنگی اسلام و شرق را به جهان ارائه بدهد و این فوقالعاده مهم است. با آنچه بیان کردم، مرحوم سعیدی و این قشر خاص و ویژه، ابتدا به شناخت دقیق مبانی سرمایه خود میپردازند، چون وقتی میخواهند با آن سوی عالم گفتگو کنند، باید مشرف و مسلط بر مسائل فرهنگی خود باشند؛ بنابراین معمولاً این گروه اسلام شناس، دین شناس و در این قلمرو، جوهرشناساند. از این رو در ورود به جهان مدرن به سمت ترجمه آثار بنیادی از این سو میروند یا ترجمه آثاری که از آن سو به نحوی بیانگر نوعی اصلاح حرکت آن سوست که در نگاه به شرق داشتند. مثلاً برای من جالب است که مرحوم سعیدی کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد (ص) و قرآن اثر جان دیون پورت را به فارسی ترجمه میکند. اثری که در آن جهان غرب رسماً میگوید که در باب پیامبر اکرم (ص) و قرآن چقدر کوتاهی کرده است. البته بعدها ادوارد سعید هم در کتاب شرق شناسی خود از این ماجرا پرده برمیدارد. ترجمه این کتاب به نحوی بیانگر آن است که نگاهی فوقالعاده فراتر از مرزهای داخل جهان اسلام از سوی این قشر خاص تعقیب میشود. من عقیده دارم باید مرحوم غلامرضا سعیدی را در این حوزه تحلیلی مورد توجه قرار داد. ترجمههایی که دارند و سپس آثاری که تألیف کردهاند و تلاشهایی که بعد از آگاهی از اندیشههای مرحوم اقبال لاهوی در جهت پیروی از مسیر ایشان داشتهاند. همه اینها در جای خود محفوظ و محترم و بسیار عالی است، اما از لحاظ جایگاه عصری و زمانی و از همه مهمتر اشراف و مشرفیتی است که بر زمان دارند، بر بنیاد العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس، این هم نکتهای مهم است و باید در جایی به صورت جدی و دقیق مورد تحلیل قرار بگیرد....»
خطر «سکولاریسم» برای جهان از «کمونیسم» بیشتر است
بازخوانی منظومه اندیشگی استاد سعیدی، فصلی مهم در بازشناسی اوست که پرداختن بدان مجالی موسع میطلبد. او در مقطعی میزیست که اندیشه چپ شلتاق میکرد و جوانان نوجوی و در عین حال حق طلب آن دوره، چندان با مبانی و معارف اسلام آشنا نبودند. با این همه وی در آن برهه، نسبت به خطر توسعه سکولاریسم در کشورهای اسلامی هشدار داد و حتی آن را جدیتر از نفوذ کمونیسم دید. این مقوله به شرح ذیل، مورد تحلیل اکبر خوشزاد، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است:
«او برای آگاهی نسل جوان، تلاشهای بسیاری نمود، زیرا معتقد بود اگر نـسل جـوان را از وقایع پیرامون خود و خطراتی که کشور و دین آنان را نشانه گرفته آگاه نماید، آنان دیگر به دام اسـتعمار نـخواهند افتاد. به این دلیل دست به کار نگارش و ترجمه کتابهایی درباره هویت مذهبی مـسلمانان شـد. با نگاهی به موضوعات آثار وی، مـیتوان بـه اهـداف او در این زمینه پی برد. او سعی داشت در آثارش بـا مـطرح کردن اسلام به زبان ساده و قابل فهم برای عموم مردم و زدودن خرافات از آن مـردم ایـرانرا با حقایق اسلام به زبـان روز آشـنا سازد. وی مـعتقد بـود باید مسائل جدید و مبتلا به جـامعه را بـرای آحاد آن مطرحکرد و با دیدی نو به اسلام و قرآن، راهکارهایی برای حل مـشکلات جـهان اسلام پیدا نمود. مهمترین ویژگی آثـار او، دفاع از دین در قالب مـباحث تـعلیمی و تربیتی اسلام بود. تـرجمه کـتابهایی چون: اسلام به زبان ساده، اسلام و جاهلیت، اسلام و طب جدید، عذر تقصیر بـه پیـشگاه محمد و قرآن و قرآن برنامه زنـدگی انـسان و کـتابهای دیگر در این راسـتاست. وی معتقد بود مسلمانان بـرای مـبارزه با استعمار، باید ابتدا خود را بشناسند و برای رسیدن به این مقصود، باید تحت تـعلیمات دیـنی قرار گیرند. اما این تعلیمات بـاید مـنطبق بر شـرایط فـعلی جـهان باشد تا تأثیر بـیشتری داشته باشد. وی در اینباره گفته است: تحصیل یا تعلیم و تربیت باید از نظر فکری بهصورت تـازهای درآیـد، زیرا وسیلهای است برای هدف و بـهخودیخود هـدف نـیست بـلکه هـدف ایدئولوژی (طرزتـفکر) و فـرهنگ مردم است که درباره خدمت به آنان به کار برده میشود... در طول دورانی که تبلیغات تـودهایها بـا تـرجمه و نشر ادبیات مارکسیستی، نسل جوان ایرانی را بـه سـوی خـود جـلب مـیکرد، تـنها چند تن از اندیشمندان مسلمان به نقد و بررسی مارکسیسم در ایران پرداختند که پرچمدار آنان در حوزه علمیه قم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و در تهران حجتالاسلام حاج سراج انـصاری و سید غلامرضا سعیدی بودند که با نشر مجله مسلمین و تألیفاتی در اینباره، به مبارزه با مادیگری پرداختند. ترجمه و نگارش کتابهای پاکسازی سکولاریزم و کمونیزم و اخلاق از سعیدی در این رابطه بود. وی با ترجمه کـتابپاکـسازی سکولاریزم اثر محمد رفیع الدین (رئیس مجمع علمی آکادمی اقبال)، از نخستین کسانی بود که به نقد مادیگری و مارکسیسم در ایران پرداخت. او در اینباره نوشته است: سکولاریزم تعصب و عقیدهای نامعقول از دانشمندان غـرب و زاییده وضع تمایلی خاص مسیحیان نسبت به انسان و جهان است. خطر سکولاریزم برای جهان و وحدت بشر از کمونیزم که فرزند سکولاریزم است، بیشتر است و تـا زمـانی که سکولاریزم را از بین نبردهایم، نـمیتوانیم کـمونیزم را نابود کنیم....»
کلام آخر
آثار استاد سید غلامرضا سعیدی به ویژه برخی عناوین آن همچنان جذاب و راهگشا هستند. این مجموعه در سالیان اخیر به همت زندهیاد استاد سید هادی خسروشاهی بازنشر و روانه بازار کتاب شد. از این روی زمینه بهره جویی علاقهمندان از این آثار همچنان مهیاست. امید آنکه برای محققان، همچنان مفید و روشنگر باشد.