جوان آنلاین: دکتر سیدحسن اسلامی اردکانی نوشت: مقالهای با خودش آورده بود که به انگلیسی بود و مثلاً در یک مجله خارجی منتشر شده بود. پرسیدم: «مقاله را دادید برایتان ترجمه کردند؟» پاسخ داد: «نه خودم نوشتم!» دوباره پرسیدم: «یعنی برایتان ترجمه نکردند و خودتان نوشتید؟» گفت: «بله.» یکی از همکاران گفت: «پس کمی از این مقاله را بخوانید!» و او شروع کرد، اما حتی قادر نبود جمله اول مقاله را بخواند. برگشت که توضیح بدهد محتوای این مقاله چیست! گفتم: «نیازی به توصیف محتوا نیست، بخوانید!» دیدم نمیتواند ادامه دهد. گفتم: «این تعبیر که در سطر اول آمده است یعنی چه؟» سکوت.
جلسه مصاحبه آزمون دکتری بود که امسال برگزار شد و یکی از مصاحبه کنندگان بودم. افراد مختلفی از این دست میآمدند و میرفتند. دیگری آمد و نشست. پرسیدم: «موضوع پایاننامهتان چه بود؟» گفت: «پایاننامه ندارم!» گفتم: «یعنی چه که پایاننامه ندارید؟» گفت: «آموزشمحور بودم.» پرسیدم: «مقالهای، نوشته منتشر شدهای دارید؟» پاسخ داد: «هیچ ندارم!» کارنامهاش مانند دل مؤمنان سفید بود. نه نوشتهای داشت و نه مقالهای و نه اطلاعات منسجم و مشخصی در رشتهای که مدعی داشتن کارشناسی ارشد در آن بود. خواستیم که متنی انگلیسی بخواند. حتی حاضر نشد بخت خود را بیازماید. با این حال میخواست وارد مقطع دکتری شود.
آن یکی هم پایاننامه داشت و هم مقاله انگلیسی و این یکی هیچ کدام. با این حال، کمابیش یکسان بودند. نه بحثی را نیک بلد بودند، نه قادر به طرح یک مسئله مشخص بودند و نه اطلاعات عمومی قابل توجهی داشتند و نه دانش زبانی خوبی داشتند. این بخشی از بدنه آموزشی کشور است که از دانشوری و دانش تنها مدرکش را دارد و در درازمدت دچار توهم دانش میشود و باور میکند که، چون مدرک دارد پس دانش هم دارد.
واقع آن است که تعداد قابل توجهی از کسانی که وارد دانشگاه میشوند و با مدرک قبولی آن را ترک میکنند، از دانش تخصصی رشته خود، مهارتهای اساسی، چون خواندن متون تخصصی و زبان یا نگارش مقالات فنی و توان تحلیلی که لازمه دانشوری است بیبهره هستند و ظاهراً جز مدرک نشانی از دانشوری در آنها دیده نمیشود.
دانشوری در گرو داشتن دانش است. دانش صرفاً اطلاعات و معلومات نیست. چیزی است فراتر از آن که وجود شخص را دگرگون میکند. این دگرگونی زمانی حاصل میشود که به تعبیر ریچارد پیترز، از مهمترین فیلسوفان تربیتی قرن بیستم، چهار ویژگی در شخص فراهم گردد:
نخست آنکه شخص مجموعهای از دانش مرتبط و همراه با فهم مفهومی داشته باشد، به گونهای که دانش او صرفاً دادهها و اطلاعاتی گسسته نباشد. دوم آنکه این دانش مجموعهای راکد، کرخت و بیاثر در حاشیه زندگی شخص نباشد بلکه بر نگرش و فهم شخصی او تأثیر بگذارد و شیوه نگرش او را به مسائل تغییر دهد. سوم آنکه شخص بر اثر این دانش به چشماندازی شناختی دست پیدا کند. سرانجام آنکه کارآمدی و دانش شخص به یک عرصه منحصر نشود و او را در عرصههای دیگر نیز توانمند سازد.
حتی اگر بخشی از این ویژگیها را بپذیریم، میتوانیم نتیجه بگیریم که بخشی از بدنه آموزش عالی فعلی به جای دانشگستری و تربیت علمی به توهم دانش دامن میزند.