کد خبر: 1241246
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
با شکایت مرد جوان، پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای پیگیری در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. 
 آرمین بینا 

جوات آنلاین: پسر جوانی که آرزو داشت دندانپزشک شود پس از آشنایی با یک سارق سابقه‌دار با اجرای بازی جرئت و حقیقت وارد جرگه خلافکاران شد. متهم که با همدستش با اجرای تصادف ساختگی با موتورسیکلت از شهروندان اخاذی می‌کرد در آخرین زورگیری به دام افتاد، اما همدستش فرار کرد. 
چندی پیش مرد جوانی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از دو مرد موتورسوار به اتهام سرقت گوشی تلفن همراه و پول‌هایش شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: «در یکی از خیابان‌های مرکزی تهران در حال رفتن به محل کارم بودم که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. گوشی‌ام را از جیبم بیرون آوردم و در حال صحبت با یکی از دوستانم بود که موتورسیکلتی با دو سرنشین به من نزدیک شد و در یک لحظه با من تصادف کرد. من روی زمین افتادم و می‌خواستم به آن‌ها اعتراض کنم که یکی از آن‌ها چاقویی زیر گلویم گذاشت و همدستش هم گوشی و کیف پولم را از من گرفت. خیلی ترسیدم و هیچ حرکتی نکردم و وقتی فرار کردند با داد و فریاد از رهگذران و اهالی محل درخواست کمک کردم، اما فایده‌ای نداشت و سارقان به سرعت از محل دور شده بودند.»


 تصادف ساختگی 
با شکایت مرد جوان، پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای پیگیری در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. 
مأموران در نخستین گام، دوربین‌های محل حادثه را مورد بازبینی قرار دادند و متوجه شدند دو سارق با موتورسیکلت پلاک مخدوش دقایقی قبل از حادثه، مالباخته را تحت نظر داشتند و در فرصت مناسب با اجرای تصادف ساختگی او را خفت و اموالش را سرقت کردند. همچنین دوربین‌ها نشان داد سارقان برای اینکه شناسایی نشوند کلاه مشکی به سر و ماسک به صورت دارند. 
تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارقان نقابدار ادامه داشت و مأموران هر روز با تعدادی شکایت مشابه روبه‌رو شدند که دو مرد کلاه به سر با موتورسیکلت پلاک مخدوش در کوچه و خیابان‌های تهران با تصادف ساختگی اقدام به زورگیری از شهروندان می‌کردند. 
یکی از شاکیان گفت: «در حال صحبت کردن با تلفن همراهم بودم که موتورسیکلتی با دو سرنشین محکم با من برخورد کرد. خبر نداشتم تصادف آن‌ها ساختگی است و فکر می‌کردم الان از من عذرخواهی کنند، اما وقتی یکی از آن‌ها چاقویی زیر گلویم گذاشت، تازه فهمیدم در دام زورگیرانی خشن افتاده‌ام.»


 ناکامی در آخرین سرقت 
در حالی که مأموران هر روز با شکایت‌های مشابه روبه‌رو می‌شدند، مشخصات دو زورگیر موتورسوار برای شناسایی و دستگیری در اختیار مأموران گشت پلیس قرار گرفت تا اینکه چند روز قبل مأموران پلیس حین گشت‌زنی حوالی خیابان فردوسی موتورسیکلتی را مشاهده کردند که سرنشینان آن دو مرد کلاهدار بودند. مأموران موتورسواران را به صورت نامحسوس زیر نظر گرفتند و فهمیدند آن‌ها در حال یافتن طعمه‌ای برای سرقت هستند. از سوی دیگر بررسی‌ها نشان داد پلاک موتورسیکلت آن‌ها مخدوش است. بنابراین مأموران برای دستگیری مظنونان وارد عمل شدند و به دو مرد موتورسوار که در یک قدمی شهروندی برای اجرای نقشه‌شان بودند دستور ایست دادند. متهمان با شنیدن دستور ایست پلیس اقدام به فرار و مأموران هم آن‌ها را تعقیب کردند. مأموران پلیس در تعقیب و گریز چند تیر هوایی شلیک کردند که دو موتورسوار تعادلشان را از دست دادند و زمین خوردند. وقتی مأموران رسیدند، راننده با موتورش فرار کرد، اما همدست او را بازداشت شد. 
متهم ۱۸ ساله پس از انتقال به اداره پلیس در بازجویی‌ها به سرقت‌های سریالی با همدست ۳۵ ساله‌اش اعتراف کرد و تحقیقات هم نشان داد متهم دستگیر شده و همدستش همان سارقان نقابدار هستند که با تصادف ساختگی از شهروندان خفت‌گیری می‌کردند. تحقیقات از متهم ادامه دارد و مأموران در تلاشند همدست وی را بازداشت کنند.

 

   بازي عجيب 
سارق 18 ساله كامبيز نام دارد و هيچ سابقه‌اي هم در پرونده‌اش ثبت نشده است. او مي‌گويد آرزو داشته در آينده دندانپزشك شود، اما يك بازي، شرط عجيب و وسوسه زود پولدار شدن او را سارق كرده است. 

كامبيز سابقه داري؟ 
نه، من اولين بار است كه دستگير شدم. 

قبلاً چه كار مي‌كردي؟ 
من آرزو داشتم در آينده دندانپزشك شوم و براي خودم مطب بزنم و پولدار شوم، به همين خاطر از چند سال قبل همزمان با اينكه درس مي‌خواندم در دندانسازي تجربي كار مي‌كردم و چون علاقه به اين كار داشتم كارم خوب بود، اما يك بازي و شرط زندگي‌ام را تباه كرد و از دندانپزشكي به سرقت رسيدم. 

چه بازي؟ 
بازي جرئت و حقيقت. من قبلاً هم در جمع دوستانم اين بازي را كرده و با قوانين آن آشنا بودم، اما آن بازي نهايتش يك شب يا چند ساعت بود و فكر نمي‌كردم اين‌بار سرنوشت زندگي مرا تغيير دهد. 

با چه كسي اين بازي را شروع كردي؟ 
من گاهي اوقات براي هواخوري و تفريح به پاركي در نزديكي محل كارم مي‌رفتم تا اينكه مدتي قبل با مرد جواني آشنا شدم. چند باري يكديگر را ديديم و كم‌كم از زندگي‌مان براي هم حرف زديم. به او گفتم در دندانسازي تجربي كار مي‌كنم، اما درآمدم خوب نيست و او مدعي بود وضع مالي‌اش خوب است. البته اول خبر نداشتم او هم قاچاق‌فروش است، هم شيشه مي‌فروشد و هم سرقت مي‌كند. او به من پيشنهاد بازي جرئت و حقيقت را داد و گفت اگر اين بازي را به خوبي انجام دهم، زندگي ام خيلي زود تغيير مي‌كند. فكر می‌كردم زندگي‌ام بهتر مي‌شود و فكر نمي‌كردم اين بازي زندگي‌ام را تباه ‌كند. 

بعد چه شد؟ 
من جرئت را انتخاب كردم و او هم گفت اگر مي‌خواهم پولدار شوم همراه او به سرقت بروم. ابتدا قبول نكردم و او گفت من ترسو هستم تا اينكه تصميم گرفتم چند باري همراهش به سرقت بروم تا فكر نكند من ترسو هستم و وقتي جرئتم به او ثابت شد از او جدا شوم، اما وقتي خلاف را شروع كردم تا گلو در باتلاقش گير افتادم. 

چرا رهایش نكردي؟ 
به همدستم گفتم من مي‌خواهم دندانپزشك شوم و او هم گفت چه بهتر يك دندانپزشك پولدار شوي. گفت اگر با من سرقت كني، خيلي زود پولدار مي‌شوي و وقتي هم مدرك دندانپزشكي‌ات را گرفتي، پولداري و خيلي زود به آرزوهايت مي‌رسي. واقعيتش من هم وسوسه شدم و چند باري كه با او به سرقت رفتم، ديدم خيلي راحت به پول مي‌رسم و در نهايت هم سارق شدم و ادامه دادم تا اينكه دستگير شدم. 

درباره شيوه زورگيري‌تان توضيح بده؟ 
من تازه كار بودم، اما همدستم حرفه‌اي بود. وقتي طعمه را در خيابان انتخاب مي‌كرديم، معمولاً من موتورسيكلت را مي‌راندم و با طعمه تصادف مي‌كردم و او هم با چاقو زورگيري مي‌كرد، اما كم‌كم كه حرفه‌اي شدم، او موتورسيكلت را مي‌راند و تصادف ساختگي انجام مي‌داد و من هم با چاقو خفت‌گيري مي‌كردم. 

چطور دستگيري شدي؟ 
شب حادثه او مقداري شيشه همراهش داشت و مي‌خواست به يكي از مشتريانش تحويل بدهد، اما گفت اول چند سرقت انجام دهیم، بعد سر قرار برود. با هم بيرون آمديم. او راننده بود و من پشت تركش نشسته بودم. در يكي از خيابان‌ها شهروندي را زير نظر گرفتيم و مي‌خواستيم نقشه‌مان را اجرا كنيم كه مأموران سر رسيدند و ما مجبور به فرار شدیم. پس از تيراندازي هوايي همدستم تعادل موتورش را از دست داد و زمين خورديم. وقتي مأموران رسيدند، او مرا رها و با موتور فرار كرد. 

حرف آخر؟ 
اشتباه كردم زندگي‌ام را با دست خودم تباه كردم. كاش به درآمد همان دندانسازي قانع بودم و الان زندگي عادي داشتم. 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار