جوان آنلاین: چند سال پیش محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه در جنگ تحمیلی گفته بود که به جای هفته اول شروع دفاع مقدس، باید دو هفته پایانی آن بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. در واقع روزهای پایانی تیرماه ۱۳۶۷ هر روزش آبستن حوادث بسیاری بود. روز ۲۷ این ماه رسماً اعلام شد که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته است. یکی، دو روز بعد هم عراق آن را پذیرفت؛ اما ۳۱ تیرماه دوباره به ایران حمله کرد. عبدالرضا حسنی از راویهای دفاع مقدس در گفتگو با «جوان» به چند نکته جالب توجه در خصوص روزهای پایانی دفاع مقدس اشاره میکند.
اولین خلف وعده
اولین خلف وعدهای که بعثیها در ماجرای قطعنامه انجام دادند؛ مربوط به روز اعلام رسمی آن از طرف ایران میشود. تیرماه ۱۳۶۶ که شورای امنیت قطعنامه ۵۹۸ را تصویب کرد؛ عراق آن را پذیرفت، اما چون ایران نه آن را رد کرد و نه آن را کاملاً پذیرفت، عراقیها هم اعلام کردند که تا ایران آن را نپذیرد آنها نیز قطعنامه را قبول نمیکنند. ولی سال ۶۷ که ایران اعلام کرد قطعنامه را پذیرفته است؛ بعثیها برخلاف سال ۶۶ آن را نپذیرفتند. یک یا دو روز بعد با فشار دیپلماتیکی که روی آنها وارد شد، مجبور به پذیرش قطعنامه شدند. وگرنه قصد داشتند در پذیرش آن سرباز بزنند.
حمله هوایی بعد از قعطنامه
یک واقعهای که بعد از پذیرش قطعنامه پیش آمد و کمتر به آن پرداخته شده است؛ حمله هوایی بعثیها بعد از قطعنامه است. در واقع این حادثه دومین خلف وعده بعثیها در خصوص قطعنامه است. در پی این حادثه، نیروی هوایی عراق به نیروگاه اتمی بوشهر حمله کرد و خسارت سنگینی به آن وارد کرد. صدام میخواست تا آنجا که میتواند به ایران ضربه بزند و بعد جنگ را تمام کند. از سوی دیگر در برخی از نقاط جبههها نیز آتش رد و بدل میشد که این هم مورد دیگری از نقض قطعنامه و بند آتش بس ذیل آن بود.
صبح ۳۱ تیرماه ۶۷
سپیده دم ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ در میدان عمل دیگر اثری از قطعنامه ۵۹۸ باقی نمانده بود! چراکه در این روز عراق از دو محور کوشک و شلمچه به ایران حمله کرد. سال ۵۹ هم این دو محور، از محورهای اصلی حمله عراق به خاک کشورمان بود. اینطور عنوان میشد که صدام میخواهد دوباره خرمشهر را بگیرد. در آن زمان نیروی زیادی در شلمچه وجود نداشت. بعثیها هم با شش لشکر زرهی به سرعت از خط مرزی گذشتند و در دو محور به سمت اهواز پیشروی کردند. حتی لشکرهای ۴ و ۵ دشمن توانستند ۳۰ کیلومتر از جاده خرمشهر به سمت اهواز را تصرف کنند. در این حمله سریع علاوه بر اینکه خرمشهر به محاصره درآمد؛ برخی از یگانهای دشمن خود را به اهواز (مرکز استان خوزستان) نزدیک کردند.
عملیاتی سرنوشت ساز
با بسیج نیروها علیه خلف وعده بعثیها، تانکهای دشمن تا غروب همان روز ۳۱ تیرماه شکست خوردند و تا نزدیکیهای مرز عقبنشینی کردند. در طی زد و خوردی که انجام گرفت، رزمندگان نام عملیات خود را «لبیک یا خمینی» یا «عملیات سرنوشت» گذاشتند. نام لبیک یا خمینی به این دلیل روی این عملیات گذاشته شد که حضرت امام پیامی صادر کردند و از رزمندگان خواستند با تمام قوا مقابل دشمن ایستادگی کنند. متن پیام امام بسیار حماسی بود. ایشان گفته بودند: «باید متر به متر و وجب به وجب جنگید و هیچ عذری از هیچکسی پذیرفته نیست.» از همین رو نام عملیات لبیک یا خمینی گذاشته شد. از طرف دیگر به آن عملیات سرنوشت نیز میگویند چراکه اگر ما در آن مقطع شکست میخوردیم به دلیل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دیگر امکان جبران وجود نداشت و جنگ با برتری بعثیها به اتمام میرسید. از طرف دیگر حضرت آقا که آنموقع رئیسجمهور بودند در نماز جمعه که مصادف با روز ۳۱ تیرماه بود اعلام میکنند که من هم عازم منطقه جنگی میشوم و همگی میرویم به سوی سرنوشت... این جمله ایشان از دلایل دیگری بود که باعث شد نام عملیات عقب راندن نیروهای دشمن در خوزستان را عملیات سرنوشت بگذارند.
بمباران شیمیایی اسلام آباد
یک نکته مغفول مانده در روزهای پس از قطعنامه، حمله بعثیها به جبهههای غرب است. از ابتدای دفاع مقدس، چون جبهه جنوب حالتی حیاتی داشت؛ معمولاً به آن بیشتر توجه میشد. در حالی که مرزهای غربی هم شاهد نبردهای بزرگی بودند. پس از آنکه عراق روز ۳۱ تیرماه از حمله به خوزستان نتیجهای نگرفت، روز دوم مردادماه به مرزهای استان کرمانشاه حمله کرد و چند واحد از نیروهای دشمن تا گیلانغرب پیشروی کردند و حتی وارد پادگان ابوذر شدند. این را هم اضافه کنم که روز ۳۱ تیرماه همزمان با حمله زمینی عراق به مرز شلمچه و تلاش برای محاصره خرمشهر، جنگندههای دشمن مناطقی از توابع اسلام آباد در استان کرمانشاه را بمباران شیمیایی کردند.
۱۰ هزار اسیر در چند روز
یکی از عبرتهای روزهای پایانی جنگ که تجربهای تلخ هم است، موضوع اسارت حدود ۱۰ هزار نفر از مردم و رزمندگان از سوی نیروهای دشمن در روزهای پایانی جنگ است. عراق که میدانست تعداد اسرای آنها نزد ما بسیار بیشتر از اسرایی است که از ما گرفته، سعی میکرد در روزهای پس از پذیرش قطعنامه و در فرصتی که به دست آمده است؛ تا میتواند از ما اسیر بگیرد. البته آنها فقط نظامیها را اسیر نمیکردند بلکه به مردم عادی هم رحم نمیکردند و هر کسی را که میدیدند سوار کامیونهای نظامی کرده و به عراق میبردند. در جبهه جنوب کمتر از ۲ هزارنفر و در جبهه غرب حدود ۸ هزار نفر اسیر شدند که جمع این تعداد به چیزی در حدود ۱۰ هزار نفر میرسد. طبق اعلام ستاد آزادگان، کل اسرای بازگشتی به کشورمان ۳۹ هزارو ۱۴۰ نفر بودند. مجموع اسرای عراقی تحویل داده شده به آنها هم ۵۶ هزارو ۶۹۵ نفر بودند. البته این تعداد اسرا از سال ۶۰ تا ۸۲ مبادله شدند. از حدود ۴۰ هزار ایرانی اسیر، ۱۰ هزار نفرشان در آخرین روزهای جنگ به اسارت درآمدند. عراقیهایی که تا سال ۸۲ در ایران ماندند به این دلیل بود که تعداد اسرای عراقی بیشتر از اسرای ما بود و در تبادل بین دو طرف چند هزار نفر از آنها تا زمان سقوط رژیم صدام در ایران باقی ماندند.