جوان آنلاین: محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک نوشت: آﻟﺒﺮت اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ، ﻓﻴﺰﻳﻜﺪان ﺑﺰرگ، ﺟﻤﻠﻪای ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر دارد: «ﺳﻪ ﻧﻴﺮوی ﻋﻈﻴﻢ در ﺟﻬﺎن ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣیﻛﻨﻨﺪ: ﺗﺮس، ﻃﻤﻊ و ﺣﻤﺎﻗﺖ!» اﮔﺮ ﺑﻪ اﻧﮕﻴﺰهﻫﺎی اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی زﻧﺪﮔی دﻗﻴﻖ ﺷﻮﻳﺪ، ﻣﻌﻨﺎی اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ را درﻣیﻳﺎﺑﻴﺪ. بیشتر اﻧﺘﺨﺎبﻫﺎی آدﻣﻴﺎن ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ «ﺗﺮس» اﺳﺖ ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ «ﻃﻤﻊ» و ﻳﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ «ﺣﻤﺎﻗﺖ».
ترس از ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪن ﺑﺎﻋﺚ ﻣیﺷﻮد ﻣﻮاﻓﻖ ﻣﻴﻞ دﻳﮕﺮان ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ، ﻧﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺧﻮدﻣﺎن! ترس از آﻳﻨﺪه، ﺑﺎﻋﺚ ﻣیﺷﻮد ﺑﻴﺶ از ﻧﻴﺎزﻣﺎن ﭘﺲاﻧﺪاز ﻛﻨﻴﻢ! ترس از ﺻﺪﻣﻪ ﺧﻮردن، ﺑﺎﻋﺚ ﻣیﺷﻮد ﻣﻘﺎﺑﻞ زورﮔﻮﻳﺎن ﺳﻜﻮت ﻛﻨﻴﻢ ﻳﺎ ﺑﺎج ﺑﺪﻫﻴﻢ!
طمع خریدن اﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﮔﺮانﻗﻴﻤﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﻣیﺷﻮد در ﻛﺎرﻣﺎن ﻛﻢ ﻓﺮوﺷی ﻛﻨﻴﻢ! طمع خریدن وﻳﻼی ﺑﺰرگﺗﺮ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣیﺷﻮد ﻛﺎﻻیﻣﺎن را ﮔﺮانﺗﺮ از ﺣﺪ اﻧﺼﺎف ﺑﻔﺮوﺷﻴﻢ! طمع به دﺳﺖ آوردن ﻛﺴی ﻛﻪ ﻋﺎﺷقش ﺷﺪهاﻳﻢ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣیﺷﻮد پا روی ارزشﻫﺎیﻣﺎن ﺑﮕﺬارﻳﻢ!
و اﻣﺎ از ﺣﻤﺎﻗﺖ! حماقت باعث میشود ﻣﺮدم ﺑﺎزﻳﭽﻪ اﺧﺒﺎر دروغ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ شوﻧﺪ! حماقت باعث میشود ﭘﺪران ﻣﺎ ﺑﺎورﻫﺎی ﻏﻠﻂ و منفی خود را ﺑﺮ ﻣﺎ دﻳﻜﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺮآن ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻓﺮاوان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. حماقت باعث میشود ﻫﻢرﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﻮﻳﻢ، ﭼﺮاﻛﻪ ﺑﺎور دارﻳﻢ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً آنها ﺑﻴشتر ﻣیداﻧﻨﺪ!
چرا اﻳﻦ ﺳﻪ آﻓﺖ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، ﺗﺎ اﻳﻦ ﺣﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﻠﻄﻪ دارﻧﺪ؟! [شاید]دﻟﻴﻞ آن را ﺑﺎﻳﺪ در ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺟﺴﺖ: از ﻛﻮدﻛی ﺑﺮای ﻣﻨﺼﺮف ﻛﺮدن ﻣﺎ از ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎیﻣﺎن، ﻣﺎ را از ﻟﻮﻟﻮ، ﻏﻮل، دﻳﻮ، ﺗﺎرﻳﻜی، ﺗﻨﺒﻴﻪ، ﻣﺤﺮوم ﻣﺎﻧﺪن از اﻣﻜﺎﻧﺎت و... ﺗﺮﺳﺎﻧﺪهاﻧﺪ! از ﻛﻮدﻛی ﺑﺮای وادار ﻛﺮدن ﻣﺎ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﻛﺎری ﻛﻪ ﻧﻤیﺧﻮاﺳﺘﻪاﻳﻢ، ﺑﻪ ﻣﺎ وﻋﺪه ﺟﺎﻳﺰه، ﺗﺸﻮﻳﻖ، ﺷﺎﮔﺮد اوﻟی، آﻳﻨﺪه روﺷﻦ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺛﺮوت، ﺷﻬﺮت و ﻗﺪرت و... دادهاند!
به علت غلط بودن ﻧﻈﺎم ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ و ﻧﺒﻮد اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻠﻤی ﻛﺎﻓی، واﻟﺪﻳﻦ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎی ﻛﻮدﻛﺎن در ﻣﻮرد زﻧﺪﮔی، ﻣﺮگ، ﻗﺎﻧﻮن و... اﻃﻼﻋﺎت ﻏﻠﻂ داده و از ﭘﺎﺳﺦ ﺷﻔﺎف و درﺳﺖ ﺳﺮ ﺑﺎز زدهاند!
کانال تلگرامی «آکادمی جام» نیز در پی این یادداشت نوشت:
آﻟﺒﺮت اﻧﻴﺸﺘﻴﻦ، ﺳﻪ ﻧﻴﺮوی حاکم را در جهان نشان داده، اما نگفته که فقط همین سه هستند. در جهانی که در آن زندگی میکنیم جسارت، آزادگی و آگاهی هم هستند. این ما هستیم که تصمیم میگیریم بر اساس کدامیک عمل کنیم. در همین دنیا کسانی بودند مانند هلن کلر و معلمش در برابر ترس و حماقت ایستادند و به همین خاطر است که هلن کلر گفته است: «زندگی یا یک ماجرای جسورانه است یا هیچ نیست.»
بد نیست در مورد هلن کلر بیشتر بدانیم: هنگامی که ۱۸ ماهه بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت، بینایی و شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. میشد گفت که تقدیر جهان این بوده است که او اینچنین باشد، اما زمانی که هفت ساله بود، با ورود معلمش، زندگی جدید او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سختکوش و فوقالعاده بود که ۵۰ سال در کنار کلر ماند. سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود.
در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد. خط بریل را آموزش دید، صحبت کردن را تمرین کرد، لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبتکننده را یاد گرفت و به دانشگاه رفت. او اولین فرد نابینا- ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد. او یک نویسنده، فعال سیاسی، فعال اجتماعی و یک شخصیت تأثیرگذار بود.
بله درست است ترس و طمع و حماقت حکمفرمایان جهان هستند، اما تنها حکمفرمایان جهان نیستند. این سه در برابر اراده آزاد آدمی بازی محدودی خواهند داشت. این ما هستیم که تعیین میکنیم ترس و طمع و حماقت حکمفرمایان جهان ما باشند یا جسارت، آزادگی و آگاهی!