جوان آنلاین: در گذشته خانمی یا کودکی و حتی نوجوانی که سیگار به دست باشد در جامعه ما به ندرت مشاهده میشد، اما در حال حاضر دختران بسیار کم سنی را مشاهده میکنیم که در پیادهروها و روی نیمکت پارکها سیگار به دست هستند. همین طور مشاهده پسران کم سن در این وضعیت عجیب است. شاید در وهله اول اینطور به نظر برسد که این کار یک امر بسیار شخصی است! اما در اصل ما نسبت به خود و سلامتمان مسئولیم، بنابراین نباید این مهم را نادیده گرفت. کاهش سن اعتیاد به دخانیات موضوعی جدی است که هشیاری والدین را میطلبد، اما چه باید کرد؟
قبل از هر چیز در نظر داشته باشیم از زمانی که زن و مرد تصمیمی برای بچهدار شدن دارند، باید آگاهانه یاد بگیرند در مسائل تربیتی کنار هم باشند. در این زمینه آموزش دیده و کتاب بخوانند. شخصیت فرزند در سالهای اولیه شکل میگیرد، بنابراین بسیار مهم است که بدانیم در این فرصت طلایی چه رفتارهایی داشته باشیم.
کلمههای «آره» و «نه» باید به یک میزان در زمینههای مختلف و امور یکسان از طرف والدین به فرزندان گفته شود. این امر به شکل گسترده و بسیار کاربردی برای تشخیص و نهادینه شدن امور اخلاقی خوب و بد برای فرزندان است. در بسیاری از موارد در ریشهیابی علت گرایش فرزند به سیگار به این جملهها از زبان فرزندان میرسیم: «مامانم همیشه در مورد ضررهای استفاده از سیگار هشدار میداد ولی بابا با اینکه خودش سیگاری نیست، اما هیچ وقت کاری به این مسئله نداشت!» خود همین تضاد زیر بنای سستی در انتخاب یا انتخاب نکردن فرزندان در جنبههای گوناگون است. به همین دلیل هم مادر و هم پدر باید یکسان عمل و رفتار کنند.
در تمامی مراحل رشد، همراهان عاطفی قابل اعتمادی برای فرزندانمان باشیم. (البته نه در حد وابسته کردنشان که بحث مفصلی است.) در بسیاری از موارد رد پای فرزند در نوجوانی و جایی که سمت هر دوستی کشیده میشود، در مقطعی مشاهده میشود که جای یک حامی عاطفی محکم در خانواده به شدت کمرنگ است. این مسئله یک معضل تمام عیار است، بنابراین دقت کنیم در بزنگاههای زندگی اولین کسی که باید در ذهن فرزند به عنوان حامی عاطفی نقش ببندد والدینش باشد نه شخص ثالث. آغاز داستان وابستگی به سیگار در بسیار از نوجوانان اینگونه حکایت میشود: «خیلی احساس تنهایی میکردم. با این حال که شنیده بودم فلانی زیاد قابل اعتماد نیست، اما شاید از شدت تنهایی بهش زنگ زدم. وقتی دیدمش بهم گفت یه نخ سیگار کسی رو تا حالا نکشته! بیا این سیگارو بکش حداقل آروم شی!»
در سن نوجوانی که گرایشهای پذیرفته شدن در جمع برای عزیزانمان بسیار مهم است، مراقب گروه همسالانی که فرزندانمان تمایل به وقت گذراندن در کنار آنها دارند باشیم. رفتار و خط فکری یک نوجوان بسیار تحت تأثیر گروه همسالان است. قطعاً فرزندانمان علایق شخصی برای انتخاب دوست دارند که در جای خود قابل احترام است، اما به عنوان والدین خوب است علایق عزیزانمان را بشناسیم و در جهت همان برایشان امکانات فراهم کنیم، مثلاً سوق دادن برای کلاس ورزشی، موسیقی و هر نوع فعالیت گروهی سالم که از طرفی هم فرزند در محیط سالمی باشد و هم استعدادش پرورش یابد. توجه کنیم به فرض مثال گروه بسکتبال یا گروه کلاس زبان، جمعی که ساعاتی عزیزانمان با افراد در این گروه اوقاتی را سپری میکنند، به شکل غالب در مورد مسائل همان حیطه با هم گفتگو میکنند و جایی برای گفتگوهای غیر ضروری و تجربههای آسیبزا مثل استعمال دخانیات باقی نمیماند.
این بار که نوجوان یا جوان سیگار به دستی را دیدیم کمی بیشتر به حرکات و نوع پوشش او دقت کنیم. گاه بیصدا در تمامی رفتارش، یک خواسته نهان را در پوشش و سیگاری که میان انگشتانش میلغزد فریاد میزند: «من را ببین»! این میتواند امتداد تمامی دورههایی باشد که به هزار و یک دلیل فرزند دیده نشده است. حق انتخاب نداشته و موجودیتش به عنوان یکی از اعضای خانواده نادیده گرفته شده است. حالا به سنی رسیده که میتواند ساعاتی دور از محلی باشد که نادیده گرفته شده است. پس یکی از تمایلات برآورده نشدهاش را با کشیدن سیگار برطرف میکند، یعنی به نمایش گذاشتن بخشی از رفتار که به ماهیت آن کار فکر نمیکند، فقط انجامش میدهد که دیده شود.
عزت و اعتماد به نفس دو فاکتور بسیار مهم است که باید اول در وجود خود و بعد در رفتار و گفتار به فرزندانمان منتقل کنیم. صحبت با نوجوانانی که سیگار میکشند بیشتر مواقع ما را به یک نقطه مشترک میرساند که این دسته از عزیزان معمولاً اعتماد و عزت نفس پایینی دارند. برای کامل بودن خود را ناکافی میدانند. دائم به دنبال یک عامل خارج از خود هستند که به آنها حس «خوب کافی» بودن بدهد. به شکل کلی هیچ کس بینقص نیست، اما این گروه نمیتوانند این را بپذیرند، پس تجربههای زیادی برمیگزینند تا راضی شوند. دقت کنیم هر تجربه- مثل امتحان سیگار- یک تفریح نیست، در پس این انتخاب، عوامل قابل تأملی نهفته است.
یکی دیگر از عوامل مهم در این زمینه پرورش مهارت «نه» گفتن به فرزندانمان است. دو عاملی که به شکل رفتار فرهنگی در دل زندگی بسیاری از ما جا خوش کرده است و مهارت نه گفتن ما را کمرنگ کرده یکی اصرار و دیگری تعارف است که هر کدام در جای خود به تفصیل جای بحث دارد. بله ما مردمی تعارفی هستیم که در بسیاری از مواقع غیر ضروری اصرار هم میکنیم! در گوشه و کنار زندگیمان گاهی جای صریح گوییهای محترمانه بسیار خالی است. «امشب بیایید خونهما! کار دارم! چهکار؟! یعنی از پیش ما بودن واجب تره؟ بیشتر بدون ما بهت خوش میگذره؟! چای میخوری؟ نه ممنون! یه نخ بردار! من سیگاری نیستم! حالا با یه نخ سیگاری میشی؟!» ببینید از طرفی اصرار و تعارف و از طرفی عدم مهارت قاطعانه «نه» گفتن! قاطعانه و محترمانه «نه» گفتن ضروری است و هر فرزند باید این مهارت را بیاموزد و به کار ببرد.
*مشاور و روانشناس