جوان آنلاین: عدم نتیجهگیری تیمهای باشگاهی ایران در لیگ قهرمانان آسیا بار دیگر افکار عمومی و همچنین اصحاب رسانه را به تکاپوی یافتن دلیل این ناکامی ادامهدار انداخته است. سالهاست در چنین مواقعی در پی یافتن علت هستیم، اما به نتیجهای که باید نمیرسیم. شاید، چون مسیر را اشتباه میرویم؛ ناکامیهای مکرری که حاصل تفکر حاکم بر فوتبال ایران است و محدود به تیمهای باشگاهی نمیشود. میتوان لحظهبهلحظه بازیهای سپاهان، پرسپولیس و نساجی، نمایندههای ایران در این دوره از رقابتهای لیگقهرمانانآسیا را زیر ذرهبین قرار داد و به واکاوی اشکالات منجر به عدم نتیجهگیری و باخت آنها پرداخت، اما مسئله فراتر از یکی دو باخت تیمهای باشگاهی است. مسئله به نوع نگاه و تفکر اشتباه حاکم بر فوتبال ایران برمیگردد. اگر غیر از این بود، باید تنها شاهد ناکامی تیمهای باشگاهی بودیم، اما واقعیت این است که ناکامی فوتبال ایران تنها محدود به تیمهای باشگاهی نیست و شرایط مشابه را چهار دهه متمادی است که در ردههای پایه، امیدها و بزرگسالان شاهد هستیم، به طوری که حسرت حضور در المپیک از نیمقرن تجاوز کرده است، درست مانند حسرت صعود به دور دوم رقابتهای جام جهانی.
در اصل برای پایاندادن به ناکامیهای مکرر در لیگ قهرمانان آسیا، باید به واکاوی اصولیتر مسائل و مشکلات پرداخت، چراکه مشکل فراتر از یک دفاع ضعیف یا حمله بیدقت یا حتی خریدهای ناکارآمد است. مسئله به عدم برنامهریزی اصولی برمیگردد، مقولهای که با بررسی روند موفقیت کشورهای آسیایی به خوبی مشهود است.
برتری کشورهای آسیایی و صاحب سبک قاره در برنامهریزی بهتری است که دارند. درست است که این کشورها هزینههای بیشتری هم میکنند، اما در عین حال با برنامه پیش رفته و چارچوب حرفهای را نیز به درستی و اصولی رعایت میکنند، به همین دلیل هم است که توانستهاند طی این سالها پلههای ترقی را طی کنند و به موفقیتهای قابل توجهی دست یابند. جای تعمق دارد که از هشت تیم راه یافته به یکچهارم نهایی، سه تیم از عربستان هستند، این نه حادثه است و نه برحسب اتفاق. این واقعیتی است که باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد که چرا کشوری مثل عربستان که در رده باشگاهی هیچ برتری نسبت به ایران نداشت، امروز به جایی رسیده که عبور از سد تیمهای آن برای نمایندههای کشورمان به یک چالش جدی تبدیل شده است. میتوان مسئله را به هزینههای هنگفتی که این باشگاهها میکنند ارتباط داد. میتوان دلیل آن را جذب بازیکنان مطرح و البته پا به سن گذاشته دنیا دانست، اما واقعیت این است که عربستان حتی اگر هزینه میکند هم اصولی و حسابشده هزینه میکند. اولاً که پولش را با جذب بازیکنان درجهچندم دنیا به جوب آب نمیریزد و برعکس روی نفراتی دست میگذارد که نه تنها در بعد فنی که در زمینه تبلیغاتی نیز برای آنها سودآور باشد، ضمن اینکه امثال عربستان هم امروز (با جذب نامها و کسب نتیجه به واسطه حضور آنها) و هم آینده را دارند (به واسطه کارهای زیرساختی)، در اصل آنها در چند جبهه برای کسب موفقیت تلاش میکنند، اما ما فقط یک جبهه را شاهد هستیم. عربستان در مدتزمان کوتاهی توانست با جذب چند بازیکن علاوه بر بالابردن سطح فنی تیمهای باشگاهی خود، نگاه دنیا را هم نسبت به کشورش تغییر دهد. در واقع آنها خوب میدانند چه میکنند. درست برخلاف ما که از هیچ برنامه اصولی پیروی نمیکنیم! این مسئله محدود به عربستان نیست. قطر هم درست همین مسیر را در پیش گرفته است. برگزاری جامجهانی و سپس لیگ ملتهای آسیا، این کشور را برسر زبانها انداخت، به طوری که حالا تمام دوستداران فوتبال، به خوبی این کشور را میشناسند و قطر به واسطه همین شناخت و تبلیغات توانست خود را بالا بکشد، در حالی که ما هم به هر لحاظ از همه کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس سرتر هستیم، اما به دلیل نداشتن برنامه و عدم رعایت اصول حرفهای، از سایر کشورهای قاره عقب افتادهایم و بدتر اینکه بعد از هر ناکامی، نه بر اصل که بر فرعیات زوم میکنیم و در نهایت برای بقا، دست به اخراج سرمربی میزنیم؛ کاری که سالها کشورهای عربی انجام میدادند، اما حالا درست زمانی که آنها دریافتهاند این مسیر موفقیت نیست، ما آن را در پیش گرفتهایم!
«برنامهریزی» اولین برتری کشورهای موفق قاره نسبت به ایران است، اما شما نگاه کنید آخرین بار که یک تیم چهارپنج سال به مربی خود جهت یک برنامهریزی بلندمدت زمان داد، کی بوده است؟ نهایتاً به موارد انگشتشمار خواهیم رسید که آن هم در صورت کسب موفقیت بوده است و شما نمیتوانید یک مربی را در فوتبال ایران نام ببرید که با وجود عدم نتیجهگیری، پنجسال زمان داشته باشد، برای اجرای برنامههایش، در واقع همه به دنبال کسب نتیجه هستند و حاضر نیستند برای رسیدن به هدف یا کسب نتیجه اندکی زمان صرف کنند چراکه کسب موفقیت نیاز به کار ریشهای و برنامه اصولی دارد.